1390/11/1
امیرخیزی
دلنوشته ها : 20
حاصل
چشم گفت : نه !
پس اجازه نیافت دورتر ببیند !
دست گفت : نه !
اجازه نیافت بالاتر بگیرد !
زبان گفت : نه !
و اجازه نیافت رساتر بگوید !
تنها قلب بود ....
که مجالِ هیچ نداشت !
چرا که یافته بود اینک...
صدها درد در اعماق ....
و خنجری در میانِ خود !
اما هرگز....
هزار آرزویش نمرد ...
وامیدش ...
تپیدن را فراموش نکرد !
او ....
بر چشم ، نور تاباند ....
و بر دست ....
دستی دیگر سپرد !
و آنگاه که خون خود را بر رگِ ساعت داد ،
وِرد ....
بر زبان نشاند !
و شعرِ پرواز را بر من گشود !
میروی جلوی آینه و به چشمهایت زل میزنی ! هنوز برق چشمان ،
خودت راهم شیفته میکنند ! دور چشمانت خطوطی پیدا شده اند و
تارمویی سفید برتوچشمک میزند ! آه ... که این نخستین موی سفیدت
است وتواینک کشفش میکنی !پیر شده ای ! بله ! با همین یک تار مو ،
پیر شده ای ! فرقی هم ندارد که یک دختر 15ساله باشی یا مرد 40-50
ساله ! پیر شده ای ! پیر !! اما.....اما ... نه ! چرا باید یک تار مو یا
10تار مو و یا اصلا کل موهای سرت تو را پیر کند !؟ چرا باید
سرنوشت روحی تو در دست چند تار مو باشد !؟ تو دلی داری که
همیشه جوان است ! همیشه عاشق وهمیشه صادق ! تو همیشه جوانی !
آری آری تا این دل را داری ، همیشه جوانی ! همیشه جوان !
قنداب قولی اوا QENDAB QULIYEVA
یکی از بهترین خوانندگان آذری است که برای بسیاری شناخته شده
است و کاست و سی دی هایش دست به دست گشته است *! اما متاسفانه
ازاین خواننده شهیرو بزرگ ، هیچگونه بیوگرافی دردست ندارم .
نتوانستم در اینترنت بیوگرافی و یا اطلاعاتی از وی پیدا کنم ! تنها
چیزی که داشتم یک سی دی بود و چند عکس در اینترنت والبته تعدادی
فایل برای دانلود که برایم تکراری بودند .
یکی از بهترین و خاطره انگیزترین ترانه های آذری اسمش هست :
یاشا هله YASHA HELE
این ترانه بسیار زیبا را خوانندگان زیادی خوانده اند . از جمله استاد
بزرگ و مسلم موسیقی آذربایجان علی بابا ممداوف alibaba
mamadov ولی من اجرای این ترانه با صدای قنداب را بیشتر دوست
دارم ! صدای قنداب انگار که یک طلسمی را در دل شکسته باشد،
رویایی است . برای همین هم او را انتخاب کردم وترانه وموقام
زیبایش راپیاده و ترجمه کردم .
یاشا هله YASHA HELE
سَفَر دَه یَهَ م سفریمی
در سفر هستم و سفرم را
وورمامیشام باشا هَلَه
هنوز به انجام نرسانده ام
آرزولاریم عَمَل لَریم
آرزوها و عملکردهایم
توخونماییب داشا هَلَه
هنوزکه هنوزه ، به هدف نرسیده اند
ایللری یولا سالمیشام
سالها ی متمادی پشت سر گذاشته ام
ماهنی قوشوب ساز چامیشام
ترانه ها ساختم و چنگ و ساز نواختم
عومور دِه ئیر قوجالمیشام
اینک عمرسپری شده گوید پیر شده ام
ئورَه ک دِه ئیر یاشا هَلَه
اما دلم میگوید هنوز باید زندگی کنی !
دولانیب کَندی شَهَری
بسیار شهر و روستا گشته ام
داغلاردا آشدیم سَحَری
بسیار سحرها در کوهها گشوده ام
کونلوم گَزیر اوفوق لَری
اینک دلم را ببین که در افقها میگردد
دونوب قیزیل قوشا هَلَه
گویی تازه تبدیل به یک پرنده طلایی شده باشد !
ایللری یولا سالمیشام
سالها ی متمادی پشت سر گذاشته ام
ماهنی قوشوب ساز چامیشام
ترانه ها ساختم و چنگ و ساز نواختم
عومور دِه ئیر قوجالمیشام
اینک عمرسپری شده گوید پیر شده ام
ئورَه ک دِه ئیر یاشا هَلَه
اما دلم میگوید هنوز باید زندگی کنی !
جَوانلیقین مَحَبَتین عِشقینه
به حق دوران جوانی و عشق و محبتهایم
آغارمائین آی ساچلاریم آماندیر
آه ...ای موهایم مبادا سفید شوید !
عَهد و پِیمان صَداقتین عِشقینه
به حق عهد و پیمان و صداقتی که هنوز دارمش
آغارمائین آی ساچلاریم آماندیر
آه ... ای موهایم مبادا سفید شوید !
اِئله بیلدیم داغ باشینا قار یاغیب
تو گویی برف است که بر قله کوهها باریده
آیاز ووروب چیچَکلَری سارالادیب
تو گویی نسیم پاییزی رخ گلها را زرد کرده باشد
گورهَ ن دِه ئیر شاعیر نَه تِئز قوجالیب
آه ... کس نبیند و گوید شاعر چه زود پیر شده !
آغارمائین آی ساچلاریم آماندیر
آه ...ای موهایم مبادا سفید شوید !
ایللری یولا سالمیشام
سالهای متمادی پشت سر گذاشته ام
ماهنی قوشوب ساز چامیشام
ترانه ها ساختم و چنگ وساز نواختم
عومور دِه ئیر قوجالمیشام
اینک عمرسپری شده گوید پیر شده ام
ئورَه ک دِه ئیر یاشا هَلَه
اما دلم میگوید هنوز باید زندگی کنی !
* حسن کارگر ساده روستایی از توابع موتاللی ست که درحول و حوش
محیط کارم میچرخد .عقب مانده ذهنی 40 ساله با عقل یک کودک ! در
لحظاتی که داشتم ترانه را ازفایل صوتی پیاده میکردم ، فقط صدای ترانه
را بی هیچ تصویری شنید . هیجان زده آ مد پیشم و گفت : این قنداب هست
که دارد میخواند !! برای درک عمق اهمیت وگستردگی و نفوذ یک ترانه
زیبای فولکلوریک در قلب مردم ، همین کافیست !
1390/10/20
امیرخیزی
عشق موهوم : 7
زندگی بی رویا
مانده ام در بُهتی دهشتناک...
و دراین فاجعه ....
چون آونگی بر یک دار،
ذهن سرگشته ی من می لرزد !
که چرا خاموشی در نظرم هشیاریست !!؟
که چرا زندگیم یک خواب بی رویا ست !!؟
من کجا خواب تورا خواهم دید ؟
در کدامین شب بی حوصلگی ؟
در کدامین سحر بی خوابی....
در کدامین بستر؟
من در آغوش کدامین نیرنگی که مرا درخود کُشت ،
به حضورت در یک رویای نجیب....
میتوانم آویخت ؟؟
من که در زیستنی بی حاصل ...
جز تواَم نیست نشانی از عشق !
تا ابد میکِشم این ننگ سکوت در دل شب ...
گر تو بر رویایم ننشینی !
گر بر افکارم ...
نوری ز وجودت نرسد !
گر از آن زلف سیاه تو به دستم نَخَلَد !
حتا ...
در یک رویا !
رویایی در یک خواب !
روز بیستم دیماه مصادف است با سالروز مرگ بزرگمردی فراموشی
ناپذیر .روز20 دی سالروز به قتل رسیدن امیر کبیر است .
میرزا تقیخان فراهانی (۱۲۳۰–۱۱۸۶) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای
ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی
به صدارتآغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر
۳۹ ماه (سه سال وسه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و
فناوری جدید به فرمان او درتهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از
جمله اقدامات وی به شمار میآید.امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام
خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در روز بیستم دیماه سال 1230 درحمام فین به
دستورناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکروی در شهر کربلا به خاک سپرده شدهاست.
در رسای امیرکبیر نوشته ها و اشعار زیادی موجود است . و بی شک
یکی ازبهترین وباشکوهترین اشعار را برای این بزرگمرد تاریخ میهنمان
، فریدون مشیری سروده است .این سروده بسیار زیبا دستمایه تصنیف
امیرکبیر با اجرایبی نظیر و فوق العاده زیبای بزرگِ موسیقی ایرانی ،
شهرام ناظری است .
به مناسبت سالروزدرگذشت امیرکبیر، گوش فرا میدهیم به دکلمه زیبای
فریدون مشیری برای سروده زیبایش ونیز آوای دل انگیز شهرام ناظری
برای تصنیف با شکوه امیرکبیر.
شعر و دکلمه: فریدون مشیری
آهنگ: پژمان طاهری
خواننده: شهرام ناظری
رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر.
زمان، هنوز همان شرمسارِ بهتزده،
زمین، هنوز همان سختجانِ لال شده،
جهان، هنوز همان دست بستۀ تقدیر!
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاهِ بدکردار،
هنوز، وحشت از جانیان آدمخوار،
هنوز، لعنت، بر بانیان آن تزویر.
هنوز دستِ صنوبر بر استغاثه بلند،
هنوز بیدِ پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمه سروها، که: «ای جلاد!
مزن! مکُش! های؟!
ای پلیدِ شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟»
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگِ جوی،
هنوز،هنوز،هنوز،
به قطره قطرۀ گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیرکبیر!
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که دارویِ غمهایِ مردمِ ایران!
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر.
هنوز زاریِ آب،
هنوز نالۀ باد،
هنوز گوشِ کرِ آسمان، فسونگر پیر!
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه،
برون خرامی،* ای آفتاب عالمگیر.
«نشیمن تو نه این کنج محنتآبادست»
«تو را ز کنگرۀ عرش میزنند صفیر!»**
به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند،
در این سراچۀ ماتم پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیابد کسی؟
ـ محال . . . محال . . .
هزار سال بمانی اگر،
چه دیر . . .
چه دیر . . .!
1361
از مجموعۀ «ریشه در خاک»
* شنیده شد که پس از قتل امیر، مردم وقتی میخواستند از کاری محال نام ببرند، میگفتند:
«وقتی امیر از گرمابه بیرون آمد!»
** بیت از حافظ تضمین شده است.
فریدون مشیری
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
دانلود : به دلیل موجود بودن این ترانه در بازار ایران ، از ارائه آدرس دانلود معذورم !
تارکان را میشناسیم . خواننده ای بزرگ وبسیار تاثیر گذار بر موسیقی
ترکیه و نیز بر جوانان ترک . بی شک تارکان یکی از مطرح ترین
ومشهورترین خوانندگان ترکیه است. او با فروش 29 میلیون آلبوم ،
یکی از موفقترین خوانندگان ترکیه محسوب میشود و به او لقب
شاهزاده پاپ دادهاند. شهرت او در کشورش با شهرت الویس پریسلی
در امریکا مقایسه شدهاست . او با تک آهنگ لوس مشهور شد .
تارکان توته اوغلو معروف به مگاستار موسیقی ترک در 17 Ekim سال 1972 در یکی
از شهرهایآلمان به نام Alzay در خانواده ای 8 نفره به دنیا آمد . وی سال 1990 در
نیویورک به مدرسه زبانانگلیسی رفت و مسلط به این زبان شد. او که سال های نخست
زندگی را در آلمان پشت سر گذاشت درسن 15 سالگی به علت اصرار پدرش علی توته اوغلوهمراه خانواده به ترکیه بازگشت . تارکان هنگامیکه به استانبول آمد، فهمید که به موسیقیعلاقه بسیاری دارد و همین باعث شد که در عین حال که بهدبیرستان می رفت برای یادگیریموزیک ترک سانات (موسیقی سبک سنتی ) نیز به مدرسه موسیقی برود . وی دائماً درخانه به خواندن آواز می پرداخت بیشتر همسایه ها که از صدای او لذت می بردندو به اوگوش نوازش می دادند ، برخی دیگر از آنها به علت درس خواندن از صدای نوارهای ترک سانات و صدای خود تارکان آسی شده بودند . طبق گفته برخی از دوستان تارکان ، وی در دبیرستان نیز طرفداران بسیاری داشت و همیشه با اسرارهای آنان شروع به خواندن آوازمی کرد . در همین سالها یعنی در دوران دبیرستان تارکان شروع به پول درآوردن کرد و درمجالس کوچک مانند مهمانی و تولدها به اجرای موسیقی می پرداخت و پول تو جیبی خود را به دست می آورد لذا بعد از مدتی خسته شده بود و طبق اعترافات خود دیگر حتی تحمل گوش کردن کاست های ترک سانات را هم نداشت و به همین علت تارکان که به نقاشی علاقه بسیاری داشت برای اینکه در کنکور شرکت کند به درس خواندن مشغول شد ولی او موفق به قبولی در دانشگاه گرافیک نشد و تصمیم به نقل مکان به آلمان نزد برادربزرگش گرفت تا در آنجا به گرافیک ادامه دهد . در همین دوران با آلپای آیدین یکی از آهنگسازان ترکیهآشنا شد و آیدین ، تارکان را متقاعد کرد که به آلمان نرود تا او در استانبول ، آلبومی را برای تارکان روانه بازار کند ،تارکان نیز بعد از قبول این پیشنهاد ، آهنگهایی را که خود تهیه کرده بود به شرکت استانبول پلاک برد ودر آن جا اولین آلبوم تارکان به نام " yine sensiz " در سال 1992 روانه بازار شد . یکی ازترانه های این آلبوم به نام kil oldum abi که مشهورترین آهنگ تارکان در آن زمان بود،باعث شد که آلبوم وی 700 هزار فروش را از آن خود کرد. موفقیت آلبوم اول تارکان باعث شد تا خواننده مطرح زن ترکیه سزن آکسوبرای آلبوم دومش با او همکاری کند. در سال 1994 آلبوم بعدی وی به نام " Aacayipsin " روانه بازارشد که این آلبوم نیز پر فروشترین آلبوم سال شناخته شد و تارکان با این آلبوم در اروپا و ترکیه 74کنسرت را اجرا کرد . وی سومین آلبوم خود را در سال 1997 روانه بازار کرد که فقط در ترکیه فروش3 میلیون تیراژ را از آن خود کرد . در همین سال بود که تارکان شرکت خود به نام Hitt Poroduction را افتتاح کرد . او که دیگر ستاره دنیا به حساب می آمد در تبلیغاتهای مختلفی از جمله تبلیغ چیپس ، عینک ، نوشابه ، کارت تلفن و ... بازی می کرد و در هر یک از آنها پول هنگفتی به دست می آورد . وی درسالهای بعد آلبوم و مینی آلبومهای بسیاری از جمله simarik، hup ،kuzu kuzu را در اروپا و ترکیه روانه بازار کرد که این آلبومها بیشترین فروش را در آن دوران میکرد و ترانه های بسیاری از جمله hup در زبان مردم ترکیه جاری شده بود . در ماه هازیران سال 2003 مینی آلبوم" dudu " را روانه بازار کرد که این آلبوم تارکان در شهرت وی تاًثیر به سزائی داشت . وی هم اکنون به عنوانستاره ای در دنیا می درخشید و به همین علت لقب مگاستار (ستاره بزرگ) را به او دادند .
بعضی از آلبومهای مهم تارکان عبارتند از :
Tarkan - Adimi Kalbine Yaz 2010
Tarkan - Metamorfoz Remixes 2008
Tarkan - Uyan 2008
Tarkan - Metamorfoz 2007
Tarkan - Remixes 2007
Tarkan - Come Closer 2006
Tarkan - Avea Special Edition 2005
Tarkan - Ayrilik Zor 2005
Tarkan - Bounce 2005
Tarkan - Dudu 2003
Tarkan - Bir Oluruz Yolunda 2002
Tarkan - Karma 2001
Tarkan - Kuzu Kuzu 2001
Tarkan - Simarik Remix 1999
Tarkan - Ölürüm Sana 1997
PopTarkan - A Acayipsin 1994
Tarkan - Yine Sensiz 1991
Tarkan - Bounce Armand Van Helden Mix
Tarkan - Bu Gece Remix
Tarkan - Hüp
Tarkan - Milenium Hits
Tarkan - Özgürlük Içimizde
Tarkan - Sikidim Remix
Tarkan - Start The Fire
شخصا با همه ترانه های تارکان سازگار نیستم ! اما بعضی از
ترانه هایشافسون کننده است . ترانه های هوپ و کوزو کوزو! و از
همه افسون کننده تر ... ترانه فوق العاده زیبای اویان Uyan .
وی ترانه Uyan به معنی بیدارشورا خودش آهنگسازی کرد و با یکی ازسرشناس ترین هنرمندان سنتی ترک ، اورهان گنجه بای اجرا کرد . تارکان این ترانه را برایحفاظت از محیط زیست تهیه کرده و بعد از اینکه همراه اورهان گنجه بای برای آن ویدئو کلیپی تهیه کرد ، آن را بدون درخواست دستمزد به سازمان حفاظت از محیط زیست هدیه کرد . وی طی مصاحبه ای دراین مورد بیان نمود که با گذشت هر ثانیه ،انسان ها به علل مختلف تجاری، تفریحی باعث از بین بردن محیط زیست، جنگلها ، حیوانات ، دریا و ... می شوند که با این عمل باعث می شوند تا محیط زیستی کهانسانهای کنونی دارند را نسل های آینده نداشته باشند و تارکان برای بیدار کردن مردم ، ترانه بیدار شو را اجرا کرد .
آلبوم uyan بیدار شو از شش ترانه و یا بهتر بگویم از 6 اجرای
مختلف تشکیل شده Cogalmak-Dogmak- Durulmak-
Konusmak-Susmak -Yeniden Dogmak . در اینجا
ترانه Konusmak حرف زدن را که در اصل یک دکلمه بسیار زیبا
و احساسی است به همراه ترانه Durulmak زلال شدن دریک فایل
جمع کرده ام ، گوش میکنیم . به همراه ترجمه ای که برای آن
انجام داده ام .
تارکان tarkan
بیدارشو uyan
İki gözü iki çeşme hepimize sesleniyor
دو چشمش ، دو چشمه ، همه ما ها را فرا میخواند
deva bul bu derde gel beni kurtar diyor
و می گوید : درمان بیاب بر این درد ، بیا و رهایم کن
kanadı kırık kuş gibi garibin içi kan ağlıyor
چون پرنده ای بال شکسته ای ، درون غریبه خون می گرید
beni ateşe atmadan önce vicdanına sor diyor
و می گوید : پیش از آنکه مرا در آتش افکنی ، از وجدانت بپرس
Uyan uyan, uyan uyan
بیدار شو ، بیدار ، بیدار شو ، بیدار
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bu yolun sonu yokuştur deme
و هرگزگمان مبر که این راه بی پایان است
dağları aşarız eğer inanırsan
اگر باور داشته باشی ، کوهها را پشت سر میگزاریم
Uyan uyan, dostum uyan
بیدار شو ، بیدار دوستم ! بیدار شو !
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bir olur geliriz üstesinden
خواهد شد و از عهده اش بر خواهیم آمد
her şey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
Böyle gelmiş böyle gider deyipde sakın aldanma
با گفتن اینکه چنین بوده و چنین نیز خواهد بود، فریب مخور
kim bilir belkide değer sen en iyisi doğrundan cayma
چه کسی میداند ، شاید هم بیارزد !بهتره که ذهنت را مغشوش نکنی
aç gözünü gör de bak a gülüm kendin kandırma
چشمهایت را باز کن و ببین گل من ! خودت را فریب مده
seninde gönlün yanacak hele bir ortak ol da yangına
قلب تو نیز خواهد سوخت ! اما فعلا باید شریک آتش هم باشی !
Uyan uyan, uyan uyan
بیدار شو ، بیدار ، بیدار شو ، بیدار
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bu yolun sonu yokuştur deme
و هرگزگمان مبر که این راه بی پایان است
dağları aşarız eğer inanırsan
اگر باور داشته باشی ، کوهها را پشت سر میگزاریم
Uyan uyan, dostum uyan
بیدار شو ، بیدار دوستم ! بیدار شو !
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bir olur geliriz üstesinden
خواهد شد و از عهده اش بر خواهیم آمد
her şey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
Yerimiz, yurdumuz, toprağımız yok oluyor ebediyen
زمین و سرزمینمان و خاکمان تا ابد نابود خواهد شد
evimiz yuvamız biricik ocağımız gidiyor elden
خانه و آشیانه مان، تنها اجاق گرممان در حال از دست رفتن است
Yerimiz, yurdumuz, toprağımız yok oluyor ebediyen
زمین و سرزمینمان و خاکمان تا ابد نابود خواهد شد
evimiz yuvamız biricik ocağımız gidiyor elden
خانه و آشیانه مان، تنها اجاق گرممان در حال از دست رفتن است
Uyan uyan, uyan uyan
بیدار شو ، بیدار ، بیدار شو ، بیدار
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bu yolun sonu yokuştur deme
و هرگزگمان مبر که این راه بی پایان است
dağları aşarız eğer inanırsan
اگر باور داشته باشی ، کوهها را پشت سر میگزاریم
Uyan uyan, dostum uyan
بیدار شو ، بیدار دوستم ! بیدار شو !
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bir olur geliriz üstesinden
خواهد شد و از عهده اش بر خواهیم آمد
her şey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
Uyan uyan, dostum uyan
بیدار شو ، بیدار دوستم ! بیدار شو !
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bir olur geliriz üstesinden
خواهد شد و از عهده اش بر خواهیم آمد
her şey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
Herşey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
دانلود : http://www.4shared.com/mp3/ARwVtZjL/uyan_konusmak-durulmak_.html
منبع زندگینامه : http://www.daneshju.ir/forum/f725/t61311.html
امیرخیزی
دلنوشته ها :19
خستگی
1-
بر فراز یک صلیب که بالهایم را تا ابد گشوده بود ...
آنگاه که کلاغ
مغزم را تمام خورد ....
پروازش ،
با بالهایی سفید .....
بر ابرها نور بخشید !
*****
2-
قصه جلو میرفت ...
پسرم هیجان داشت ...
من ...
چاقو بر کشیدم ...
و شنیدم صدای "ماهی سیاه کوچولو" را در اعماق اتاقم :
" ولی مرغ ماهیخوار،
پدرت را گرفت لای منقارش...
و پرواز کرد و رفت !"
*****
3-
سَحَر از تخت بلند میشوم ...
ولی خسته است جانم ...
از کارهای پیشِ رو !
با چشمی در تعقیب عقربه های خسته تر
که بر لحظه های دیروزی ...
پای می نهند !
*****
4 -
زنجیر بستم به قلم
دُزدَش نَبَرَد !
واژه ربوده شد !
شاعری زار گریست ...
و بر سلول مغزم طناب انداخت !
تو همونی که تو رویام تو رو من خواب می دیدم
تو چشات آسمون و آفتاب و مهتاب می دیدم
زلفاتو شب می خره تا توی اون لونه کنه
مثل من صد تا دل و عاشق و دیوونه کنه
این اشعار مربوط به ترانه بسیار زیبای قلک چشمهایت است با
صدای بسیار بسیارگیرا و بی نظیر خانم سیمین غانم .
خواننده ای بزرگ با ترانه های جاودان .
سیمین غانم در سال1323 از پدری تهرانی و مادری ساروی در شهرتنکابن زاده شد. او از
۹ سالگی در جشنهای مدرسه میخواند. غانم در سال ۱۳۴۱ در مسابقههای آموزشگاههای
ایران در رشتهٔ آواز اول شد. نخستین اجرای تلویزیونی سیمین غانم ترانهٔ موج خروشان با
تنظیم استاد مرتضی حنانه و تهیه عباس زندی در سال 1347 بود. سیمین غانم فعالیت رسمیخود را از ۲۵ سالگی و در سال ۱۳۴۸ آغاز کرد. او دوره موسیقی سنتی و ردیف را زیرنظر استاد محمود کریمی گذراند. مدتی نیز نزد استاد مرتضی حنانه قواعد موسیقی وسلفژ راآموخت و با استاد علی تجویدی نیز در زمینه موسیقی کار کرد. قلک چشات، نحستین ترانه اودر سبک جدید بود. این ترانه در ایران مدتها اولین صفحهٔ روز بود. شعر این ترانه سروده سعید دبیری است و آهنگ آن را فریبرز لاچینی ساخته است. معروف ترین ترانه سیمین غانم گل گلدون من نام دارد که سروده فرهاد شیبانی و ساخته فریدون شهبازیان است. سیمین غانم بیش از دو دهه در سالهای پس از انقلاب ۵۷ از خوانندگی باز ماند. نخستین کنسرت او پس ازانقلاب در مهرماه ۱۳۷۸ در سینما صحرا در تهران برگزار شد. در حال حاضر سیمین غانمبه همراه خانواده اش در ایران به سر میبرد و گهگاه به اجرای کنسرت برای بانوان میپردازد.
ترانه های بسیار زیایی از سیمین غانم یادگار داریم . همه زیبا و همه
بسیار گیرا .ترانه های بیاد ماندنی : موج خروشان - آتش - از تو تنها شدم
- مرد من - قلک چشمات - بسوزان - قفس باران - همنفس - لانه مور -
پرنده - سیب - رها شدم - گل گلدون من - طره زلفت - تنهایی و .....
بی شک این ترانه یکی از بهترین ترانه های سیمین غانم است. و ما
دراین لحظه به آن گوش میدهیم . با کلامی ازفرهاد شیبانی وموسیقی
زیبای فریدون شهبازیان .
گُل گُلدونِ من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گُل شببو دیگه شب بو نمیده
کی گُل شببو رو از شاخه چیده؟
گوشۀ آسمون، پُر رنگین کمون
من مث تاریکی، تو مثل مهتاب
اگه باد از سرِ زلف تو نگذره
من میرم گُم میشم تو جنگل خواب
گُل گُلدونِ من، ماه ایوونِ من
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گُلِ هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه، دلم یه مرداب
آسمون آبی میشه
اما گُل خورشید، رو شاخههای بید
دلش میگیره
دره مهتابی میشه،
اما گُل مهتاب، از برکههای آب،
بالا نمیره
تو که دست تکون می دی
به ستاره جون میدی
میشکُفه گُل از گُلِ باغ
وقتی چشمات هم میاد
دو ستاره کم میاد
میسوزه شقایق از داغ
گُل گُلدونِ من، ماه اِیوُون ِمن
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گُلِ هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب
دانلود : http://www.4shared.com/mp3/ncCqagUq/ahang-ghanem-goldoon.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
شعر من در مدح هیچ کس نیست !و نمیسرایم تا بیگانهای بگرید ! من
برای بخشکوچک و دوردست سرزمینم میسرایم که هر چند باریکه ای
بیش نیست اماژرفایش را پایانی نیست شعر من آغاز و پایان همه چیز
است شعری سرشاراز شجاعت شعری همیشه زنده و تازه و پویا !
این سخنان بسیار متفکرانه را شاعر و آوازه خوان بزرگ شیلیایی گفته
است : ویکتور خارا
و هم او بود که در ترانه معروف بیانیه خود چنین میخواند :
نه برای خواندن است که میخوانم
نه برای عرضهی صدایم.
نه!
که گیتار پُر احساس من میسراید.
چرا که این گیتار قلبی زمینی دارد.
و پرندهوار، پرواز کُنان در گذراست !
ویکتور خارا در روستایی فقیر در شیلی به دنیا آمد. مادرش شعرهای بومی میسرود
و بدین ترتیب خارا از کودکی با ترانههای روستایی آشنا شد. با نقل مکان خانوادهٔ خارا
به شهر سانتیاگو، او با محیطیمتفاوت از جامعهٔ روستایی آشنا شد. خارا پس از مرگ مادرش دچار خلاء عاطفی شد و به مدرسهدینی رفت. اما پس از دو سال آنجا را ترک کرد و عازم دورهٔ اجباری نظامی شد. پس از پایان دورهٔ سربازی خارا به دانشگاه رفت
و در آن جا به مطالعهٔ موسیقی بومی شیلی پرداخت. وی در سال1969هم زمان با سالهای پرالتهاب در شیلی، نخستین آلبوم خود را به بازار فرستاد. یک سال بعد
ویکتور خارا طی سالهای ۷۰ تا ۷۳ به سراسر شیلی سفر کرد و برای
کارگران معدن و کارخانهها، دانشجویان و دانشآموزان کنسرت برپا کرد و در این
مدت چهار آلبوم منتشر نمود.در سال 1973 و بعد از وقوع کودتای پینوشه بسیاری از انقلابیهای پیشرو از جمله آلنده به قتل رسیدند و بسیاری دیگرنیز بازداشت شدند.
ویکتور خارا نیز در جمع دانشجویان دانشکده فنی دستگیر شد و به همراه تعداد زیادی ازدانشجویان به استادیوم سانتیاگو منتقل شد. در آنجا استخوانهای دست و انگشتهای او را شکستند واز او خواستند در حضور سایر بازداشتشدگان آواز بخواند و او ترانه «ما پیروز خواهیم شد»، سرود مخصوص حزب اتحاد مردمی را خواند.در روز ۱۶ سپتامبر جسد تیرباران شدهٔ او را در کنار خیابان پیدا کردند.
من ویکتور خارا را با کاست هایی که بعد از انقلاب منتشر شد ،
میشناسم ... تقریبا بعد از 8 سال که از مرگش میگذشت ! با شعرهایی
که احمد شاملو ترجمه کرده بود و مظفر مقدم دکلمه میکرد .
ترانه ها و سروده ای زیبایی از وی به یادگار مانده است مانند :
بیانیه - پرسش - آواز من - رکاروان - من میرم کوچابامبا -
در رود ماپوچو - انسان خالق است و خیش .....
ترانه ای که هم اینک میشنویم اسمش هست :
خیش
دستهایم
را روی خیش گذاردهام
و زمین را با آن هموار میکُنم
سالهاست که با آن زندگی میکُنم
چرا نباید خسته باشم؟
پروانهها پرواز میکُنند،
سوسکها جیرجیر میکُنند
پوستم سیاه میشود
خورشید میسوزاند،
میسوزاند،
میسوزاند.
عرق، تن مرا شیار میدهد
و من زمین را شیار میدهم
بیلحظهای تحمل.
او را تائید میکُنم،
امید را
وقتی به ستارهای دیگر میاندیشم
بهخود میگویم:
هرگز دیر نخواهد بود.
کبوتر پرواز خواهد کرد
پروانهها پرواز میکُنند،
سوسکها جیرجیر میکُنند
پوستم سیاه میشود
و خورشید میسوزاند،
میسوزاند،
میسوزاند.
عرق تن مرا شیار میدهد
و من زمین را شیار میدهم
بیلحظهای تحمل
بهخود میگویم:
هرگز دیر نخواهد بود
کبوتر پرواز خواهد کرد.
پرواز خواهد کرد.
همچون یوغ، محکم
مشتهایم، امید را نگاه میدارد
امید به اینکه
همه چیز، تغییر خواهد کرد
آخرین ترانهٔ ویکتور خارا که حکم وصیتنامهاش را داشت، بر روی
تکهای ازروزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از
استادیوم شیلی جان به دربرد، به دست همسرش رسید.
پنج هزار نفر این جاییم
در این بخش کوچک شهر
چه دشوار است سرودی سرکردن
آنگاه که وحشت را آواز میخوانیم
وحشت آنکه من زندهام
وحشت آنکه میمیرم من
خود را در انبوه این همه دیدن
و در میان این لحظههای بیشمار ابدیت
که در آن سکوت و فریاد هست
لحظه پایان آوازم رقم میخورد.
دانلود :http://www.4shared.com/mp3/YcwYLnok/victor-khara-khish.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
1390/9/28
امیرخیزی
عشق موهوم : 6
رنج قلم
درگیر شدم با قلم و نالیدم ...
" اینجا* ....
همه عاشقانه را دوست دارند !
مدح نگه یار ، زمن می خواهند !! "
اما قلمم ...
ز دست من جَست و خروشید به من!
« من نتوانم چنین به خود در شِکنی !!
من نتوانم !
زیرا دلِ من غوطه ورِ ماتم درد ...
و تمام هَوَسم سوی هزاران سوگند !
به صلاحیت یک خواب ندارم باور !
به عبودیت صد وَهم نیارست این سر!
نه !
نه به اندوه نگاهی که زچشمی بچکد...
نه به خاموشی یک ایده به زندان علیل فکرت !
نه به پیوند نهان دِلَت و این شب تار !
نه به نالیدن یک شمع به بزم سوگت !
ذهنِ من ، رویایم ....
رنج هزار نقش نهان از درد انسان است !
رنج یک فاجعه ی در تکوین !
رنج یک خنجر و حَملَش که به پشتت داری!
رنج خونابه که از خاطره ی چشم قلم می لغزد!
رنج او ، رنج تو و رنج نهان حسرت !
رنج جاوید قلم !
رنج یک زندگی بی حاصل ...
مثل یک دود سیاهی که به تباهی برود !
وَهم دردی که تو را شاد کند !
وَهم عشقی که تو را خواب کند !
وَهم بی حاصلی یک بودن ....
زیستن در مرداب ...
زندگی چونان مرگ !!»
***
ناگهان...
چیزی در من ترکید
تا به خود درنِگَرم ...
آینه سوخت ز دیدار وجود دل من !
و من شاعرِ عاشق اینک
مانده درحیرت و بهت
که کجا آویزم ...
یک دل زخم و پریشان زهزاران افسوس ؟؟
یک دل بیگانه با یک جان !
قلمِ رامم عصیان کرده !
رگِ نا آرامم شوریده !
چشمم از نرگس زیبای نگارم سرتافت !
و منِ داخل من ....
سوی خدایان بگریخت !
وه که جسمم خالی گشت از روح !
و من اینک تنها ...
میکِشم این تن خود روی زمین .
تا کجا ....
باز به خود جمع شوم !؟؟
****************
* این واژه " اینجا " را میتوان در هر جایی ، از یک چهار دیواری تا
تمامیت کره زمین ، و حتی هر جایی در دنیای مجازی نیز تعمیم داد
و محصور به مکانی خاص نیست ! پس لطفا از هر گونه سوء برداشتی
مرا برائت دهید !
===================
من این سروده ناقابل را به استاد گرانقدرم ، شاعر عزیزی تقدیم میکنم
که بسیارزیبا ازدرد میسراید . تقدیم میکنم به استاد کریم لقمانی عزیز.
یک کاستی داشتم که هر گاه به لحاظ روحی ، حوصله هیچ چیزی را
نداشتم ....هرگاه احساس میکردم که هر صدایی برایم مانند سوهانی شده
است بر روحم ....هر گاه که حتی موسیقی و شعر و ترانه نیز آرامم
نمیکرد ....میرفتم سراغ این کاست ! کاست ترانه های بزرگمرد
موسیقی ایران ، عماد رام .
عماد رام صدایش برایم آرام بخش است ! صدایش جادویی در خود نهفته
دارد ! و ترانه هایش برایم خاطره انگیز است ! ترانه هایش را آن اندازه
دوست دارم که در انتخابم برای این صفحه ... مانده بودم کدام را آپلود
کنم ؟!! تک تک ترانه هایزیبایش برایم همیشه دوست داشتنی بوده است !
صدای فلوتش را که بشنوی ، هرزمان احساس متعاقب آنرا با خود
خواهی داشت . نمیتوانی فراموشش کنی !
عماد رام هنرمند و خواننده بزرگ ایرانی است. او در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در ساریبدنیا آمد و درجوانی علاقه زیادی به فلوت داشت و نیهای خود را سوراخ میکرد و در آنها میدمید. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر رویآورد و علاوه بر نقش کمدینها در پشت پرده میخواند و فلوت میزد. در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. درسال ۱۳۵۷ مجبور به ترک تهران شد و نهایتاً در سال ۱۳۸۲ در آلمان درگذشت.
ترانه های زیبا و بیاد ماندنی از عماد رام به یادگار داریم مانند خدایا -
بوی بهار-شیشه و سنگ - آوای شب - دخترک همسایه - عشق نو
رسیده - فرنگیس -شاید تو را دیگر نبینم - در این دنیا - برگست زمان -
سپید و سیاه - آزادگی -بهار من گذشته شاید - لیلا - چگونه میخندم -
شکسته صدا - غروب - بیوفایی - بهار غم آلود - اشک روزگار - خنده و
گریه و دهها ترانه بینهایت زیبای دیگر . عماد رام و صدای فلوتش ...آن
هنگام که ارکستر می نواخت و او ترانه ای راکه باید بخواند ... بر
فلوتش میدمید و صدای فلوت جای شعر را پر میکرد ...سحرو جادوی
حرارت نفسهایش را بر گوش و قلب شنونده جاری میکرد !
اما در این لحظه آنچه که میشنویم ترانه بسیار زیبایی است برای تنهایی ها
، ترانه ای برای دلتنگی ها و ترانه ای برای رویاها ... ترانه ای به نام :
در آسمان عشق من
در آسمان عشق من
نوری نمیتابد چرا
یک شب ز رنج زندگی
چشمم نمیخوابد چرا
من تک درخت صحرای دردم
بی برگ و بار افتاده ام
در چشم تنگ دنیا دریغا
بی اعتبار افتاده ام
در سایه ی من هرگز نخفته
یک رهگذار خسته ای
چون قطره اشکی
گویی زچشم این روزگار افتاده ام
شمعی که بی پروانه شد
باید که خود تنها بسوزد
مجنون دشت بی کسی
باید که بی لیلا بسوزد
دل را اگر عشقی رسد
باید که با محنت بسازد
خرمن چو در آتش فِتَد
باید که بی پروا بسوزد
آن شمع بی پروا منم ، من
مجنون بی لیلا منم ، من
طوفان عشقی سرکَشم
وان خرمن آتش گرفته
در گوشه ی صحرا منم ، من
دودی ندارد آتشم .
در آسمان عشق من
نوری نمیتابد چرا
یک شب ز رنج زندگی
چشمم نمیخوابد چرا
من تک درخت صحرای دردم
بی برگ و بار افتاده ام
در چشم تنگ دنیا دریغا
بی اعتبار افتاده ام
در سایه ی من هرگز نخفته
یک رهگذار خسته ای
چون قطره اشکی
گویی زچشم این روزگار افتاده ام
دانلود ترانه :http://www.4shared.com/audio/P1E5_VXW/Dar_Aseman-e_Eshgh-e_Man.html?
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
امیرخیزی
دلنوشته ها : 18
پشت پنجره
در کویری که بر آن ، نام...
حیات بنهادند .
هر شنی ، واژه ی یک آگاهیست .
بادِ آن
زمزمه ای بود که در گوشِ من خسته به فریاد آمد :
" کای هماره در خواب !
خاطرت نیست که یک انسانی ؟؟؟
زندگی را...
به کدامین شجرِ این صحرا آویزی ؟؟
خنده را بهر کدامین چشمه ....
گریه را بهر کدامین جوبار ...
عشق را ...
در طلب چشم کدامین احساس ...
طعمه ی نوحه ی یک کرکس بنشسته به روی سنگی
- گوری -
پشت یک کوه که اندازه وَهم خود توست . ..
- مثل یک لاشه ی اندوه سترگ ! -
با خودت دفن کنی !!؟؟ "
و من ِ دلمرده ...
اندر این وَهم که همزادِ من است لولیدم !
دست برده به قلم ، مینالم :
".... آاای یاران !
چه کسی واژه ی عشقم را دید ؟؟
چه کسی آنرا دید ؟؟
چه کسی دزدیدش ؟؟
چه کسی شعر مرا خالی کرد از احساس ؟؟.
چه کسی من را از من بر کند ؟؟... "
هر شنی سر برتافت !
کرکسی آواز مرگی خواند !
باد توفید ...
گذشت !
و دگر برمنِ ناهشیار ...
زار...
هرگز نوزید !
و بدانگه که قلم نیز ز دستم بگریخت ....
من ...
تنهایی خود را دیدم !
پشت یک پنجره ی خالی در یک صحرا .
تک و تنها به خودم زار زدم :
" من به خاموشترین نقطه ی این پنجره آویخته ام ! "
این بهترین ترانه ای است که درعمرم شنیده ام !! بدون هرگونه اغراقی !!
برای هر چیزی و هرجایی و هر احساسی تعمیمش داده ام آن را !
تعمیمش داده ام هر لحظه و هر زمان و هر بار !
برای گلی در باغ و پرنده ای در آسمان و آهو در میان گله اش و تیری رها شدهاز زه کمان ! و خودم ! و خودم درمیان کسانی که دوستشان میدارم !!
موغانا جیران ! ترانه ای است که هر گاه گوش داده ام ....چشم بربسته
درآسمانها بوده ام ! درک این سخن اگر به سادگی نمایان نباشد ولی بسیار ساده خواهد بود این احساس ، زمانی که چیزی زیبا را در جایی میبینید .... زیباییهای حرکات کودکی را درمیان خانوداه میبینید و لذت میبرید ازاین تجانس مکانی وموجودیت ذات زیبایی .... و آنگاه در ذهنیت خویش آن کودک را بردارید از آن مکان ..... کجای دیگری میتوان او را قرار داد؟؟ جزهمان مکان ...تا همان احساس را به شما ببخشاید ؟؟
یِرده ن ایاغینی قوش کیمی اوزور
پای از زمین بر میکند چونان یک پرنده
یای کیمی دارتلیب آی ...اوخ کیمی سوزور
مثل کمان کشیده میشود تا چونان تیری هوا را بشکافد
یئنه اوز سورونی ای ...نیظاما دوزور
آنگاه که گله اش را در محورخودش به نظم در می آورد!
باش آلیب گِئدیر سن ای .... هایانا جیران
راه بر کشیده ... به کدامین سو رَوی ؟؟
نه گوزه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران
وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان
موغانا جیران ، موغانا جیران
آهو در مغان ...آهو در مغان* !
وه که چه برازندگی !! آهو در مغان باشد و یارش در کنار و چشم در گلزار وشمیم وعطراحساس برمشام و ...ونوای موغانا جیران برگوش من وتو بنوازد !! و دوش به دوش هم در شهر و دشت و وادی عشق !!
اما آهو و مغان تمثیلی بیش نیستند ! به جای آهو هر چیزی را میتوان گذاشت .... انسان و یا هرچیز! و به جای مغان نیز ، هر جا و یا هر زمان خاصی را ! آری موغانا جیران ترانه ای است برای لمس
زیباییها ! نگرش زیبا ! زیبا دیدن !
ازلدن میلینی سالیب چوللره،
ازروز ازل دشت و دمن را بنمودی تو سرایت
بختینی تاپشیردین بیزیم ائللره،
سرنوشت خودرا به دست مردمانم سپرده ای
او قارا گوزلرین ، دوشوب دیللره
آخ که زیبایی چشمان سیاهت زبانزد است
باش آلیب گئدیرسن هایانا جیران( دیشلرین اوخشاییر مرجانا، جیران)
راه برکشیده به کدامین سو رَوی ؟؟(ای آهویی که دندان چومرجان داری)
نه گوزل یاراشیر موغانا جیران
وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان
موغانا جیران ، موغانا جیران
آهو در مغان ...آهو در مغان !
در حسرت هجرانها و در آرزوها ! در اجبار فراق یارِ آرزوها !
در آرزو بر دل ماندنهای من و تو ! در آه و آه .....و آه پایان ناپذیرمان !
در از دست دادن عزیزانمان ! دراشکی که میریزد بر دامن حسرتهایمان !
در التماس بیگناهمان ! و در نگاهی که پشت سر یار بدرقه میکنیم !
و به خدا میسپاریمش !
بیر مثل قالمیشدیر آتا بابادان
مثلی داریم از پدران به یادگار
اوچاردا توراجدیر ، قاچاردا جیران
در پرواز چو شاهین و دررمیدن چو آهو
بیر من ده ییره م کی ، حوسنیوه حیران
تنها من نیستم سرگشته ی حُسن تو
شهرتین یاییلیب آی ... هر یانا جیران
شهرتت عالمگیر شده است ای آهو
نه گوزه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران
وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان
موغانا جیران ، موغانا جیران
آهو در مغان ...آهو در مغان!
این تجسم زیبایی و برقرار کردن یک تجانس مکانی و یا زمانی بر آن زیبایی بی بدیل را در هر جایی میتوان احساس و لمس کرد ! کافیست لمسش کنی !...کافیست درکش کنی ! کافیست ببینی زیبایی را ! همیشه ! هر جا ! و هر زمان ! و در تمامیت طول تاریخ ! امروز و فردا و ....دیروز ... در زندگی ! و در مرگ ! مرگی با شکوه !
در خروش و فریاد شیرزنی که دستِ آفرین برآورده بر سرهای نشسته
بر نیزه ی چیده شده بر دورتا دور تالار دژخیم ... با لبخندی نرم ،
فغان بر میآورد ....
جززیبایی ، چیزی نمیبینم !**
اووچی اینصاف ایله کیچمه بو دوزده ن
آه ای شکارچی ! انصاف میکن و مگذر بر این دشت و دمن!
او چوللربولبولون آییرما بیزده ن ،آییرما بیزده ن
آن بلبل صحراها را از ما جدایش نکن !
قویما آغری ( آرزی) کئچه اوره گیمیزده ن
روا مدار درد ( آرزو بر دل) بر دلهایمان خانه کند
قویما ئوز قانینا بویانا جیران!
روا مدار بر خون خود بغلتد آهو!
نه گو زه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران
وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان
موغانا جیران ، موغانا جیران
آهو در مغان ...آهو در مغان!
من این ترانه فولکوریک آذری را از سالها پیش در کاستی داشته ام ، با صدای یک خواننده مرد که متاسفانه نامی از وی نبوده در کاست قدیمی . یک خواننده پیر که بسیار زیبا و با احساس میخواند . ولی متاسفانه کیفیت کاست بسیار پایین بود و من نیز نتوانستم آن اجرا را در جای دیگری پیدا کنم . ولی در جستجو های بسیارم در اینترنت توانستم در جاهایی ، سه اجرای مختلف از این ترانه را پیدا کنم . بهترین آنان بی شک مربوط به اجرای فوق العاده ی نزاکت تیموراوا بود ولی در فایلی حجیم و همراه با آواز و موقامی دیگر ! عاشیق کماندار ashig kamandar نیزآنرا زیبا و پر احساس میخواند ولی من دنبال اجرایی بودم که احساسات در خواندن آن نزدیک باشد به همان چیزی که در نوستالژی خود داشتم ! و تنها یک خواننده دیگررا داشتم با این ترانه . بَستی سِودایِوا Bəsti Sevdayeva. متاسفانه از این خواننده نتوانستم هیچ نشانه ای بیابم ...جزچند ترانه !
نه عکسی ونه بیوگرافی ! تنها چند ترانه....وازجمله ترانه محبوب خودم .
موغانا جیران ! ترانه ای زیبایی که هم اینک میشنویم !
و در انتها نیزهمین ترانه را با اجرای عاشیق کماندارمیتوانیم گوش دهیم !
* دشت مغان نام جلگهای است دراستان اردبیل .
** هنگامی که زینب به تالار یزید میرسد ...سرهای شیرمردان کربلا ، هر کدام بر نیزه ای دور تا دور تالار را تزیین داده بود . یزید رو به زینب میکند ...سرها را و سر حسین را نشان میدهد و میپرسد چه میبینی ؟؟
زیبنب نگاهی تحسین بار بر سر حسین و یارانش میچرخاند و میگوید :
جز زیبایی ...چیزی نمیبینم !!
دانلود ترانه با اجرای بَستی سِودایِوا :
http://www.4shared.com/audio/d9Jh21Yo/Besti_Sevdayeva_-_Mugana_Ceyra.html
دانلود ترانه با اجرای عاشیق کماندار:
http://www.4shared.com/audio/uXnBQCM7/ashig_kamandar_-_Mugana_Ceyran.html
آرش کمانگیر( با صدای سیاوش کسرایی)
برف میبارد،
برف میبارد به روی خار و خارا سنگ.
کوهها خاموش،
درهها دلتنگ،
راهها چشمانتظار کاروانی با صدای زنگ.
بر نمیشد گر ز بام کلبهها دودی،
یا که سوسوی چراغی، گر پیامیمان نمیآورد،
رد پاها گر نمیافتاد روی جادهها لغزان،
.....
..........
...........
لطفا ادامه مطلب را کلیک کنید .....
1390/5/12
امیرخیزی
عشق موهوم : 5
بوسه
1-
ای کاش....
خاک خود درک میکرد ..
راز آن لب لرزان را ....
که در انتظار بوسه ای ...
پژمرد !
در نزدیکترین هجران !
2-
ای نزدیکترینِ هجران !
دریاب اشکی چنین را
آویخته بر لب لرزان ...
نفرین بوسه ای در دریغناکی دور ...
دریاب راز من را...
آن راز بوسه ام را !
3-
دیوار ...شیشه ...هجران ...بوسه
و یک لب لرزان...
تنها اشک ...
تنها او فهمید راز من را !
تنها او کوچید بر رگانم !
تنها او آویخت بر استخوانم !
4-
باد !
ای باد خنیا گر!
بوسه هایم ...
یادگار هجران نزدیکم را
در کدامین سرزمین وصال ...
کشت خواهی کرد ؟
کدامین دیار....
آری کدامین دیار..
دیار وصل خواهد شد ؟
5-
دامانم پر اشک...
اما لبانم سرشار باده تلخند.
تلخی لبانت از
بوسه ی گرمی نیست...
که درد هجران است ...
در تلخکامیی نزدیکیِ این هجران !
*****
نخستین بند این سروده مربوط به دفتری است که25 سال پیش برای مادرم نوشتم به نام خطابه ی مادر و ... دفتر سوخت در آتشی و تنها همین بند که در گوشه ای دیگرنیز نوشته بودم ، نجات یافت . در مورخه 12/5/1390 من همان بند را در سایت میانالی برای یک مطلب به عنوان نظر درج کردم . دوست خوبم آقای امیر عباس پیمانفر لحظاتی بعد برای آن جوابی نوشتند و ... نتیجه یک مشاعره آنلاین و آنی شد که من بندهای دیگر را نوشتم ! به همین دلیل نیز ، چهار بند بعدی را بدون هر گونه ویرایشی در اینجا می آورم . و کل سروده را نیز به ایشان تقدیم میکنم .
وقتی به کلمه ترانه های خاطره انگیز میرسیم امکان ندارد در
بین آنها ترانه دریا نباشد .
دریا همان دریا بود
شن ها همان شن ها بود
موج و غروب و دریا
مثل گذشته ها بود
اما فقط یاد تو
به جای تو اونجا بود
این ترانه یکی از ترانه های ماندگار موسیقی ایران است . صدای
هوشمند عقیلی با این ترانه هرگز از خاطرات فراموش نمیشود .
و با بسیار ترانه های زیبای دیگر.
هوشمند عقیلی ، یکی از خواننده های محبوب من است . ترانه هایش را بسیاردوست میدارم بی شک صدای او یکی از بی نظیرترین صداها
درموسیقی ایران است . و من هر گاه که دلتنگ میشوم ....هر گاه که
حتی موسیقی برمن خستگی می آورد ... یکی ازکسانی که پناه میبرم به
صدا وآلبومهایش هوشمند عقیلی است .
متاسفانه من نتوانستم بیوگرافی این استاد آواز را پیدا کنم و تنها چیزی که میدانم اینست که وی متولد اصفهان به سال ۱۳۱۶ خورشیدی است. پدرش در ۱۳ سالگی متوجه استعداد صدای او می شود و وی را تشویق به ادامه درس خواندن دررشته موسیقی می کند. او ترانه های بسیار زیبا و بیاد ماندنی اجرا کرده و دوتا از ترانه هایش برای من بسیار خاطره انگیز هستند . یکی همان ترانه معروف دریا و دیگری ترانه ای که در اینجا میشنویم . ترانه بسیار زیبای فردا تو می آیی !
من بسیار کلنجار رفتم میان انتخاب این ترانه و دریا و آخر سر اینرا
اینجا گذاشتم برای گوش دادن !! چرا که برای من ارزشها وخاطره ای باورنکردنی دارد.
از جمله ترانه های بسیار زیبای عقیلی میتوان به درد و نفرین - در کنج دلم - عشق من ترکم کن -ای خالق عالم - دختر فالبین - چراغ خونه -دلم تنگه - خوب و بد- عشق شرقی - ای خدا - جمال جانان - آرزوی صلح -از آن زمان - بانی عشق - با دلی آشنا نشو- اولین دیدار- گربه تواُفتَدَم نظر- چه خبر از ایران و...
عقیلی همچنین ترانه های بسیار زیبای دوصدایی همراه بانو دلکش نیزاجرا کرده که شاید ترانه با شکوه بردی از یادم معروفتر از بقیه باشد
و یا به کنارم بنشین ونیز همراه با هایده نیز ترانه هایی داشت از جمله ترانه زیبای آمدم . از جمله کارهای زیبای عقیلی میتوان به بازخوانی ترانه های بنان نیز اشاره کردمانند الهه ناز- بهاردلنشین - چه شورها و... ویا ترانه معروف توای پری کجایی
فردا تو می آیی
امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من
زیباترین جامه هایم را بپوشم من
با شوق رویت باغچه هامونو صفا دادم
امشب تا می شد گل توی گلدونها جا دادم
بعد از گسستن ها آن دل شکستن ها
فردا تو می آیی
بعد از جداییها ....آن بی وفاییها
فردا تو میآیی
از خونه ما ناامیدیها سفر کرده
گویا دعاهای من خسته اثر کرده
من روز و شب را می شمارم تا رسد فردا
آن لحظه خوب در آغوشت کشیدنها
امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من
زیباترین جامه هایم را بپوشم من
با شوق رویت باغچه هامونو صفا دادم
امشب تا می شد گل توی گلدونها جا دادم
بعد از گسستن ها آن دل شکستن ها
فردا تو می آیی
بعد از جداییها ...آن بی وفاییها
فردا تو میآیی
دانلود ترانه :http://www.4shared.com/audio/08PGjLWd/Farda_To_Myai.html
سینه ام را جلوی سختیها سپر کرده ام
با دردهایم دست و پنجه نرم می کنم
زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )
نخستین بار که این ترانه را شنیدم ، احساس غرور کردم ...از
موجودیت انسان .از موجودیت موسیقی و از موجودیت ترانه .
ازغرور انسان ... از قدرت انسان .ترانه فوق العاده زیبای
yikilmadim زمین نخوردم را ماهسون قیرمیزی گول
خوانده است. خواننده بسیار بزرگ و صاحب سبک ترکیه .
زندگینامه ماهسون را از زبان خودش می خوانیم :
مادرم "فائقه آریک" و پدرم "چرکز بازنجیر" در یک بیمارستان دولتی در "بینگول" با
هم آشناشدند و ازدواج کردند. مادرم به علت داشتن سه فرزند از شوهر قبلی خودش و یازده فرزند ازشوهر بعدیش تا حد جدایی با پدرم پیش رفت. مادرم مرا چهار ماه حامله بود که از پدرم جدا شدو به "دیار بکر" کوچ کرد. او بالاخره چهارمین و آخرین بچه خودش رو در 26 مارچ سال 1969به دنیا آورد و اسمش رو عبدالله گذاشت. عبدالله اسمی است که مادرم روی من گذاشت. درپنج سالگی با تعویض شناسنامه توسط پدرم اسمم ماهسون شد.در منطقه عرب شیخ شهر دیار بکرو در خانه ای که مجموعاً یک اتاق داشت به دنیا آمدم. برادرهای ناتنی ام که از شوهر قبلیمادرم بودند (اسماعیل آریک ، محمود اریک و مصطفی آریک) از به دنیا آمدن من خیلی خوشحال شدند و مرا مثل برادر تنی خود بزرگ کردند. من شوکت پدری را از آنها دیدم چون اصلاً پدرم رانمی شناختم. اولین بار پدرم را در 6 سالگی از دور دیده بودم. از شش سالگی به بعد در بعضی تعطیلات شش ماهه که به دیدار مادربزرگم می رفتم پدرم و بقیه برادرانم را تنها در آن زمان می توانستم ببینم. دوره ابتدایی را در مدرسه ابتدایی "سلیمان نظیف" و دوره راهنمایی را در مدرسه"علی امری" و دبیرستان را در مدرسه جمهوریت دیار بکر خواندم.
شروع موسیقی :
پسر خاله ام آیخان باران در بین اقوام آدم دوست داشتنی ای هست و خیلی هم خوب
ساز می زند. دفعه اول در برابر آیخان لرزان لرزان اولین شعری را که یاد گرفته بودم خواندم. آیخان تحت تاثیرصدایم قرار گرفت. از آن روز به بعد آیخان کار مداوم را با من آغاز کرد. حضور اول من درصحنه در دبیرستان جمهوریت به تحقق پیوست. مادرم و برادرانم دکتر یا مهندس شدن من را می خواستند. تاثیر موسیقی روی من خیلی زیاد بود. هر روزم با موسیقی می گذشت. در ذهنم آواز خواندن در کنسرت ها را پرورش می دادم. به سختی می توانستم تصمیم بگیرم که مهندسخواهم شد ، دکتر و یا یک هنرمند. در سال 83 و 84 در فستیوال دیار بکر در مسابقات آواز خوانی برای مطرح شدن خودم را آزمودم. در دومین دوره شرکت در مسابقات برای اول شدن مصمم بودم.در سال 84 در دیاربکر کاست آماتوری من توسط یک راننده اتوبوس (محمد تاریح) به گوشتهیه کننده ای به نام مصطفی گونش رسید و مصطفی گونش صدای مرا خیلی پسندید و مرا به استانبول دعوت کرد. برای موفقیت و رسیدن به هدفم 1800 کیلومتر مسافت رو به اون شهر کهنطی کردم. سوالات زیادی در ذهنم وجود داشت. در بین میلیون ها نفر انسان در چنین کلان شهریچه کسی می داند که زندگی چقدر سخته؟ خیالات و امیدهایی داشتم اما از یک طرف ترس و وحشتهم داشتم. زندگی تا پایان عمر ، برای دنیا ، عشق، غم، حسرت، غربت. مجادله من در سال 84 درماه سپتامبر با ورودم به استانبول شروع شد. آلبوم اولم رو در سال 84 در ماه کاسیم ( نوامبر) به دنیای موسیقی عرضه کردم. در پی اون 7 آلبوم دیگه آمد. پنج سال تمام گذشته بود. در این مدت خانه ام اتاق شماره 314 هتل لاله بود. این هتل در جاده مسیح پاشا گل سرسبد هتل ها بود. در سال 89 تصمیم گرفتم برای تهیه آلبوم و هرچه زیبا شدن کارهایم در موسیقی و وارد شدن به عرصه کنسرواتوری در امتحان دانشگاه شرکت کنم، دانشگاه دولتی فنی موسیقی ترک. در سال92 با "حلمی توپ اوغلو" آشنا شدم که به من پیشنهاد یک آلبوم کرد. من با این پیشنهاد که بعد از 4 سالبه من شده بود در سال 93 با آلبوم "عالم بویسا" کار حرفه ای خودم را آغاز کردم. در سال 94 در کازینوی چاکیل به همراه بولنت ارسوی ( خواننده) به صحنه رفتم. آنگاه درسال94 برای استار تی وی سریال عالم بویسا را در چند قسمت کار کردم. در آن سالی که دراستانبول بودم هر روزش جدا ، هر لحظه اش یک غم جداگانه و یک مجادله بود من در سالهایمه آلود گذشته مقاطع رو گذراندم .
اما ویکیپدیا اطلاعات جالب دیگری برایمان میدهد :
ماهسون کیرمزیگول Mahsun Kırmızıgül یکی از خوانندگان و کارگردانان مشهور ترکیه است. او تاکنون چندین آلبوم موفق در کشور ترکیه منتشر نموده و از سال ۲۰۰۷ نیز فعالیتهای حرفهای خود را در دنیای سینما آغاز نمودهاست . اوج فعالیتهای هنری وی نویسندگی، کارگردانی و بازیگری در فیلم پنج مناره در نیویورک است که هنرمندان مشهوری همچون رابرت پاتریک، جینا گرشون، دانی گلور و مصطفی صندل در آن به ایفای نقش پرداختهاند.ماهسون کرمزیگول در سال ۲۰۰۹ با ساخت فیلم ضد جنگ خود به نام خورشید را دیدم، نامزد جایزه اسکار برای بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بود که البته موفق به دریافت آن نشد.ویتا پایان سال ۲۰۱۰ در مجموع سه فیلم ساخته که فروش کلی آنها بالغ بر ۵۰ میلیون دلار است.
ترانه های زیاد و زیبایی از ماهسون شنیده ایم مانند : Aglama sen
- Arkadas- AyrilikUzaktayim - yoruldum herseyim sensin
bitti artik - Daglar dagimdir benim - Donmeyecegim -
Turkusu- Belalim - melekler aglar - Sarisen gelmez oldun
Sevdaliyim - Su Garip Halimden- Sari - و دهها ترانه
بسیار زیبای دیگر . ولی آنچه که دراینجا میشنویم ، ترانه بسیار با شکوه
yikilmadim است . در اینترنت ترجمه های مختلفی از شعر این ترانه
موجود است . ولی من در ترجمه این ترانه سعی بر شیوه دیگری نموده ام
تا شاید برساند حرف آن را . مضمون آن را ....و شکوه آن را .
yikilmadim زمین نخوردم
yokluklara gögüs gerdim
سینه ام را جلوی سختیها سپر کردم ( زره پوشیدم )
hep sabrettim kader dedim
همه اش صبر کردم و گفتم که شاید سرنوشتم اینست
acilarla cilelerle bugünüme böyle geldim
از سختیها و بدبختیها به چنین روزی رسیدم (پیروزشدم)
yokluklara gögüs gerdim
سینه ام را جلوی سختیها سپر کردم ( زره پوشیدم )
hep sabrettim kader dedim
همه اش صبر کردم و گفتم که شاید سرنوشتم اینست
acilarla cilelerle bugünüme böyle geldim
از سختیها و بدبختیها به چنین روزی رسیدم (پیروزشدم)
yikilmadim ayaktayim
زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )
dertlerimle bas basayim
با درد هام دست و پنجه نرم می کنم( رو در رو هستم )
zalimlere kötülere yenilmedim buradayim
جلوی ظالمان وستمکاران تسلیم نشدم ( شکست نخوردم ) و همینجا هستم
yikilmadim ayaktayim
زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )
dertlerimle bas basayim
با درد هام دست و پنجه نرم می کنم( رو در رو هستم )
zalimlere kötülere yenilmedim buradayim
جلوی ظالمان وستمکاران تسلیم نشدم ( شکست نخوردم ) و همینجا هستم
yikilmadim acilardan
زمین نخوردم از سختیها ( مشکلات )
yikilmadim yoksulu tan
زمین نخوردم از نداری ها
yikilmadim yanlizliktan
زمین نخوردم از تنهایی ها
yikilmadim yikilmadim
زمین نخوردم .... زمین نخوردم
yikilmadim cilelerden
زمین نخوردم از بدبختی ها( مصیبتها )
yikilmadim sensizlikten
زمین نخوردم از بی تو ماندن
yikilmadim bu dertlerden
زمین نخوردم ازاین دردها
yikilmadim yikilmadim
زمین نخوردم..... زمین نخوردم
sonu gelmez yarinlardan
تا ( حتی اگر هم ) این فردا هابه پایان نرسد...
acilarla doluyum ben
من از سختیها ( تلخکامیها ) لبریز هستم
her sarkida duygulanan
از احساس نهفته در هرترانه ( شعر) غمگینی
o hasretin ogluyum ben
من پسر همان حسرت هستم
sonu gelmez yarinlardan
تا ( حتی اگر هم ) این فردا هابه پایان نرسد...
acilarla doluyum ben
من از سختیها ( تلخکامیها ) لبریز هستم
her sarkida duygulanan
از احساس نهفته در هرترانه ( شعر) غمگینی
o hasretin ogluyum ben
من پسر همان حسرت هستم
yikilmadim ayaktayim
زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )
dertlerimle bas basayim
با درد هام دست و پنجه نرم می کنم( رو در رو هستم )
zalimlere kötülere yenilmedim buradayim
جلوی ظالمان وستمکاران تسلیم نشدم ( شکست نخوردم ) و همینجا هستم
yikilmadim ayaktayim
زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )
dertlerimle bas basbasyim
با دردهام دست و پنجه نرم می کنم
zalimlere kötülere yenilmedim buradayim
جلوی ظالمان وستمکاران تسلیم نشدم ( شکست نخوردم ) و همینجا هستم
yikilmadim acilardan
زمین نخوردم از سختیها ( مشکلات)
yikilmadim yoksuluktan
زمین نخوردم از نداری ها
yikilmadim yanlizliktan
زمین نخوردم از تنهایی ها
yikilmadim yikilmadim
زمین نخوردم .... زمین نخوردم
yikilmadim cilelerden
زمین نخوردم از بدبختی ها( مصیبتها )
yikilmadim sensizlikten
زمین نخوردم از بی تو ماندن
yikilmadim bu dertlerden
زمین نخوردم از این درد ها
yikilmadim yikilmadim
زمین نخوردم .... زمین نخوردم
sonu gelmez bu yollarda acilarla doluyum ben arkadas
تا زمانی که این راهها به پایان نرسد ، من از سختیها( مشکلات )
لبریزم ای رفیق .
her sarkida hüzünlenen ben o hasrettin ben o gurbettin
ben o topragin ogluyum arkadas
من همان حسرتی هستم که در هر ترانه ( شعر) غمگینیش را به رخ میکشد .
من همان غربت کشیده ام . من پسرهمانخاکم ای رفیق
yikilmadim ayaktayim dertlerimle bas basayim zalimlere
kötülere ve de serrefsizlere yenilmedim buradayim
زمین نخوردم سر پا هستم با درد هام دست و پنجه نرم می کنم
( رو در رو هستم ). در مقابل ظالمان و ستمکاران و بی شرفان
تسلیم نشده و شکست نخوردم . من همینجا هستم .
دانلود ترانه : http://www.4shared.com/audio/vGtjXddU/mahsun_kirmizigul_-_yikilmadim.html
منبع زندگینامه از زبان ماهسون : http://www.forum.98ia.com/t66625.html
1390/8/28
امیرخیزی
عشق موهوم : 4
آغاز
تو خبر داری از این فاجعه ...
از مرگ دلم !
ریشه ی رویش این خاطره ها ،
چشم تو بود !
چشم تو ...
شیشه ای بود به نرمی هوا...
من در آن زندانی !
چشم تو ....
چشمه ی صدها احساس ،
مثل یک وسوسه در نیمه شب تابستان ...
- که به یاد آر ...
فرو مرد دلم در دل تو ...
که فرو خفت لبم بر لب تو –
مثل آواز غم زنجره در گوش نسیم،
مثل رنگ پر پروانه که آمیخت
به رنگ شعله ...
و به رقصش جان داد !
مثل زنبق ...
که به آواز وزغ ،
اسکان داد .
مثل اشکی ...
که در شوق وصال خورشید ،
همه از بالم ریخت ،
تا کند بیدار ...
دریای گناهی
که دهانش را...
تنها به شکار دل من باز نمود .*
مثل یک خیره نگاه تو
به شعر ترِ من !
***
اینک ای ... عشق من !
آکنده ترین رویش خاک !
نفسی بر لب خاموش من از باد رهایی
که نهان است به گیسوی سیاه شب بی ماه دلت ...
اهدا کن !
نفسی بر لب خاموش من آر !
نفسی بر لبم آر !
تا به سوی تو زنم بال دگر !
.....
چه شکوهی ....
از این آغاز دگر !
******************************
* ایکاروس بالهایی از موم ساخت و پرواز آغاز کرد برای رسیدن به معشوقه اش ، خورشید . بالهای موم وی تاب مقاومت در برابر حرارت خورشید را نداشتند . بالها قطره قطره ذوب می شد . دریا دهان ِ گسترده و کف آلودش را برای ربودن ایکاروس باز کرد . ایکاروس تنها به اندازه ی دراز کردن یک دست با خورشید فاصله داشت. ولی سقوط آغاز شده بود.دریا او را از آسمان ربود و بلعید و بعد پیکر بی جانش را در تلاطم امواج به رقص خورشید در آورد ، تا سرانجام صخره ای پناهش داد و صخره حرمت یافت از حضور عاشق ، و از آن پس این دریا به نام او« ایکاریا » نامیده شد. اما بازهم جانی دوباره ، از دم خورشید..... و آغازی دوباره برای بال کشیدن به سویش.... !
در مورد داستان ایکاروس رجوع شود به :
جهان را تقسیم کرده اند ! و من و تو را در انتهای آن قرار داده اند !
در جهان سوم !جهان گرسنگی! جهان فقر! جهان اعیتاد و فساد و فحشا !
جهان ناتوانی ! جهان بیسوادی ! جهان کار و زاد و ولد ! آری ...جهان
ما ، جهان پا برهنه هاست!جهان ما ،جهان صد خون جگر! جهان صد رنج وعذاب !جهان بیماری ها !
ترانه جهان سوم از درد میگوید . از رنج و نابرابری . از گرسنگی و
سفره های نا برابر ، و از امید . از انتظار یک ناجی . ناجی جهان سوم .
ناجی شرق ! ناجی بشر ! ترانه بسیار زیبا و با شکوه جهان سوم را
رامش خوانده است . این ترانه را با صدای ابی نیز شنیدهایم . ولی رامش
را با این ترانه بیشتر دوست دارم . ناله ی آغازینش را . و صدای
گرفته ی حزن آلودش را در این ترانه . او در این ترانه بسیار با احساس
میخواند . رامش از درد میخواند .
ترانه های رامش را بسیار دوست دارم و از او ترانه های زیبا یی را به یادگار
داریم . ترانه هایی چون دریا دریا ، آدمک ، قسمت ، آرزوی خفته ، نم نم بارون
میاد ، زیارت ،شرم بوسه ، میتونی مشت منو وا بکنی ، اشک ، از خودم بدم میاد
و ...دهها ترانه دیگر. یکی از یکی زیباتر و با احساس تر .از جمله شاهکارهای
زائر و تهمت و اسمراسمر . اما ... ترانه ی جهان سوم چیز دیگریست .
رامش (آذر محبی), متولد تهران در سال ۱۳۲۵, در خانواده ای با ۳ خواهر و یک
برادربه دنیا آمد و تا سوم دبیرستان به تحصلات خود ادامه داد. با برنامه گلها(یک
شاخهگل) پا بهعرصه خوانندگی گذاشت وبا اجرای زیبای که داشت بسیار مورد
توجه قرار گرفت وگویا از شاگردان استاد مهرتاش میباشد . وی ۵-۶ سال پس از
فعالیت هنری خود, با پرویز مقصدی, که وی نیز به تازگی پای به عرصه ی
آهنگسازی گماشته بود, و در همان آغاز در ردیف چهره های برگزیده هنری قرار
گرفته بود, سازمانی دایرکردند با نام "هارمونی". این دفتر به گفته ی خودرامش
پاتوق خواننده هایی بود, چون رامش, که کاری برتر از سایرین ارایه میدهند! رامش
درسالهای پیش از انقلاب بیش از ۶۰۰ترانه خواند, وی نیز ترانه های دو صدایی
زیادی باخوانندگانی چون, رامین, ضیاء اتابای, امیر رسایی و ... داشته. خاص بودن
ترانه های رامش به این است که او تقلب نمیکرد,همیشه کار جدید به بازارعرضه
میکرد, شخصا به خواندن ترانه های جاز علاقه ی بیش نسبت به دیگر سبک ها
داشت, به گفته ی خود او که "در خواندن ترانه های جاز, یکنوع آرامش و نشاط
حس میکنم". از خوانندگان مورد علاقه ی رامش میتوان اشاره ایبه عارف و
گوگوش داشت.رامش در برنامه های مختلف تلویزیونی همچون چشمک (گوگوش
شو),رنگارنگ, میخک نقره ای (فریدون فرخزاد شو)و ... تعداد بسیار زیادیشو
اجرا کرده, به راحتی میتوان گفت که وی پس از گوگوش بیشترین تعداد شوهای
تصویری داشته که در حال حاضر بسیار نایاب میباشند. در سالهای پس از انقلاب
رامش به مدت زیادیخوانندگی را رها کرد, از معدود فعالیت های وی میتوان به
آلبومی با نام رومی بر اساساشعارمولانا با داریوش و فرامرز اصلانی بود. او به
گونه ای از خوانندگی کناره گیری کرد به این تلاش که زندگی ای به دوراز
دوربین ها و ذره بین ها بادخترخودبپردازد .
جهان سوم
من تو را میبینم استخوانی و پوست
به گدایی رفته ای بر در دشمن و دوست
من تو را میبینم تشنه تر از دیروز
آن که نان میدهدت نان تو در کف اوست
خاک تو سفره تو سفره تو از کیستسفره دنیا پر سفره تو خالیست
همه جا منتظرند همه کس میپرسند
ناجی شرق کجاست آن که جنس خود ماست
ناجی شرق تویی ناجی شهر منم
من که با دیدن تو همه جا میشکنم
از چه رو خاک زمین شده تقسیم چنین
یک جهان صدها دست مرز ها مرز شکست
ما جهان سوم او جهانی دیگر
سهم او هر چی که هست سهم ما خون جگر
سهم از ما بهتران ثروت و امن و امان
سهم پا برهنه ها فقر و زندان و بلا
در میآن سه جهان مرز و دیوار از اوست
دشمن بازی ساز رفته در قالب دوست
دانلود ترانه : http://www.4shared.com/audio/eMdFb1gc/Ramesh_-_Jahane_Sevom.html
منبع زندگینامه : http://aks-ghadimiha.blogfa.com/8706.aspx
صبر کنید بر لحظه ها و با حوصله تمام این ترانه بسیار باشکوه را با آهنگ حیرت انگیزش تا آخرگوش کنید . چرا که هر لحظه آن سرشار از زیبایی است و شکوه یک موسیقی رویایی . شکوه و رویای غنای موسیقی ناب آذربایجان .
این ترانه از چند بخش تشکیل شده که از یک ریتم آرام شروع شده و با احساسی ترین آواز فولکلوریک ادامه مییابد و آنگاه جادوی موسیقی آذربایجان است که بر شکوه این ترانه بیافزاید و به سوی موقام ( غزلخوانی زیبای موسیقی آذری) بسیار زیبای نزاکت رهنمون سازد تا در نهایت به یک ترانه شاد دیگر که بر اساس یک شعر فولکلوریک کودکانه ساخته شده است ، ختم میشود . این ترانه بسیار زیبا را نزاکت تیموراوا اجرا کرده است .
نزاکت تیمور اوا در سال 1972 در منطقه اقدم آذربایجان متولد شد . وی از طریق مسابقه موسیقی وارد مکتب موسیقی آصف زینالی شد و در سالهای 91-95 در کلاس در نریمان علیف آموزش دید .در سال 1995 برای تحصیلات عالی خود وارد کنسرواتوار عالی آذربایجان شده و زیر نظر استاد موسیقی آذربایجان ، پروفسور عاریف بابایف فنون موسیقی را فرا گرفت . در همین سال در رشته اپرا و تئاتر نیز پذیرفته شد . نخستین نقش خود را در اپرای لیلی مجنون ایفا کرد و آنگاه در اپراهای دیگری چون عاشیق غریب و شاه صنم و کوراغلو و خواننده قیز و واقیف و خواننده قیز نیز به ایفای نقش پرداخت. در سال 2005 عنوان هنرمند ملی آذربایجان از طرف دولت به وی اهدا شد . وی در کشورهای کره ، ژاپن ، آلمان ،آمریکا ، مجارستان ، فرانسه ، ترکیه ، سویس و ... کنسرت داشته و در حال حاضر عنوان سولیست تئاتر و اپرای آذربایجان را دارا میباشد .
شور تصنیف لری
بیر بولاغین ایکی گوزو ،هم سن سن
دو چشم از یک چشمه ، هم تویی
سن سن ....هم ده من یار
تویی ، و هم من ای یار
بیر آلمانین ایکی ئوزو، یار سن سن
هر دو طرف یک سیب ، یار تویی
سن سن ....هم ده من یار
تویی ، و هم من ای یار
قوشا سیمین تیتره مه سی
هر لرزش سیم باریک (تار)
بیری سن سن بیری من یار
یکی تو هستی ، یکی هم من ای یار
بیر پرده نین ایکی سه سی
در دو صدای یک پرده ( در موسیقی)
بیری سن سن یار(بیری منم یار)
یکی تو هستی ( یک هم منم ای یار )
بو حیاتدا ایکی سیر دیر، هم سن سن
در این زندگی دو راز وجود دارد ، هم تویی
سن سن .... هم ده من یار
تویی ، و هم من ای یار
********
گل گل دئیه هیجریندن ، کمان تک مه له دیم من
در بیا بیا گفتنم از هجر تو ، نالیدم چون یک کمانچه
بیر عومر سنین عشقینده قوربان ائله دیم من
من یک زندگانی را فدای عشق تو کردم
آسوده طیفلی دیم ، نه دردیم واریدی نه غمیم
طفل آسوده ای بودم ، نه غمی داشتم و نه دردی
دردینله منیم گوزولریمی سورمه له دیم من
اینک با دردهایت ، چشمانم را اندود کرده ای
حسسیم منه گل گل دئدی عقلیم دئدی گئت گئت
احساسم به من میگفت بیا ، اما عقلم میگفت برو
بو قانلی دوئوشده من قان دیله دیم من
در این نبرد خونین ، من بودم که خون گریستم
عشقیمده قالخیج اولدی منیم باشیما هر گون
عشقم نیز بر من ، سر بر میآورد هر روز
بیر عشقین اوچوندن من نه قده ر طعنه یدیم من
برای یک عشق چه طعنه ها که شنیدم
ئوز حیسینی دوستاق ائلیه ن بختیار اولماز
خوشبخت نمیشود آنکه احساسش را حبس میکند
ئوز عشقیمی ئوز کونلومه قوربان ائله دیم من
من نیزعشق خودم را فدای این دلم خودم کردم .
******
الیمی پیچاق کسیبدی ، دسته پیچاق کسیبدی
دستم را چاقو بریده ، چاقوی دسته دار بریده
یاغ گتیرین یاغلیاق ، دستمال گتیر باغلیاق
بیاورید مرهم بگذاریم رویش، دستمال بیاورید ببندیمش
دستمال داغ بویوندا ؛ داغ شیروان یولوندا
دستمالی قد یک کوه ، کوهی در راه شیروان
شیروان یولو لیل باغلار ، دسته دسته گول باغلار
راه شیروان جواهر نشان است ، پر از دسته های گل
او گولون بیرین اوزئیدیم ، تئللریمه دوزئیدیم
( کاش ) یکی از آن گلها را میچیدم ، بر زلفانم میچیدم
قارداشیمین تویوندا ، سیندیرا - سیندیرا سوزئیدیم
در عروسی برادرم ، بزن و بکوب میرقصیدم
******
عزیزیم بویونا ، بابتم بویونا
عزیزم قربان قد و بالای تو، قد و بالای برازنده ی تو
پیر اولسون گله ن لر سوبای لارین تویونا
پیر شود هرکه می اید به عروسی مجردها
*****
او گولون بیرین اوزئیدیم ، تئللریمه دوزئیدیم
( کاش ) یکی از آن گلها را میچیدم ، بر زلفانم میچیدم
سوبای لارین تویوندا ، سیندیرا - سیندیرا سوزئیدیم
در عروسی مجرد ها ( برادرم ) ، بزن و بکوب میرقصیدم
دانلود ترانه : http://www.4shared.com/audio/wMFoeSoZ/_T_-_SHUR_TESNIFLERI.html
ترجمه زندگینامه از : http://azarifile.blogfa.com/post-16.aspx
1390/6/31
امیرخیزی
عشق موهوم : 3
جدایی
به هنگامی که از قلبم جدا گشتی
و زان روزی که تنها ناظری بودی
بر این افسردگی در عمق احساسم .
هزاران آه آتشناک ...
زقلبم برنگاهت ریخت .
هزاران دوزخ از عشقم
میان چشم تو آویخت .
من ِ سرگشته در چشمت ...
و تو تنها یکی دلدار بی پروا !
من ِ گریان و تو ...
یک نغمه در گیسوی بیداری !
در آن اشکی ...
که قلبم را
به شعری در خیال و خواب تو آمیخت
چه غمگینانه نالیدم :
" تو گر بودن خود را .....
به تهی کردن ِ قلبم
ز هماغوشی صد خاطره پیوند زنی ....
من همه هستیِ خود را به تو میبخشم باز!
و همه زندگیم را به تو می آلایم ! "
اما....
تو خندیدی بر این بیهودگی،
بر اشک چشمانم ،
بر این یکپارچه در تو فرو مردن .
و من ......
رفتم .
و من بی هر سرانجامی
ز قلبِ خویشتن بیگانه تر رفتم .
و از رفتن من ،
تنها نگاهی پشت سر بر جای خواهد ماند .
و دیگر هیچ کس ،
هرگز نخواهد یافت ...
نشانی از غم و اندوه بی نامی
که در رویای یک دره ...
میان خار و خاشاک هزاران کیسه ی آشغال
اسیر آتشی بد بو و بد آهنگ شد.جان داد ...
و چون دود سیاهی در هوا گم شد .
.....
و من رفتم .
مرغ سحر..... کیست که این ترانه را نشنیده باشد . ترانه ای بسیارمشهورکه شعر آنرا ملک الشعرای بهار سروده است . این شعر دو بخش دارد که بیشتر بند اول آن خوانده شده است . وهمین بند اول است که به عنوان ترانه مرغ سحر مشهور است .
مرغ سحر نام تصنیف مشهوری است که نخستین بار با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد. شعر تصنیف مرغ سحر را ملکالشعرای بهار سرود و آهنگ آن، در دستگاه ماهور، از مرتضی نیداوود است. از نخستین اجرای این تصنیف کمتر یاد شده. در هفتم تیر ۱۳۰۶، روزنامه ناهید که در زمینه طنز مطالبی را منتشر میکرد جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود بر پا کرد و “تصنیف در ماهور” به عنوان “اثر طبع یکی از اساتید سخن” درآن جشن اجرا شد که متن آن را پیوست اولین شماره سال هفتم کردند. محل اجرا هم “باغ آقای سهم الدوله” بود. این تصنیف، بعدها “مرغ سحر” یا “ناله مرغ سحر” نام گرفت و سُراینده آن نیز از پرده ابهام خارج شد و آن را معرفی کردند که ملکالشعرای بهار بود. سپس این تصنیف با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد که بیدرنگ پس در دلها نشست. این تصنیف بارها توسط هنرمندان مختلف اجرا شده است که از جمله میتوان به اجرای نادر گلچین و اجرای بدیع با صدا و نوازندگی ِ گیتار فرهاد مهراد اشاره کرد. یکی از محبوبترین اجراهای این تصنیف از محمدرضا شجریان است که اغلب به خواست مردم مکرر در کنسرتهای او به گوش میرسد. ماندگاری مرغ سحر را باید در مضمون اجتماعی-سیاسی آن جستجو کرد که در هر دورهای در ایران به گونهای مصداق پیدا میکند. این تصنیف در کوران حوادث پس از سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن پهلوی سروده شده است. اسماعیل نواب صفا، ترانه سُرای مشهور، نالهٔ مرغ سحر ملکالشعرا را مربوط به “حوادث دوران محمدعلیشاه و بستن مجلس شورای ملی و بلاتکلیفی مملکت در لحظاتی بسیار حساس” انگاشته است. وی با اشاره به روایتی از زبان موسی نی داود، می افزاید: “درغیر اینصورت، رضاشاه پس از شنیدن این شعر و آهنگ، مجریان آن را مورد محبت قرار نمی داد”. هرچند رضاشاه به بازماندگان خودکامگی محمدعلیشاهی محبت داشت. وانگهی، از زبان یکی از دو برادر سازنده آهنگ مرغ سحر، می گوید: “…در واقع ترانهایست که استاد بهار برای مخالفت با رضاشاه سروده است” که این سخن با آن سخن متضاد است. به هر حال درباره زمان سرودن این ترانه باید گفت که بهار در آن ایام به نثر و نظم سخنهایی درباره دوره مشروطهخواهی گفته و از سرودههای آزادیخواهانه خود یاد کرده است. البته در آنها هیچ اشارهای به ترانهٔ مرغ سحر دیده نمیشود. وانگهی، در سال ۱۳۰۶ که این ترانه نخستین بار اجرا شد، نام سُرایندهاش را پنهان داشتند. کسانی هم سُرایش آن را به دورهٔ زندان یا پس از زندان و تبعید بهار منسوب کردهاند که بکلی نادرست است و در آن هنگام، شاعر ـ اگر چه مغضوب دستگاه بود ـ هنوز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. ( ویکیپدیا)
علاوه بر این تاریخچه من شخصا یکبار نمیدانم کجا خواندم که در زمان رضا شاه دانشجویان ایرانی در امریکا در جریان یک گردهمایی بین المللی مرغ سحر را به عنوان سرود ملی ایران اجرا کردند . اتفاقی که بعدها در زمان محمدرضا پهلوی نیز بارها تکرار شد .
مرغ سحر راخوانندگان بسیاری آنرا خوانده اند .... قمرالملوک وزیری ، ملوک ضرابی ، شجریان ، فرهاد ، فاضل جمشیدی ، هنگامه اخوان ، شکیلا ، گلریز ، محسن نامجو ، همای ، خانم صهبا مطلبی ، عبدالوهاب شهیدی ، پوران ، گیسو شاکری ،همایون شجریان ، مهناز معمار ، هاله ، اکی بنایی ، ستار ، هوشمند عقیلی ، سالار عقیلی ......اما من شخصا برای این ترانه خوانندگی نادرگلچین و هنگامه اخوان را بیش از همه دوست دارم . ولی در این لحظه صدای گلچین را میشنویم .
نادر گلچین در سال ۱۳۱۵ در شهررشت دیده به جهان گشود. از کودکی به موسیقی علاقه فراوانی داشت و از ۱۲ سالگی همکاری با رادیو رشت را آغاز کرد که در اختیار تیپ رشت بود و زیر نظر مدیران ارتش اداره میشد و خواننده محلی گیلان شد. همکاران وی دراین رادیو عبارت بودند از: علی اکبرپور (آلتو، ویولن) نادر پوردلجو (قرهنی) و عدهای دیگر از هنرمندان به نام رشت، که مدتها این همکاری ادامه داشت. سال سوم دبیرستان به هنرپیشگی روی آورد و در تئاتر رشت در نمایشنامههای "بارگاه هارون الرشید"، "خوابهای پینه دوز" شرکت کرد و آوازهایی را دربازیگری اجرا کرد. نادر گلچین در سال ۱۳۳۹ به تهران آمد و بیدرنگ فعالیتهای هنری خود را در اداره هنرهای زیبا و وزارت فرهنگ و هنر آغاز کرد. اولین برنامه خود را با ارکستر محمود تاجبخش اجرا کرد و تا سال ۱۳۵۴ در این اداره به ترتیب با ارکسترهای فرامرز پایور، عباس خوشدل، عبدالکریم مهرافشان، عماد رام و مصطفی پورتراب ادامه همکاری داد.او در سال ۱۳۵۰ همکاری خود را با رادیو ایران شروع کرد که تا سال ۱۳۶۲ ادامه یافت. گلچین در برنامههای مختلف رادیو، به ویژه برنامه گلها فعالیت چشمگیری داشت. و با هنرمندانی چون: فرامرز پایور، منصور صارمی، پرویز یاحقی، حبیباله بدیعی، علیاصغر بهاری، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، فضلاله توکل، جهانگیر ملک، امیرناصر افتتاح، محمد اسماعیلی، آبتین اجلالی و منصور نریمان همکاری کرد. از کارهای او که بسیار مورد استقبال شنوندگانش واقع شد، اجرای آهنگ "آمد نوبهار" اثر مهدی خالقی بود که به رهبری فرهاد فخرالدینی بازسازی و با گروه کر رادیو اجرا شد. نادر گلچین بر اساس قراردادهای فرهنگی ـ هنری بین ایران و دیگر کشورها، همراه با ارکستر فرامرز پایور، به الجزایر رفت و موسیقی سنتی ایران را به هنردوستان آن کشور معرفی نمود. از دیگر کارهای برجسته این هنرمند، کنسرتی بود که به نفع زلزلهزدگان بوئینزهرا، همراه با ارکستر عماد رام برگزار کرد. نادر گلچین در طول فعالیتهای هنری خود، متجاوز از ۳۰۰ آواز و آهنگ اجرا کرد و در کنار کار خوانندگی، مدیر مسئول یک شرکت تکثیر نوار مجاز موسیقی نیز میباشد . (ویکیپدیا)
مرغ سحر
بند اول
مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر و زِبَر کن
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سُرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژالهبار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نِگَه ای تازه گل از این، بیشتر کن
مرغ بیدل شرح هجران مختصر، مختصر کن
بند دوم
عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد
ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی ، وطن و دین بهانه شد
دیده تر کن!
جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب
ساغر اغنیا پر میناب، جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن
ساقی گلچهره بده آب آتشین، پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد
دانلود : http://s1.picofile.com/file/6206785710/5_Nader_gochin_Morghe_sahar.mp3.htm
و در این آدرس نیز من دیده ام که 27 اجرا از این ترانه را برای دانلود گذاشته اند :
http://www.farhangreader.com/modules/pligg_web_toolbar/toolbar.php?id=3572
1390/8/14
امیرخیزی
دلنوشته ها : 17
راز
زندگی میفهمد...
میداند راز مرا !
زندگی در رگ من جان دارد .
زندگی....
قطره ی نوری ست که در عمق سیاه دل شب
در دل من میشکند .
قطره ی شبنم سرخی که به روی گل آلاله چکید .
قطره ی فاجعه ی زیستنم ...
در دل صد خاطره ی بیهوده ....
آتشی بود که از گوشه ی چشمم میریخت .
زندگی ...
گوشه ی یک کعبه ی دربسته یِ درقفلِ خموش است
که فریاد به چمباتمه نشسته ست و
به بُغضی راضی ست .
زندگی ....
ریزش خونِ دلِ من
در رخ برگ ...
در هم آغوشی پاییز و سکوت چشم است .
در فراموشی امید ...
عطشناکی خاکِ گورم .
زندگی حیرت چشم است.....
به هنگام تماشای سقوطی که مرا در خود داشت .
زندگی آه بلندی ست ...
که آتش میشد ...
تا بسوزد همه ی کهنگی این رویا ...
تا بر آرد نفسم از دل این خاکستر .
زندگی عزم من است !
زندگی واژه ی شعری ست که در خون من است !
زندگی میفهمد ...
میداند راز مرا !
سیبل جان خواننده و هنرمند بسیار بزرگ و تاثیر گذاریست . ترانه های وی همیشه زیبا بوده و با احساس . ولی ای کاش سیبل جان زیبا نبود . ای کاش زیبایی اش هنرش را تحت الشعاع قرار نمیداد . ای کاش ترانه هایش بدون چهره اش در کانون تمرکز شنونده بود . چرا که وی هنرمندی بی بدیل است که بسیار با احساس میخواند .
سیبل جان در اول اگوست سال 1970 در شهر استانبول به دنیا آمد. در سالهای تحصیل در مقطع ابتدایی و راهنمایی با کمک و راهنماییهای پدرش که یک موزیسین بود به موزیک علاقه مند شد و رویای اجرای برنامه در صحنه را تجربه کرد. پدر او برای خوانندهای مختلفی کمان میزد و این برای سیبل جان یک شانس بزرگ بود. او در سن 14 سالگی به دنسوزی (رقص) علاقه مند شد و برای اولین بار در برنامه هایی که پدرش همراه خوانندها در خارج از کشور اجرا می کردند رقص عربی اجرا کرد . او در رقص بسیار عالی کار کرد و توانست اسم و رسم خوبی در کند. بعد از معروف شدن و اسم در کردن توسط شخصی به نام ّFahrettin aslan کشف شد و در کازینوی معروف و گران قیمت maksim به عنوان رقاص اوریانتال (رقصهای آسیایی و عربی) شروع به کار کرد. او به مدت سه سال به رقاصگی ادامه داد و به عنوان یکی از بهترین رقاص های ترکیه شناخته می شد ولی اصلی ترین هدف او خوانندگی بود و در این مرود هم اولین کسی که دستش را گرفت پدرش بود و در این میان از دوستان پدر که هنرمندان معروفی نیز در بین آنها یافت میشد آموزش خوانندگی دید و این بار برای اولین بار در سال 1988 در کازینو ماکسیم به عنوان سولیست و خواننده روی صحنه رفت و کار خود را شروع کرد. صدای خوب و پرفورمانس عالی او باعث شد که این کار را ادامه بدهد. اولین آلبوم او را صدای ماندگار ترکیه یعنی اورهان گنجه بای (خواننده بسیار معروف سبک ارابسک ترکیه) آماده کرد. ( یکی از دلایل شروع باور نکردنی سیبل جان کار کردن با حرفه ای ها بود). او که پهنای طرفدارانش در آلبوم چهارم او را تبدیل به خواننده شماره یک ترکیه می کرد در اکثر ترانه هایش پیرو سبک آرابسک بود ولی به مرور زمان یعنی بعد از 1995 سبک خود رابه پاپ تبدیل کرد. در سال 1995 با آلبوم Sarkilarda senden yana سبک موسیقی خود را کمی تقییر داد و ترانه های dedikodu و Deli yuregim باعث شد این آلبوم در مقابل دیگر آلبومهای او بیشتر سرو صدا کند . در سال 1997 آلبوم پادشاه (Padisah) که شعر و موزیک بیشتر آنها کار سردار اورتاش بود را روانه بازار کرد و به یکی از افرادی که در آن زمان بیشترین صحبت درباره ایشان میشد تبدیل شد. این سال (1997) از سالهای اوج او بود. حتی خبرهای سراسری کانالها نیز بدون گفتن چیزی از سیبل جان برنامه را تمام نمی کردند. البته او به خاطر این آلبوم صاحب چندین جایزه موزیک نیز شد و مثل اکثر خواننده های ترک پایش به سریالها و برنامه های تلوزیونی باز شد. با سریال بریوان Berivan ( ترانه ای نیز به این نام اجرا کرد) هنر خود در بازیگری را نیز به همگان ثابت کرد و برای مدتها درسر زبانها بود.
بعد از آن با آلبومهای جدیدش همچون Daha yolun basindayim و sibel canin Sarkilari و Canim benim و Sen benimsin در بازار موسیقی تاثیرات بسیار بزرگی باقی گذاشت.
زندگی خصوصی او نیز با فراز و نشیب های فراونی همراه بوده و چندین بار ازدواج کرده است.
او بعد از یک زندگی چندین ساله با هاکان اورال (Hakan Oral) از او جدا شد و بعد از مدتی هم با Sulhi aksut ازدواج کرد. در این سالهای اخیر مادربزرگش را از دست داد و این باعث شد که به او ضربه بسیار بزرگی وارد شود. او هم اکنون نیز با ارائه آلبومهای فوق العاده و بی نظیرش به کار خود در موسیقی ادامه می دهد.
یکی از ترانه های بسیار زیبای سیبل جان که به نظر من یکی از شاهکارهای موسیقی ترکیه است ترانه ی بسیار زیبایی ست به نام کاناسین ( خون بریزد ) این ترانه را البته من با نام خون ببارد ترجمه کرده ام تا احساس لازمه را در ترجمه انتقال دهد . این شاهکار سیبل جان ساخته ی سردار اورتاج است و ترانه ای ست که احساسات سرکوب شده ی یک زن را به بهترین شکل ممکن بیان میکند .
kanasin خون ببارد
Bu kacinci mevsim
این چندمین فصل است
Bukacinci bahar
این چندمین بهار است
Bu sahte gülüsün ne anlami var?
این خنده مصنوعی چه معنایی دارد؟
Yüzüme bakmaya cesaretin yok mu?
آیا جسارت نگاه کردن به صورتم را هم نداری؟
Yoksa sakladigin bir seyler mi var
نکند چیزهایی هست که ازمن پنهان می کنی ؟
Bu kacinci mevsim
این چندمین فصل است .
Bu kacinci bahar
این چندمین بهاراست .
Bu sahte gülüsün ne anlami var
این خنده مصنوعی چه معنایی دارد؟
Yüzüme bakmaya cesaretin yok mu
آیا جسارت نگاه کردن به صورتم را هم نداری؟
Yoksa gizledigin bir seyler mi var?
نکند چیزهایی هست که از من پنهان می کنی ؟
Ben günahsiz gelin
من عروس بی گناه
Sen sahte asik
و تو عاشق دروغین
Vefasiz sözlere inanmam artik
حرف های بی وفایی را دیگر باور نخواهم کرد .
Bu kacinci veda yalan ayrilik
این چندمین وداع ، دروغ و جدایی است
Istesen de gel desen de
حتی اگر تو بخواهی، حتی اگر "بیا" هم بگویی
Buna gücüm yok artik
دیگرقدرت آن را ندارم
Kanasin kanasin
خون ببارد ...خون ببارد
Birakin yaram kanasin
بگذارید زخمم خون ببارد
Kaderimse böyle sevmek
اگر سرنوشت من اینچنین عشقی ست
Birakin anam aglasin
بگذارید مادرم بگرید به حالم .
Buna dayanmaya gücüm yok
هرگز قدرت ایستادگی دراین وضعیت را ندارم
Sevmisim ama sevenim yok
من عشق ورزیده ام، اما عاشقی نداشته ام
Sensiz kaldigim gecelerde
در شبهایی که بی تو می مانم
Beni kimler anlasin
چه کسی مرا درک میتواند بکند؟
Kanasin kanasin
خون ببارد ...خون ببارد
Birakin anam aglasin
بگذارید زخمم خون ببارد .
دانلود : http://www.4shared.com/audio/QjIWC_9P/Sibel_Can_-_Kanasin_.html
منبع زندگینامه : http://www.forum.98ia.com/t66575.html
یک کاستی داشتم به اسم ترانه های خاطره انگیز قدیمی .
ترانه های بسیار زیبایی داشت . یکی از یکی زیباتر. یکی از آنها ترانه ی فوق العاده زیبایی بود به اسم مریم . این ترانه را عطا خوانده بود .
ترانه ای که هر زمان گوش کرده ام مرا به شکل غریبی به خود کشیده .بسیار دوست میدارم این ترانه را . شعر و آهنگ ترانه به شکل باور نکردنی انگار در یکجا خلق شده اند . متاسفانه نام شاعر و آهنگساز را نمیدانم و نتوانستم پیدا کنم . برای خود عطا هم جز همین دو عکس چیزی نیافتم !! پس ترانه بسیار زیبای مریم ومتن آن تنها ارمغان این صفحه خواهد بود .
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم رها کردی
به جان من خطا کردی مرا دیگر نخواهی
پیدا شدی باز هم تو در جام شراب من
از این حال خراب من
بگو دیگر چه خواهی بگو دیگر چه خواهی
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
اشکی که ریزد ز دیده م
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم رها کردی
به جان من خطا کردی مرا دیگر نخواهی
پیدا شدی باز هم تو در جام شراب من
از این حال خراب من
بگو دیگر چه خواهی بگو دیگر چه خواهی
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد
در کاستی که من داشتم نام خواننده پرویز نوشته شده بود ولی چون لیبل کاست به شکل دستنوشته بود شک کردم و در هر جا ی اینتر نت هم دیدم که نام خواننده ی این ترانه عطا نوشته شده است . و چون صدای کاست هم دقیقا همان صدایی ست که میشنویم ..من نیز آنرا از این خواننده گذاشتم و حتی برای اینکه اسم خواننده و صدا دقیقا میکس باشد و واهمه کردم از اینکه به فرض احتمال ترانه تبدیل شده از کاست متفاوت با صدای عطا باشد .. این ترانه را از همان آدرس دانلود درج شده با صدای خود عطا دانلود کردم و در اینجا گذاشتم .
دانلود ترانه : http://www.4shared.com/get/Qd-mhOYa/01_-_Maryam.html
1390/8/4
امیرخیزی
عشق موهوم : 2
قلب من
سینه ام را بشکاف
وسعتی میبینی
شهری از خاطره ها
- که به هر خانه ی آن یک شاعر
شعری از اندُه یک لاله سرود -
جنگلی از رویا
-هر درختش یک نگاه بیتاب
بُته هایش همه ازبیداری
میوه هایش خنده -
آبشاری از شعر
- شعر صد خنجر زخمی شده از یک واژه -
یک کویر احساس
- گریه ی بَعدِ هم آغوشی یک دخترک خاطرخواه -
رودی ازاشک نشاط
- ریزش چشم به شوق بوسه -
ابرها یی ز فرار رویا در یک خواب
- دیدن خواب پر پروانه
و سقوطِ آزاد ، همچو پشه بر رگِ من -
چشمه اش خنده ی یک کودک بر تاب سوار .
باد آن ، فلسفه ی نور.....
- که چون موسیقی ناب نیِ یک چوپان ...
صد هزاران رمه ی گمشده در صحرا را می کوچید
حول مغزی که بسان نارون چتر گشود در سر من -
روی دریاچه ی آن صد قایق ...
با هزاران معشوق ...
- همه معشوقه ی دیوانه ی من ...
هر کدام آینه در دست ...
سراغ دل من در دل خود میگیرند -
کوه آن ، قله ی یک اندیشه .
دره اش عمق هزاران افسوس .
دشت آن قرمزی خون هزاران لاله .
......
.........
سینه ام را بشکاف !
یک شبی در دل من مهمان شو!
تا ببینی که چه زیباست نگاه من و تو !
تا ببینی چه عمیق است نیاز من و تو !
تا ببینی که چه رازی ست میان من و تو !
سینه ام را بشکاف !
بچه که هستی عشقت مادر است . روح مجسم تو مادر است . بزرگ که میشوی ...غمخوارت مادراست .همرازت مادر است و پیرکه میشوی ... حسرتت مادراست. غایبت مادر است .
عشق به مادر یک شعار نیست . انعکاس حقیقتی ست که در تپش قلب مادر، آنگاه که خون مشترکی را در رگهایت داری ، از رَحِمَش آغاز و تو را تا ابد همراهی میکند .
عشق مادر به تو نیز یک شعار نیست . در انعکاس درد مشترکیست که او در جانش احساس میکند زمانی که تو دردی را در جسمت لمس کنی .
****
زمانی را به یاد می آورم که مادرم روبرویم نشسته بود و میخواست مرا ببوسدولی نشد و من لبهایی خشک را درتپش حسرتش دیدم . وآنگاه برگشتم ودورشدم وفریاد بر کشیدم
مخاطبم مادر !
کاش خاک خود درک میکرد
راز آن لب لرزان را
که در انتظار بوسه ای پژمرد .....
در نزدیکترین هجران .
خطابه ی مادرنخستین دفترشعرم بود که سوخت ومن تنها همین چندجمله را نجاتش دادم
****
برای مادر چه میشود نوشت ؟؟؟
برایش چه میتوانم گفت در نخستین سالگرد مرگش ؟؟
بر او چه میتوان سرود در روزی که نیست ؟؟؟
کدامین واژه را توان آن است که برحسرت نبودن احساسی لب بگشاید که درهنگامه ی بودنش تنها وجودش را لمس میکنیم و بر نبودش خلائی بیکران برماگشوده میشود ؟؟
واژگان حقیرند دربرابرکسی که بیدریغ عشق ورزید.آری چه بیدریغ جانش را ذره ذره برموجودیت فرزندانش خلاصه نمود وروحش را قطره قطره برلبریزی جسم آنان بخشید.
****
یک سال پیش مادر در تهران مریض شد . پایش ورم کرد و از بیم آمبولی ریه در بیمارستانی خصوصی بستری شد . حال عمومیش خوب بود و فقط پایی داشت متورم ولی در ICUبستری شد . اما فردا زمان ملاقات ... مادر در کما بود . گفتند آمبولی ریه کرده . حالش بسیار بد شده بود و مدتی بعد به تبریز منتقل کردیم . بعد از آزمایش گفته شد که اصلا آمبولی در کار نبوده !!!! و پس چند روز بستری در ICU مرخص شد و فردا صبح در خانه مرد .
این جمله ی انتهایی فیلم مادر علی حاتمی فراموش نشدنیست :
مادر مرد .... از بس که جان ندارد .
ترانه آنا با صدای رشید بهبودف :
گوزومون نورو، گوزل آن
ای نورچشمم ! ای زیبا مادر !
بویوتدون سن منی یانا یانا
بزرگ کردی مرا ولی سوختی . سوختی
گوزومون نورو، جانیم آنا
ای نور چشمم ! ای جانم مادر!
بویوتدون سن منی یانا یانا
بزرگ کردی مرا ولی سوختی . سوختی
اءودلوسان گون کیمی، بیر قاینار حایات کیمی
آتشینی چون خورشید . مثل یک زندگی جوشان
بورجلویام من سنه، سنه بیر اولاد کیمی
بدهکار تو هستم . مانند بدهکاربودن یک فرزند
عزیز آنام
ای مادر عزیز
نه کی آرزو کامیم وار
تمامی آرزوهایی که داشتم
قلبیمده توتموش قرار
در قلبم جای گرفته اند
آند اولسون سنه جان آنا
قسم به تو ای مادر عزیز تر از جان
قدرینی ال بیلیر
ارزش تو را عالم میداند
عطرینی گول بیلیر
عطر تو را گل میشناسد
ساچینین آغینا، قاراسینا قوربانام
قربان هر تار سفید یا سیاه گیسوانت
کونلونون او حزین لای لاسینا قوربانام
من به قربان ناله های اندوهناک دلت
عزیز آنام
ای مادر عزیز
بشیگیم اوسته لای لای چالدین
لالایی گفتی بالای سر گهواره ام
گجه لر صوبحه تک ، قادامی آلدین
شبها تا صبحدم قربان صدقه ام رفتی
ایستی نفسینی همیشه یاز بیلمیشم
نفسم گرمت برایم همیشه یاد تابستان بود
اولوب کی من سنین قدرینی آز بیلمیشم
میدانم که ارزشت را بسیار کم دانستم
عزیز آنام
ای مادر عزیز
نیتین خوشدور
چه نکو بوده نیت تو
صافدیر سودون
چه صاف بوده شیر تو
قولاغیمدا گالیب هر اویودون
در گوشم مانده است هر هق هق گریه هایت
اوغلونا قیزینا، آی ایعتیبارلی انا
ای مادری که اعتبار بخش دختر و پسرت هستی
نفسی گول کیمی ، قلبی باهارلی آنا
نفست مثل گل و قلبت بهاری
عزیز آنام
ای مادر عزیز
دانلود ترانه http://www.4shared.com/audio/s9xoT-ME/ana.html
نذار ای مرد قایقران تو این دریای نا آرام بمیرم من
دلم در سینه می لرزه تو می دونی تو این بندر اسیرم من
پناهم ده... که بال و پر بگیرم من
نجاتم ده... که از تنهایی سیرم من
این بخشی از ترانه بسیار زیبای قایقران است با صدای ایرج مهدیان .
سال 54 بود و المپیک آسیایی . با برادرم رفته بودیم در آمفی تئاتر دانشگاه تبریز مسابقه واترپلو را رنگی تماشا کنیم . یک طرفش ایران بود . هنوز بخشی از بازی یادمه ولی چیزی که بیشتر در خاطرم مانده ، یک اسم بود . وسطهای برنامه یک ترانه پخش شد و من برای اولین بار نام ایرج مهدیان بگوشم خورد و همانجا خانه کرد . بعدها کمتر ترانه ای ازش شنیدم و بزرگتر که شدم و یک ترانه گوش کن حسابی شدم ، دیگه کاری نداشتم که کی در چه سبکی میخواند. سنتی یا پاپ یا کوچه بازاری . دلی داشتم که خودش انتخاب میکرد بین ترانه های بسیار ، آنچه را که با خود سازگاری داشت . و ترانه ای از ایرج مهدیان را دلم انتخاب کرده . سبک و شیوه اش هر چه که میخواهد باشد . و شخصا فکر میکنم ، مردی که توانسته این احساس را با این ترانه اش برساند ، یک خواننده بزرگ و جاوید است . یک ترانه جاودانه . ترانه بسیار زیبای برگ زرد
ایرج مهدیان (زاده آذر ماه ۱۳۲۵ - سبزوار) میان خانوادهای پر جمعیت به دنیا آمد؛ او پس از گرفتن دیپلم دبیرستان به تهران آمد و کار هنری را از سال ۱۳۴۶ به صورت حرفهای در کانال تلویزیونی ایران به صورت پخش زنده آغاز کرد. و تا سال ۵۷ کار هنری را ادامه داد که نتیجه این سالها ۱۲۰ ترانه میباشد. ایرج مهدیان با ترانهی «سلام بر عشق» که در سال ۵۲ شناخته شد.اما نخستین ترانهی این هنرمند «ای دل بنال» یا «می خوام مث دیوونهها، سر بکشم تو خونهها، بپرسم از همسایهها، رفته کجا اون بی وفا» میباشد.وی اکنون به همراه همسرش در کشور آلمان زندگی میکند.
ترانه های بسیار از ایرج مهدیان سراغ داریم . مانند سلام بر عشق - ستاره - دل بیچاره - مروارید - گل مریم - فانوس - ای دل بسوز - وفا - تنها - زمونه - وسوسه و بی تو اسیرم . و نیز ترانه های بسیار احساسی پسرم - دخترم و ....
اما اینجا ترانه ای از وی میشنویم که بسیار دوست میدارمش . شعرش را، آهنگش را و خوانندگیش را . ترانه جاودان برگ زرد
وقتی که برگی رو زمین می افته
حس می کنم گریه بی صداشو
حس می کنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه هاشو
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
وقتی با چشمام می بینم که یک برگ
سیلی بیجا می خوره از تگرگ
پا میذاره خزان به باغ دلم
باز کلاغها سر میدن آواز مرگ
یخ می زنه تو سینه قلب خونم
آخه من از تبار این خزونم
یخ می زنه تو سینه قلب خونم
آخه من از تبار این خزونم
وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از کبوترها آسمون
حباب بغضم تو گلو می شکنه
ابر چشمهام دوباره میشه بارون
وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از کبوترها آسمون
حباب بغضم تو گلو می شکنه
ابر چشمهام دوباره میشه بارون
کبوتر دلم به فکر کوچه
برای من زندگی سرد و پوچه
وقتی که برگی رو زمین میفته
حس می کنم گریه ی بی صداشو
حس می کنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه ها شو
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
دانلود http://www.4shared.com/audio/e4p2KZuS/Iraj_Mahdian_-_Barg.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
دنیا نمیتواند زشت باشد ، مادام که تو در آن هستی
چه جمله زیبایی !! این جمله به تنهایی کافیست تا مرا عاشق ترانه بسیار زیبایی بکند که سازنده آن چارلی چاپلین است . بله این ترانه را خود چارلی چاپلین ساخته است . برای فیلمی بزرگ به نام کنتسی ازهنگ کنگ . ترانه بسیارزیبای :
این آوای من است this is my song
زمانی رادیو برنامه داشت با نام " بهترین آهنگهای روز از آلبوم صفحات دیروز ". کاری از علی اصغر طاهری که درست درآخرین ساعت هفته پخش میشد . یک قسمت از این برنامه را در جایی از اینترنت بدست آوردم و این ترانه را ازبین ترانه های بسیار زیبای دیگر آن انتخاب کردم . در این قسمت ، این ترانه به زبان انگلیسی همراه با ترجمه همزمان پخش شده و در نهایت ، اجرای فرانسوی آن را نیزخواهیم شنید . همه چیز درمورد این آهنگ در خود این قسمت انتخابی گفته میشود . پس من تنها به معرفی خود فیلم اکتفا میکنم .
کنتسی از هنگ کنگ A Countess from Hong Kong
1390/7/25
امیرخیزی
عشق موهوم : 1
گمشده
تو که هر واژه ی صد شعر مرا میفهمی...
تو که با واژه ی این شعر به کنج دل فرسوده ی من می گذری ...
تو بگو!
تو بگو ....
با چه کسی ..... وز چه .... برای چه سخن میگویم؟؟
تو بگو آینه ی خاطره در گوشه ی دنجِ دل من
در طلب روی که بود؟؟
تو بگو!
تو بگو کلبه ویرانه ی عشق...
در کجای دل من در تپش است ؟
چشمه ی خاطره ...
سیرابِ کدامین افسوس ؟؟
نرگس چشم هزاران حیرت ..
به هوای که گریست ؟
تو بگو...
از چه در این پیچ و خم خاطره ها میشکنم ؟
من میان دل خود گم شده ام
چو غباری که به دام تب یک طوفان است .
چو حباب از نفسِ سخت ...
که از نغمه یک ماهی افتاده به قلاب ..
به سطح رودی ...
در شکند .
همچو یک زَنجَره در بینش شب ...
من میان دل خود گم شده ام .
وسعت یک احساس ...
عمق یک بوسه ی گرم ...
رنج یک فاجعه ی شومِ خداحافظیِ قاصدک از شاخ صنوبر
همه در گوشه ی قلبم انبار ...
و منِ گمشده ای کو به تو می اندیشد ..
تا لبت باز شود بر تپش خواهش من
و بگویی که چرا گم شده ام ؟
وقتی پاییز میرسد . وقتی خزان است . و آنگاه که دلم میخواهد گوش دهم به ترنم ترانه ای ...اولین چیزی که به فکرم میرسد .ترانه جاودان شد خزان است . ترانه ای که سالها در گوشم در انعکاس بوده ولی هرگز بوی کهنگی نگرفته است .
شد خران از خزان و پاییز یک آشنایی میگوید و از غم و حسرت . از بی وفایی ها و عهد شکنی ها . از دلی در خون در فر اق یار . از عمری که در وفا ی به عهد سپری شد و آنگاه تنها نصیبش این بود که چونان اشکی از چشمی فرو ریزد . شد خزان ... خزانی در دل پاییز دل است . این یک ترانه جاودان است و جاودانگیش را مرهون جواد بدیع زاده است که صدایی فراموشی ناپذیر را بر روح و روانمان جاری میکند .
جواد بدیع زاده از هنرمندان بزرگ عرصه موسیقی ایران در سال ۱۲۸۱ شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش «آقا سید رضا بدیع کاشانی» ملقب به «بدیع المتکلمین» روحانی مشروطهخواه روشناندیشی بود که به سید اناری شهرت داشت. وی فرزندش را نیز غالباً به مجالس وعظ و روضهخوانی خود می برد تا با شیوه آوازخوانی مذهبی آشنا شود. بدیع المتکلمین با تسلط کافی بر ردیف موسیقی ایرانی، پسر خود را نیز به فن آواز موذنی و روضه خوانی و تعزیه آشنا ساخت و او از تجربیات پدر استفاده کرد و به فراگیری گوشهها و ردیفهای موسیقی دستگاهی ایران پرداخت. جواد، موسیقی ردیف سنتی و گوشههای بیشمار آن را از پدر و نیز از دایی خود «میرزا یحیی سعید واعظین» که او نیز از واعظان خوش صدای زمان خود بود، فرا گرفت. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه تدین و دوره متوسطه را در مدرسه آلیانس فرانسویها و سپس دارالفنون به پایان رساند و از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۳۱ در مجلس شورای ملی استخدام شد و به عنوان نماینده خدمت کرد. استاد بدیع زاده علاوه بر خوانندگی در امر آهنگسازی نیز از بزرگان موسیقی ما به شمار میآید. در سال ۱۳۰۴ که کمپانی انگلیسی صفحه پرکنی «هیز مسترزویس» به قصد تهیه و ضبط صفحه از نواختهها و خواندههای هنرمندان ایرانی نماینده خود را به ایران اعزام کرد و شعبهٔ خود را در تهران گشود، بدیع زاده به عنوان نخستین خواننده مرد، با معرفی و توصیه عبدالحسین خان شهنازی، انتخاب شد و اولین صفحه او با عنوان «جلوه گل» روانه بازار شد که شامل دو قطعه آواز و سه تصنیف از ساختههای خودش بود. از آن پس تا سال ۱۳۱۴ بدیع زاده ۲۴ تصنیف ساخت که همه روی صفحه ضبط شده است. او در سالهای بعد در سفرهایی به حلب و بیروت و برلین و شبه قاره هند، بر شمار ضبط آهنگهای خود افزوده است. از میان آفریدههای معروف او میتوان از سرود «ایران، کشور داریوش» و ترانههای جلوه گل، داد دل، دل افسرده، هدیهٔ خاک، گل پرپر و «خزان عشق» یاد کرد. «خزان عشق» که تا زمان ما جاذبهٔ خود را حفظ کرده در سال ۱۳۱۳ در پیوند با متنی عاشقانه از «رهی معیری» ساخته شده است. استاد بدیع زاده با افتتاح رادیو به جمع هیات ارکستر آن زمان رادیو پیوست و در کنار استادانی چون «حسین تهرانی»، «مرتضی نی داوود»، «حبیب سماعی» و «استاد ابوالحسن صبا» آثار با ارزشی را در حوزهٔ موسیقی ایرانی پدید آورد. استاد بدیع زاده سالها عضو شعر و موسیقی رادیو تهران بود.جواد بدیع زاده، سرانجام در دی ماه سال ۱۳۵۸ در سن هفتاد و هشت سالگی، بر اثر دومین سکته مغزی، در تهران چشم از جهان فرو بست و در بهشت زهرا (قطعه: 8 ردیف:2 شماره:26) به خاک سپرده شد. از او صفحات و نوارهای بسیاری بر جای مانده است که همهٔ از درخشانترین آثار موسیقایی است.
ترانه شد خزان بر اساس شعربسیار زیبایی از شاعر بزرگ کشورمان رهی معیری ساخته شد . در سال 1313 حاصل یک همکاری بین دو هنرمند بزرگ کشورمان یک ترانه بسیار زیبا شد که اینک میشنویم .
شد خزان گلشن آشنایی
بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
وز تو ندیدم جز بدعهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود
عشق و وفا داری با تو چه دآرد سود
آفت خرمن مهر و وفایی
نو گل گلشن جور و جفایی
ازدل سنگت آه
دلم از غم خونین است
روش بختم این است
از جام غم مستم
دشمن می پرستم
تا هستم
تو و مست از می به چمن
چون گل خندان از مستی برگریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراقت ناله کنم تا کی
تو و نی چون ناله کشیدن ها
من و چون گل جامه دریدن ها
ز رقیبان خواری دیدن ها
دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری
بشکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم
که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند
جفا به عاشق تا کی
نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
تا کی بی تو بود
از غم خون دل من
آه از دل تو
گر چه ز محنت خوارم کردی
با غم و حسرت یارم کردی
عشق تو دارم باز
بکن ای گل با من هر چه توانی ناز
هر چه توانی ناز
کز عشقت می سوزم
آدرس دانلود http://www.4shared.com/audio/BSISbb3d/JAVAD_BADIAZADEH-shod_khazan_g.html