موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

جنس خورشید من


 

  لطفا برای شنیدن صدای شعر ، بر روی فایل زیر کلیک کرده و صدای اسپیکر خود را کمی بلند کنید !

 


 


1392/5/27


امیرخیزی


دفتر : شخم بر ذهن سوخته


ردیف : 8


جنس خورشید من

 

 

 


یک ورق کاغذ بود .


و تو


خورشیدت را در وسطش جا دادی


به زغالی


که به زعمِ خود تو رنگین بود !


و نگاهت .....


مثلِ یک حکم به من  !


- گرم شو از تنِ خورشید که من بر بزمت بخشیدم ! –


تنِ من اما سرد !


محفلم ، یخبندان


دستها ...


قندیلِ بی حاصل !


نگاهم....


بردور....


در تراوش به  مکانی در افق !


اما تو ...


آگهی بر نِگَهَم !


می شناسی نفَسِ گرم من...


و  خودت می دانی


که تو را


هیچ شمردم !


من


هیچ !


مهرِ من ....


جنسش از کاغذ نیست !


جنسِ آن


آتشِ سوزانِ دلِ عشاق است !


جنسِ آن  گرمیِ قلب


روشنِ ذهن و تبِ کوتاهیست


که در رگهای هشیارِ یک  عاشق


در لحظه ...


- لحظه ی دیدن یار-


به نوای شعرم


می رقصد !


جنسِ آن صد نفسِ سوخته ی انسان است بر تختِ بیداری !


جنسِ آن رنگِ شعور است و نگاهی ...


که مرا در تپشِ ثانیه ها  می یابد !


جنسِ خورشید مرا ...


ذهنِ علیلِ تو نخواهد فهمید !


جنسِ خورشیدِ مرا ....


لاله ی دشت ، مرغِ قفس ، زخمِ صدای برشِ یک خنجر بر پشتم  


و نگاهِ فرزندِ انسان  برمنقارِ پدرش


مثل طعمِ گَسِ باران


به روی خرمن


می فهمد !


جنسِ این دردِ من و دردِ بشر


کاغذ نیست


مرهمش نیز...


نه  نقشی از خورشیدِ سیاهِ موهوم !


جنس و جسمِ این درد


و دوایش همه از جنسِ خودم  


از جنسِ پروازاست


احساسی رنگین  است


نور


نگاه


آزاد است  !





 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
دلجو سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:44 http://www.delju.blogfa.com

درود جناب امیر خیزی عزیز
چه شعر زیبایی
و چخ طنین دکلمه ی هنرمندانه و تراوش نوای مخملی دلنشینی...

احسنت استادم...



با همه ی درد زمستانی م
در پی یک لحظه ی بارانی م

وای سر از روسری ت برندار
تا نکشد حسرت پنهانی م

چهره نیفروز که با ابری م
در تب رگبار پریشانی م

یوسفم و در خم چشمی سیاه
تشنه ترین مرسل ربانی م

مرده ام و با نفس حوری ت
نیک ترین بنده ی رضوانی م

یونسم و در دل دریا ی تو
غرق ترین عاشق زندانی م

در پی ادراک تو شاعر شدم
ای که هنوزم تو نمی دانی م

غنچه لب باش وبهارم ببخش
با همه ی درد زمستانی م



=====

باالهام از استاد « بهمنی»

سجاد شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 17:37 http://www.forum.no1-phone.ir

سلام وبلاگ قشنگی دارین..
ممنون میشم به انجمنم سری بزنید و توش عضو شین http://www.forum.no1-phone.ir
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد