موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

آغاز

  1390/8/28

 امیرخیزی

 عشق موهوم : 4

 آغاز


 تو خبر داری از این فاجعه ...


 از مرگ دلم !


 ریشه ی رویش این خاطره ها ،


 چشم تو بود !


 چشم تو ...


 شیشه ای بود به نرمی هوا...


 من در آن زندانی !


 چشم تو ....


 چشمه ی صدها احساس ،


 مثل  یک وسوسه  در نیمه شب تابستان ...


 -         که  به یاد آر ...


     فرو  مرد دلم در دل تو ...


         که فرو خفت لبم بر لب تو  –


 مثل آواز غم زنجره در گوش نسیم،


 مثل رنگ پر پروانه که آمیخت


 به رنگ شعله ...


 و به رقصش جان داد !


 مثل زنبق ...


 که به آواز وزغ ،


 اسکان داد .


 مثل اشکی ...


 که در شوق وصال خورشید ،


 همه از بالم ریخت ،


 تا کند بیدار ...


 دریای  گناهی


 که دهانش را...


 تنها به شکار دل من باز نمود .*


 مثل یک خیره نگاه تو


 به شعر ترِ من !


  ***

 اینک ای  ... عشق من !


 آکنده ترین رویش خاک !


 نفسی بر لب خاموش من از باد رهایی


 که نهان است به گیسوی سیاه شب بی ماه دلت ...


 اهدا کن !


 نفسی بر لب خاموش من آر !


 نفسی بر لبم آر !


 تا به سوی تو زنم بال دگر !

  .....


 چه شکوهی ....


 از این  آغاز دگر  !


               ******************************
* ایکاروس بالهایی از موم ساخت و پرواز آغاز کرد برای رسیدن به معشوقه اش ، خورشید . بالهای موم وی تاب مقاومت در برابر حرارت خورشید را نداشتند . بالها قطره قطره ذوب  می شد . دریا دهان ِ گسترده و کف آلودش را برای ربودن ایکاروس باز کرد . ایکاروس تنها به اندازه ی دراز کردن یک دست با خورشید فاصله داشت. ولی سقوط آغاز شده بود.دریا او را از آسمان ربود و بلعید و بعد پیکر بی جانش را در تلاطم امواج به رقص خورشید در آورد ، تا سرانجام صخره ای پناهش داد و صخره حرمت یافت از حضور عاشق ، و از آن پس این دریا به نام او« ایکاریا » نامیده ‌شد. اما بازهم  جانی دوباره ، از دم خورشید..... و آغازی دوباره برای بال کشیدن به سویش.... !

در مورد داستان ایکاروس رجوع شود به : 

 http://mujan.blogsky.com/1390/06/05/post-9/

جهان سوم - رامش

جهان را تقسیم کرده اند ! و من و تو را در انتهای آن قرار داده اند !

در جهان سوم !جهان گرسنگی! جهان فقر! جهان اعیتاد و فساد و فحشا !

جهان ناتوانی ! جهان بیسوادی ! جهان کار و زاد و ولد ! آری ...جهان

ما ، جهان پا برهنه هاست!جهان ما ،جهان صد خون جگر! جهان صد رنج وعذاب !جهان بیماری ها !


ترانه جهان سوم از درد میگوید . از رنج و نابرابری . از گرسنگی و

سفره های نا برابر ، و از امید . از انتظار یک ناجی . ناجی جهان سوم .

ناجی شرق ! ناجی بشر ! ترانه بسیار زیبا و با شکوه جهان سوم را

رامش خوانده است . این ترانه را با صدای ابی نیز شنیدهایم . ولی رامش

را با این ترانه بیشتر دوست دارم . ناله ی آغازینش را . و صدای

گرفته ی حزن آلودش را در این ترانه . او در این ترانه بسیار با احساس

میخواند . رامش از درد میخواند .


ترانه های رامش را بسیار دوست دارم و از او ترانه های زیبا یی را به یادگار

داریم . ترانه هایی چون دریا دریا ، آدمک ، قسمت ، آرزوی خفته ، نم نم بارون

میاد ، زیارت ،شرم بوسه ، میتونی مشت منو وا بکنی ، اشک ، از خودم بدم میاد

و ...دهها ترانه دیگر. یکی از یکی زیباتر و با احساس تر .از جمله شاهکارهای

زائر و تهمت و اسمراسمر . اما ... ترانه ی جهان سوم چیز دیگریست .



رامش (آذر محبی), متولد تهران در سال ۱۳۲۵, در خانواده ای با ۳ خواهر و یک

برادربه دنیا آمد و تا سوم دبیرستان به تحصلات خود ادامه داد. با برنامه گلها(یک

شاخهگل) پا بهعرصه خوانندگی گذاشت وبا اجرای زیبای که داشت بسیار مورد

توجه قرار گرفت وگویا از شاگردان استاد مهرتاش میباشد . وی ۵-۶ سال پس از

فعالیت هنری خود, با پرویز مقصدی, که وی نیز به تازگی پای به عرصه ی

آهنگسازی گماشته بود, و در همان آغاز در ردیف چهره های برگزیده هنری قرار

گرفته بود, سازمانی دایرکردند با نام "هارمونی". این دفتر به گفته ی خودرامش

پاتوق خواننده هایی بود, چون رامش, که کاری برتر از سایرین ارایه میدهند! رامش

درسالهای پیش از انقلاب بیش از ۶۰۰ترانه خواند, وی نیز ترانه های دو صدایی

زیادی باخوانندگانی چون, رامین, ضیاء اتابای, امیر رسایی و ... داشته. خاص بودن

 ترانه های رامش به این است که او تقلب نمیکرد,همیشه کار جدید به بازارعرضه

میکرد, شخصا به خواندن ترانه های جاز علاقه ی بیش نسبت به دیگر سبک ها 

داشت, به گفته ی خود او که "در خواندن ترانه های جاز, یکنوع آرامش و نشاط

حس میکنم". از خوانندگان مورد علاقه ی رامش میتوان اشاره ایبه عارف و

گوگوش داشت.رامش در برنامه های مختلف تلویزیونی همچون چشمک (گوگوش

شو),رنگارنگ, میخک نقره ای (فریدون فرخزاد شو)و ... تعداد بسیار زیادیشو

اجرا کرده, به راحتی میتوان گفت که وی پس از گوگوش بیشترین تعداد شوهای

تصویری داشته که در حال حاضر بسیار نایاب میباشند. در سالهای پس از انقلاب

رامش به مدت زیادیخوانندگی را رها کرد, از معدود فعالیت های وی میتوان به

آلبومی با نام  رومی بر اساساشعارمولانا با داریوش و فرامرز اصلانی بود. او به

گونه ای از خوانندگی کناره گیری کرد به این تلاش که زندگی ای به دوراز

دوربین ها و ذره بین ها بادخترخودبپردازد .


          جهان سوم

من تو را میبینم استخوانی و پوست

به گدایی رفته ای بر در دشمن و دوست

من تو را میبینم تشنه تر از دیروز

آن که نان میدهدت نان تو در کف اوست

خاک تو سفره تو سفره تو از کیست

سفره دنیا پر سفره تو خالیست

همه جا منتظرند همه کس میپرسند

ناجی شرق کجاست آن که جنس خود ماست

ناجی شرق تویی ناجی شهر منم

من که با دیدن تو همه جا میشکنم

از چه رو خاک زمین شده تقسیم چنین

یک جهان صدها دست مرز ها مرز شکست

ما جهان سوم او جهانی دیگر

سهم او هر چی که هست سهم ما خون جگر

سهم از ما بهتران ثروت و امن و امان

سهم پا برهنه ها فقر و زندان و بلا

در میآن سه جهان مرز و دیوار از اوست

دشمن بازی ساز رفته در قالب دوست


Flash Animation

دانلود ترانه : http://www.4shared.com/audio/eMdFb1gc/Ramesh_-_Jahane_Sevom.html

منبع زندگینامه : http://aks-ghadimiha.blogfa.com/8706.aspx


شکوه یک ترانه آذری - نزاکت تیموراوا

 


صبر کنید بر لحظه ها و با حوصله تمام این ترانه بسیار باشکوه را با آهنگ حیرت انگیزش تا آخرگوش کنید . چرا که هر لحظه آن سرشار از زیبایی است و شکوه یک موسیقی رویایی . شکوه و رویای غنای موسیقی ناب آذربایجان .

این ترانه از چند بخش تشکیل شده که از یک ریتم آرام شروع شده و با احساسی ترین آواز فولکلوریک ادامه مییابد و آنگاه جادوی موسیقی آذربایجان است که بر شکوه این ترانه بیافزاید و به سوی موقام ( غزلخوانی زیبای موسیقی آذری) بسیار زیبای نزاکت رهنمون سازد تا در نهایت به یک ترانه شاد دیگر که بر اساس یک شعر فولکلوریک کودکانه ساخته شده است ، ختم میشود . این ترانه بسیار زیبا را نزاکت تیموراوا اجرا کرده است .

 

نزاکت تیمور اوا در سال 1972 در منطقه اقدم آذربایجان متولد شد . وی از طریق مسابقه موسیقی وارد مکتب موسیقی آصف زینالی شد و در سالهای 91-95 در کلاس در نریمان علیف آموزش دید .در سال 1995 برای تحصیلات عالی خود وارد کنسرواتوار عالی آذربایجان شده و زیر نظر استاد موسیقی آذربایجان ، پروفسور عاریف بابایف فنون موسیقی را فرا گرفت . در همین سال در رشته اپرا و تئاتر نیز پذیرفته شد . نخستین نقش خود را در اپرای لیلی مجنون ایفا کرد و آنگاه در اپراهای دیگری چون عاشیق غریب و شاه صنم و کوراغلو و خواننده قیز و واقیف و خواننده قیز نیز به ایفای نقش پرداخت. در سال 2005 عنوان هنرمند ملی آذربایجان از طرف دولت به وی اهدا شد . وی در کشورهای کره ، ژاپن ، آلمان ،آمریکا ، مجارستان ، فرانسه ، ترکیه ، سویس و ... کنسرت داشته و در حال حاضر عنوان سولیست تئاتر و اپرای آذربایجان را دارا میباشد .

شور تصنیف لری

بیر بولاغین ایکی گوزو ،هم سن سن

دو چشم از یک چشمه ، هم تویی

سن سن ....هم ده من یار

تویی ، و هم من ای یار

بیر آلمانین ایکی ئوزو، یار سن سن

هر دو طرف یک سیب ، یار تویی

سن سن ....هم ده من یار

تویی ، و هم من ای یار

قوشا سیمین تیتره مه سی

هر لرزش سیم باریک (تار)

بیری سن سن بیری من یار

یکی تو هستی ، یکی هم من ای یار

بیر پرده نین ایکی سه سی

در دو صدای یک پرده ( در موسیقی)

بیری سن سن یار(بیری منم یار)

یکی تو هستی ( یک هم منم ای یار )

بو حیاتدا ایکی سیر دیر، هم سن سن

در این زندگی دو راز وجود دارد ، هم تویی

سن سن .... هم ده من یار

تویی ، و هم من ای یار

********

گل گل دئیه هیجریندن ، کمان تک مه له دیم من

در بیا بیا گفتنم از هجر تو ، نالیدم چون یک کمانچه

بیر عومر سنین عشقینده قوربان ائله دیم من

من یک زندگانی را فدای عشق تو کردم

آسوده طیفلی دیم ، نه دردیم واریدی نه غمیم

طفل آسوده ای بودم ، نه غمی داشتم و نه دردی

دردینله منیم گوزولریمی سورمه له دیم من

اینک با دردهایت ، چشمانم را اندود کرده ای

حسسیم منه گل گل دئدی عقلیم دئدی گئت گئت

احساسم به من میگفت بیا ، اما عقلم میگفت برو

بو قانلی دوئوشده من قان دیله دیم من

در این نبرد خونین ، من بودم که خون گریستم

عشقیمده قالخیج اولدی منیم باشیما هر گون

عشقم نیز بر من ، سر بر میآورد هر روز

بیر عشقین اوچوندن من نه قده ر طعنه یدیم من

برای یک عشق چه طعنه ها که شنیدم

ئوز حیسینی دوستاق ائلیه ن بختیار اولماز

خوشبخت نمیشود آنکه احساسش را حبس میکند

ئوز عشقیمی ئوز کونلومه قوربان ائله دیم من

من نیزعشق خودم را فدای این دلم خودم کردم .

******

الیمی پیچاق کسیبدی ، دسته پیچاق کسیبدی

دستم را چاقو بریده ، چاقوی دسته دار بریده

یاغ گتیرین یاغلیاق ، دستمال گتیر باغلیاق

بیاورید مرهم بگذاریم رویش، دستمال بیاورید ببندیمش

دستمال داغ بویوندا ؛ داغ شیروان یولوندا

دستمالی قد یک کوه ، کوهی در راه شیروان

شیروان یولو لیل باغلار ، دسته دسته گول باغلار

راه شیروان جواهر نشان است ، پر از دسته های گل

او گولون بیرین اوزئیدیم ، تئللریمه دوزئیدیم

( کاش ) یکی از آن گلها را میچیدم ، بر زلفانم میچیدم

قارداشیمین تویوندا ، سیندیرا - سیندیرا سوزئیدیم

در عروسی برادرم ، بزن و بکوب میرقصیدم

******

عزیزیم بویونا ، بابتم بویونا

عزیزم قربان قد و بالای تو، قد و بالای برازنده ی تو

پیر اولسون گله ن لر سوبای لارین تویونا

پیر شود هرکه می اید به عروسی مجردها

*****

او گولون بیرین اوزئیدیم ، تئللریمه دوزئیدیم

( کاش ) یکی از آن گلها را میچیدم ، بر زلفانم میچیدم

سوبای لارین تویوندا ، سیندیرا - سیندیرا سوزئیدیم

در عروسی مجرد ها ( برادرم ) ، بزن و بکوب میرقصیدم

دانلود ترانه : http://www.4shared.com/audio/wMFoeSoZ/_T_-_SHUR_TESNIFLERI.html

ترجمه زندگینامه از : http://azarifile.blogfa.com/post-16.aspx

جدایی

  

  1390/6/31

  امیرخیزی

  عشق موهوم : 3

  جدایی

 

  به هنگامی که از قلبم جدا گشتی

  و زان روزی که تنها ناظری بودی

  بر این افسردگی در عمق احساسم .

  هزاران آه آتشناک ...

  زقلبم برنگاهت ریخت .

  هزاران دوزخ از عشقم

  میان چشم تو آویخت .

من ِ سرگشته در چشمت ...

  و تو تنها یکی دلدار بی پروا !

من ِ گریان و تو ...

  یک نغمه در گیسوی بیداری !

  در آن اشکی ...

  که قلبم را

  به شعری در خیال و خواب  تو آمیخت

  چه غمگینانه  نالیدم :

   " تو گر بودن خود را .....

  به تهی کردن ِ قلبم

  ز هماغوشی صد خاطره پیوند زنی ....

  من همه هستیِ خود را به تو میبخشم باز!

  و همه زندگیم را به تو می آلایم ! "

  اما....

  تو خندیدی بر این بیهودگی،
  بر اشک چشمانم ،
  بر این یکپارچه در تو فرو مردن .
  و من ......

  رفتم  .

  و من بی هر سرانجامی

  ز قلبِ خویشتن  بیگانه تر رفتم .
  و از رفتن من ،
  تنها نگاهی پشت سر بر جای خواهد ماند .  

  و دیگر هیچ کس ،    

  هرگز   نخواهد یافت ...

  نشانی از غم و اندوه بی نامی
  که در رویای یک دره ... 

  میان خار و خاشاک هزاران کیسه ی آشغال

  اسیر آتشی بد بو و بد آهنگ شد. 

  جان داد ... 

  و چون دود سیاهی در هوا گم شد .

  .....

  و من رفتم .

مرغ سحر - نادر گلچین

 مرغ سحر..... کیست که این ترانه را نشنیده باشد . ترانه ای بسیارمشهورکه شعر آنرا ملک الشعرای بهار سروده است . این شعر دو بخش دارد که بیشتر بند اول آن خوانده شده است . وهمین بند اول است که به عنوان ترانه مرغ سحر مشهور است .



مرغ سحر نام تصنیف مشهوری است که نخستین بار با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد. شعر تصنیف مرغ سحر را ملک‌الشعرای بهار سرود و آهنگ آن، در دستگاه ماهور، از مرتضی نی‌داوود است. از نخستین اجرای این تصنیف کمتر یاد شده. در هفتم تیر ۱۳۰۶، روزنامه ناهید که در زمینه طنز مطالبی را منتشر می‌کرد جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود بر پا کرد و “تصنیف در ماهور” به عنوان “اثر طبع یکی از اساتید سخن” درآن جشن اجرا شد که متن آن را پیوست اولین شماره سال هفتم کردند. محل اجرا هم “باغ آقای سهم الدوله” بود. این تصنیف، بعدها “مرغ سحر” یا “ناله مرغ سحر” نام گرفت و سُراینده آن نیز از پرده ابهام خارج شد و آن را معرفی کردند که ملک‌الشعرای بهار بود. سپس این تصنیف با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد که بی‌درنگ پس در دل‌ها نشست. این تصنیف بارها توسط هنرمندان مختلف اجرا شده است که از جمله می‌توان به اجرای نادر گلچین و اجرای بدیع با صدا و نوازندگی ِ گیتار فرهاد مهراد اشاره کرد. یکی از محبوب‌ترین اجراهای این تصنیف از محمدرضا شجریان است که اغلب به خواست مردم مکرر در کنسرت‌های او به گوش می‌رسد. ماندگاری مرغ سحر را باید در مضمون اجتماعی-سیاسی آن جستجو کرد که در هر دوره‌ای در ایران به گونه‌ای مصداق پیدا می‌کند. این تصنیف در کوران حوادث پس از سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن پهلوی سروده شده است. اسماعیل نواب صفا، ترانه سُرای مشهور، نالهٔ مرغ سحر ملک‌الشعرا را مربوط به “حوادث دوران محمدعلی‌شاه و بستن مجلس شورای ملی و بلاتکلیفی مملکت در لحظاتی بسیار حساس” انگاشته است. وی با اشاره به روایتی از زبان موسی نی داود، می افزاید: “درغیر این‌صورت، رضاشاه پس از شنیدن این شعر و آهنگ، مجریان آن را مورد محبت قرار نمی داد”. هرچند رضاشاه به بازماندگان خودکامگی محمدعلی‌شاهی محبت داشت. وانگهی، از زبان یکی از دو برادر سازنده آهنگ مرغ سحر، می گوید: “…در واقع ترانه‌ایست که استاد بهار برای مخالفت با رضاشاه سروده است” که این سخن با آن سخن متضاد است. به هر حال درباره زمان سرودن این ترانه باید گفت که بهار در آن ایام به نثر و نظم سخن‌هایی درباره دوره مشروطه‌خواهی گفته و از سروده‌های آزادیخواهانه خود یاد کرده است. البته در آن‌ها هیچ اشاره‌ای به ترانهٔ مرغ سحر دیده نمی‌شود. وانگهی، در سال ۱۳۰۶ که این ترانه نخستین بار اجرا شد، نام سُراینده‌اش را پنهان داشتند. کسانی هم سُرایش آن را به دورهٔ زندان یا پس از زندان و تبعید بهار منسوب کرده‌اند که بکلی نادرست است و در آن هنگام، شاعر ـ اگر چه مغضوب دستگاه بود ـ هنوز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. ( ویکیپدیا)

علاوه بر این تاریخچه من شخصا یکبار نمیدانم کجا خواندم که در زمان رضا شاه دانشجویان ایرانی در امریکا در جریان یک گردهمایی بین المللی مرغ سحر را به عنوان سرود ملی ایران اجرا کردند . اتفاقی که بعدها در زمان محمدرضا پهلوی نیز بارها تکرار شد .



مرغ سحر راخوانندگان بسیاری آنرا خوانده اند .... قمرالملوک وزیری ، ملوک ضرابی ، شجریان ، فرهاد ، فاضل جمشیدی ، هنگامه اخوان ، شکیلا ، گلریز ، محسن نامجو ، همای ، خانم صهبا مطلبی ، عبدالوهاب شهیدی ، پوران ، گیسو شاکری ،همایون شجریان ، مهناز معمار ، هاله ، اکی بنایی ، ستار ، هوشمند عقیلی ، سالار عقیلی ......اما من شخصا برای این ترانه خوانندگی نادرگلچین و هنگامه اخوان را بیش از همه دوست دارم . ولی در این لحظه صدای گلچین را میشنویم .


نادر گلچین در سال ۱۳۱۵ در شهررشت دیده به جهان گشود. از کودکی به موسیقی علاقه فراوانی داشت و از ۱۲ سالگی همکاری با رادیو رشت را آغاز کرد که در اختیار تیپ رشت بود و زیر نظر مدیران ارتش اداره می‌شد و خواننده محلی گیلان شد. همکاران وی دراین رادیو عبارت بودند از: علی اکبرپور (آلتو، ویولن) نادر پوردلجو (قره‌نی) و عده‌ای دیگر از هنرمندان به نام رشت، که مدت‌ها این همکاری ادامه داشت. سال سوم دبیرستان به هنرپیشگی روی آورد و در تئاتر رشت در نمایشنامه‌های "بارگاه هارون الرشید"، "خواب‌های پینه دوز" شرکت کرد و آوازهایی را دربازیگری اجرا کرد. نادر گلچین در سال ۱۳۳۹ به تهران آمد و بی‌درنگ فعالیت‌های هنری خود را در اداره هنرهای زیبا و وزارت فرهنگ و هنر آغاز کرد. اولین برنامه خود را با ارکستر محمود تاج‌بخش اجرا کرد و تا سال ۱۳۵۴ در این اداره به ترتیب با ارکسترهای فرامرز پایور، عباس خوشدل، عبدالکریم مهرافشان، عماد رام و مصطفی پورتراب ادامه همکاری داد.او در سال ۱۳۵۰ همکاری خود را با رادیو ایران شروع کرد که تا سال ۱۳۶۲ ادامه یافت. گلچین در برنامه‌های مختلف رادیو، به ویژه برنامه گلها فعالیت چشمگیری داشت. و با هنرمندانی چون: فرامرز پایور، منصور صارمی، پرویز یاحقی، حبیب‌اله بدیعی، علی‌اصغر بهاری، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، فضل‌اله توکل، جهانگیر ملک، امیرناصر افتتاح، محمد اسماعیلی، آبتین اجلالی و منصور نریمان همکاری کرد. از کارهای او که بسیار مورد استقبال شنوندگانش واقع شد، اجرای آهنگ "آمد نوبهار" اثر مهدی خالقی بود که به رهبری فرهاد فخرالدینی بازسازی و با گروه کر رادیو اجرا شد. نادر گلچین بر اساس قراردادهای فرهنگی ـ هنری بین ایران و دیگر کشورها، همراه با ارکستر فرامرز پایور، به الجزایر رفت و موسیقی سنتی ایران را به هنردوستان آن کشور معرفی نمود. از دیگر کارهای برجسته این هنرمند، کنسرتی بود که به نفع زلزله‌زدگان بوئین‌زهرا، همراه با ارکستر عماد رام برگزار کرد. نادر گلچین در طول فعالیت‌های هنری خود، متجاوز از ۳۰۰ آواز و آهنگ اجرا کرد و در کنار کار خوانندگی، مدیر مسئول یک شرکت تکثیر نوار مجاز موسیقی نیز می‌باشد . (ویکیپدیا)

 


       

           مرغ سحر


  بند اول

مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن

ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر و زِبَر کن

بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سُرا

وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد

ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژاله‌بار است

این قفس، چون دلم، تنگ و تار است

شعله فکن در قفس ای آه آتشین

دست طبیعت گل عمر مرا مچین

جانب عاشق نِگَه‌ ای تازه گل از این، بیشتر کن

مرغ بیدل شرح هجران مختصر، مختصر کن

بند دوم

عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد

ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد

راستی و مهر و محبت فسانه شد

قول و شرافت همگی از میانه شد

از پی دزدی ، وطن و دین بهانه شد

دیده تر کن!

جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب

ساغر اغنیا پر می‌ناب، جام ما پر ز خون جگر شد

ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن

ساقی گلچهره بده آب آتشین، پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین

ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین

کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد

Flash Animation

دانلود : http://s1.picofile.com/file/6206785710/5_Nader_gochin_Morghe_sahar.mp3.htm

و در این آدرس نیز من دیده ام که 27 اجرا از این ترانه را برای دانلود گذاشته اند :

http://www.farhangreader.com/modules/pligg_web_toolbar/toolbar.php?id=3572

راز

  1390/8/14

  امیرخیزی

  دلنوشته ها : 17

  راز


 زندگی میفهمد...

 میداند راز مرا !

 زندگی در رگ من جان دارد .

 زندگی....

 قطره ی نوری ست که در عمق سیاه دل شب

 در دل من میشکند .

 قطره ی شبنم سرخی که به روی گل آلاله چکید .

 قطره ی فاجعه ی زیستنم ...

 در دل صد خاطره ی بیهوده ....

 آتشی بود که از گوشه ی چشمم میریخت .

 زندگی ...

 گوشه ی یک کعبه ی دربسته یِ درقفلِ خموش است

 که فریاد به چمباتمه نشسته ست و

 به بُغضی راضی ست .

 زندگی ....

 ریزش خونِ دلِ من

 در رخ برگ ...

 در هم آغوشی پاییز و سکوت چشم است .

 در فراموشی امید ...

 عطشناکی خاکِ گورم .

 زندگی حیرت چشم است.....

 به هنگام تماشای سقوطی که مرا در خود داشت .

 زندگی آه بلندی ست ...

 که آتش میشد ...

 تا بسوزد همه ی کهنگی این رویا ...

 تا بر آرد نفسم از دل این خاکستر .

 زندگی عزم من است !

 زندگی واژه ی شعری ست که در خون من است !

 زندگی میفهمد ...

 میداند راز مرا !

Flash Animation


خون ببارد - سیبل جان


 سیبل جان خواننده و هنرمند بسیار بزرگ و تاثیر گذاریست . ترانه های وی همیشه زیبا بوده و با احساس . ولی ای کاش سیبل جان زیبا نبود . ای کاش زیبایی اش هنرش را تحت الشعاع قرار نمیداد . ای کاش ترانه هایش بدون چهره اش در کانون تمرکز شنونده بود . چرا که وی هنرمندی بی بدیل است که بسیار با احساس میخواند .


سیبل جان در اول اگوست سال 1970 در شهر استانبول به دنیا آمد. در سالهای تحصیل در مقطع ابتدایی و راهنمایی با کمک و راهنماییهای پدرش که یک موزیسین بود به موزیک علاقه مند شد و رویای اجرای برنامه در صحنه را تجربه کرد. پدر او برای خوانندهای مختلفی کمان میزد و این برای سیبل جان یک شانس بزرگ بود. او در سن 14 سالگی به دنسوزی (رقص) علاقه مند شد و برای اولین بار در برنامه هایی که پدرش همراه خوانندها در خارج از کشور اجرا می کردند رقص عربی اجرا کرد . او در رقص بسیار عالی کار کرد و توانست اسم و رسم خوبی در کند. بعد از معروف شدن و اسم در کردن توسط شخصی به نام ّFahrettin aslan کشف شد و در کازینوی معروف و گران قیمت maksim به عنوان رقاص اوریانتال (رقصهای آسیایی و عربی) شروع به کار کرد. او به مدت سه سال به رقاصگی ادامه داد و به عنوان یکی از بهترین رقاص های ترکیه شناخته می شد ولی اصلی ترین هدف او خوانندگی بود و در این مرود هم اولین کسی که دستش را گرفت پدرش بود و در این میان از دوستان پدر که هنرمندان معروفی نیز در بین آنها یافت میشد آموزش خوانندگی دید و این بار برای اولین بار در سال 1988 در کازینو ماکسیم به عنوان سولیست و خواننده روی صحنه رفت و کار خود را شروع کرد. صدای خوب و پرفورمانس عالی او باعث شد که این کار را ادامه بدهد. اولین آلبوم او را صدای ماندگار ترکیه یعنی اورهان گنجه بای (خواننده بسیار معروف سبک ارابسک ترکیه) آماده کرد. ( یکی از دلایل شروع باور نکردنی سیبل جان کار کردن با حرفه ای ها بود). او که پهنای طرفدارانش در آلبوم چهارم او را تبدیل به خواننده شماره یک ترکیه می کرد در اکثر ترانه هایش پیرو سبک آرابسک بود ولی به مرور زمان یعنی بعد از 1995 سبک خود رابه پاپ تبدیل کرد. در سال 1995 با آلبوم Sarkilarda senden yana سبک موسیقی خود را کمی تقییر داد و ترانه های dedikodu و Deli yuregim باعث شد این آلبوم در مقابل دیگر آلبومهای او بیشتر سرو صدا کند . در سال 1997 آلبوم پادشاه (Padisah) که شعر و موزیک بیشتر آنها کار سردار اورتاش بود را روانه بازار کرد و به یکی از افرادی که در آن زمان بیشترین صحبت درباره ایشان میشد تبدیل شد. این سال (1997) از سالهای اوج او بود. حتی خبرهای سراسری کانالها نیز بدون گفتن چیزی از سیبل جان برنامه را تمام نمی کردند. البته او به خاطر این آلبوم صاحب چندین جایزه موزیک نیز شد و مثل اکثر خواننده های ترک پایش به سریالها و برنامه های تلوزیونی باز شد. با سریال بریوان Berivan ( ترانه ای نیز به این نام اجرا کرد) هنر خود در بازیگری را نیز به همگان ثابت کرد و برای مدتها درسر زبانها بود.
بعد از آن با آلبومهای جدیدش همچون Daha yolun basindayim و sibel canin Sarkilari و Canim benim و Sen benimsin در بازار موسیقی تاثیرات بسیار بزرگی باقی گذاشت.
زندگی خصوصی او نیز با فراز و نشیب های فراونی همراه بوده و چندین بار ازدواج کرده است.
او بعد از یک زندگی چندین ساله با هاکان اورال (Hakan Oral) از او جدا شد و بعد از مدتی هم با Sulhi aksut ازدواج کرد. در این سالهای اخیر مادربزرگش را از دست داد و این باعث شد که به او ضربه بسیار بزرگی وارد شود. او هم اکنون نیز با ارائه آلبومهای فوق العاده و بی نظیرش به کار خود در موسیقی ادامه می دهد.

یکی از ترانه های بسیار زیبای سیبل جان که به نظر من یکی از شاهکارهای موسیقی ترکیه است ترانه ی بسیار زیبایی ست به نام کاناسین ( خون بریزد ) این ترانه را البته من با نام خون ببارد ترجمه کرده ام تا احساس لازمه را در ترجمه انتقال دهد . این شاهکار سیبل جان ساخته ی سردار اورتاج است و ترانه ای ست که احساسات سرکوب شده ی یک زن را به بهترین شکل ممکن بیان میکند .


     

   kanasin خون ببارد


Bu kacinci mevsim

این چندمین فصل است

Bukacinci bahar

این چندمین بهار است

Bu sahte gülüsün ne anlami var?

این خنده مصنوعی چه معنایی دارد؟

Yüzüme bakmaya cesaretin yok mu?

آیا جسارت نگاه کردن به صورتم را هم نداری؟

Yoksa sakladigin bir seyler mi var

نکند چیزهایی هست که ازمن پنهان می کنی ؟

Bu kacinci mevsim

این چندمین فصل است .

Bu kacinci bahar

این چندمین بهاراست .

Bu sahte gülüsün ne anlami var

این خنده مصنوعی چه معنایی دارد؟

Yüzüme bakmaya cesaretin yok mu

آیا جسارت نگاه کردن به صورتم را هم نداری؟

Yoksa gizledigin bir seyler mi var?

نکند چیزهایی هست که از من پنهان می کنی ؟

Ben günahsiz gelin

من عروس بی گناه

Sen sahte asik

و تو عاشق دروغین

Vefasiz sözlere inanmam artik

حرف های بی وفایی را دیگر باور نخواهم کرد .

Bu kacinci veda yalan ayrilik

این چندمین وداع ، دروغ و جدایی است

Istesen de gel desen de

حتی اگر تو بخواهی، حتی اگر "بیا" هم بگویی

Buna gücüm yok artik

دیگرقدرت آن را ندارم

Kanasin kanasin

خون ببارد ...خون ببارد

Birakin yaram kanasin

بگذارید زخمم خون ببارد

Kaderimse böyle sevmek

اگر سرنوشت من اینچنین عشقی ست

Birakin anam aglasin

بگذارید مادرم بگرید به حالم .

Buna dayanmaya gücüm yok

هرگز قدرت ایستادگی دراین وضعیت را ندارم

Sevmisim ama sevenim yok

من عشق ورزیده ام، اما عاشقی نداشته ام

Sensiz kaldigim gecelerde

در شبهایی که بی تو می مانم

Beni kimler anlasin

چه کسی مرا درک میتواند بکند؟

Kanasin kanasin

خون ببارد ...خون ببارد

Birakin anam aglasin

بگذارید زخمم خون ببارد .

Flash Animation

دانلود : http://www.4shared.com/audio/QjIWC_9P/Sibel_Can_-_Kanasin_.html

منبع زندگینامه : http://www.forum.98ia.com/t66575.html

مریم - ترانه ای خاطره انگیز

 یک کاستی داشتم به اسم ترانه های خاطره انگیز قدیمی .

ترانه های بسیار زیبایی داشت . یکی از یکی زیباتر. یکی از آنها ترانه ی فوق العاده زیبایی بود به اسم مریم . این ترانه را عطا خوانده بود .



ترانه ای که هر زمان گوش کرده ام مرا به شکل غریبی به خود کشیده .بسیار دوست میدارم این ترانه را . شعر و آهنگ ترانه به شکل باور نکردنی انگار در یکجا خلق شده اند . متاسفانه نام شاعر و آهنگساز را نمیدانم و نتوانستم پیدا کنم . برای خود عطا هم جز همین دو عکس چیزی نیافتم !! پس ترانه بسیار زیبای مریم ومتن آن تنها ارمغان این صفحه خواهد بود .

 


تصنیف مریم چرا با ناز...

مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم رها کردی
به جان من خطا کردی مرا دیگر نخواهی
پیدا شدی باز هم تو در جام شراب من
از این حال خراب من
بگو دیگر چه خواهی بگو دیگر چه خواهی
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر

اشکی که ریزد ز دیده م
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد

تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد

هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد

تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد

مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم رها کردی
به جان من خطا کردی مرا دیگر نخواهی
پیدا شدی باز هم تو در جام شراب من
از این حال خراب من
بگو دیگر چه خواهی بگو دیگر چه خواهی
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد


در کاستی  که من داشتم نام خواننده پرویز نوشته شده بود ولی چون  لیبل کاست به شکل دستنوشته بود شک کردم و در هر جا ی اینتر نت هم دیدم که نام خواننده ی این ترانه  عطا نوشته شده است . و چون صدای کاست هم دقیقا همان صدایی ست که میشنویم  ..من نیز آنرا از این خواننده گذاشتم و حتی برای اینکه اسم خواننده و صدا دقیقا میکس باشد و  واهمه کردم از اینکه به فرض احتمال ترانه تبدیل شده از کاست متفاوت با صدای عطا باشد  .. این ترانه را از همان آدرس دانلود درج شده با صدای خود عطا دانلود کردم و در اینجا گذاشتم .

Flash Animation

دانلود ترانه : http://www.4shared.com/get/Qd-mhOYa/01_-_Maryam.html

 

 


قلب من

  1390/8/4

امیرخیزی

عشق موهوم : 2

قلب من


سینه ام را بشکاف

وسعتی میبینی

شهری از خاطره ها

  - که به هر خانه ی آن یک شاعر

   شعری از اندُه یک لاله سرود -

جنگلی از رویا

  -هر درختش یک نگاه بیتاب

   بُته هایش همه ازبیداری

   میوه هایش خنده -

آبشاری از شعر

  - شعر صد خنجر زخمی شده از یک واژه -

یک کویر احساس

  - گریه ی بَعدِ هم آغوشی یک دخترک خاطرخواه -

رودی ازاشک نشاط

  - ریزش چشم به شوق بوسه -

ابرها یی ز فرار رویا در یک خواب

   - دیدن خواب پر پروانه

و سقوطِ آزاد ، همچو پشه بر رگِ من -

چشمه اش خنده ی یک کودک بر تاب سوار .

باد آن ، فلسفه ی نور.....

  - که چون موسیقی ناب نیِ یک چوپان ...

   صد هزاران رمه ی گمشده در صحرا را می کوچید

  حول مغزی که بسان نارون چتر گشود در سر من -

روی دریاچه ی آن صد قایق ...

با هزاران معشوق ...

  - همه معشوقه ی دیوانه ی من ...

هر کدام آینه در دست ...

سراغ دل من در دل خود میگیرند -

کوه آن ، قله ی یک اندیشه .

دره اش عمق هزاران افسوس .

دشت آن قرمزی خون هزاران لاله .

......

.........

سینه ام را بشکاف !

یک شبی در دل من مهمان شو!

تا ببینی که چه زیباست نگاه من و تو !

تا ببینی چه عمیق است نیاز من و تو !

تا ببینی که چه رازی ست میان من و تو !

سینه ام را بشکاف !

Flash Animation


مادر

 

 بچه که هستی عشقت مادر است . روح مجسم تو مادر است . بزرگ که میشوی ...غمخوارت مادراست .همرازت مادر است و پیرکه میشوی ... حسرتت مادراست. غایبت مادر است .

عشق به مادر یک شعار نیست . انعکاس حقیقتی ست که در تپش قلب مادر، آنگاه که خون مشترکی را در رگهایت داری ، از رَحِمَش آغاز و تو را تا ابد همراهی میکند .

عشق مادر به تو نیز یک شعار نیست . در انعکاس درد مشترکیست که او در جانش احساس میکند زمانی که تو دردی را در جسمت لمس کنی .

****

زمانی را به یاد می آورم که مادرم روبرویم نشسته بود و میخواست مرا ببوسدولی نشد و من لبهایی خشک را درتپش حسرتش دیدم . وآنگاه برگشتم ودورشدم وفریاد بر کشیدم

مخاطبم مادر !

کاش خاک خود درک میکرد

راز آن لب لرزان را

که در انتظار بوسه ای پژمرد .....

در نزدیکترین هجران .

خطابه ی مادرنخستین دفترشعرم بود که سوخت ومن تنها همین چندجمله را نجاتش دادم

****

برای مادر چه میشود نوشت ؟؟؟

برایش چه میتوانم گفت در نخستین سالگرد مرگش ؟؟

بر او چه میتوان سرود در روزی که نیست ؟؟؟

کدامین واژه را توان آن است که برحسرت نبودن احساسی لب بگشاید که درهنگامه ی بودنش تنها وجودش را لمس میکنیم و بر نبودش خلائی بیکران برماگشوده میشود ؟؟

واژگان حقیرند دربرابرکسی که بیدریغ عشق ورزید.آری چه بیدریغ جانش را ذره ذره برموجودیت فرزندانش خلاصه نمود وروحش را قطره قطره برلبریزی جسم آنان بخشید.

****

یک سال پیش مادر در تهران مریض شد . پایش ورم کرد و از بیم آمبولی ریه در بیمارستانی خصوصی بستری شد . حال عمومیش خوب بود و فقط پایی داشت متورم ولی در ICUبستری شد . اما فردا زمان ملاقات ... مادر در کما بود . گفتند آمبولی ریه کرده . حالش بسیار بد شده بود و مدتی بعد به تبریز منتقل کردیم . بعد از آزمایش گفته شد که اصلا آمبولی در کار نبوده !!!! و پس چند روز بستری در ICU مرخص شد و فردا صبح در خانه مرد .

این جمله ی انتهایی فیلم مادر علی حاتمی فراموش نشدنیست :

   مادر مرد .... از بس که جان ندارد .


           

       ترانه آنا  با صدای رشید بهبودف : 


گوزومون نورو، گوزل آن

ای نورچشمم ! ای زیبا مادر !

بویوتدون سن منی یانا یانا

بزرگ کردی مرا ولی سوختی . سوختی

گوزومون نورو، جانیم آنا

ای نور چشمم ! ای جانم مادر!

بویوتدون سن منی یانا یانا

بزرگ کردی مرا ولی سوختی . سوختی

اءودلوسان گون کیمی، بیر قاینار حایات کیمی

آتشینی چون خورشید . مثل یک زندگی جوشان

بورجلویام من سنه، سنه بیر اولاد کیمی

بدهکار تو هستم . مانند بدهکاربودن یک فرزند

عزیز آنام

ای مادر عزیز

نه کی آرزو کامیم وار

تمامی آرزوهایی که داشتم

قلبیمده توتموش قرار

در قلبم جای گرفته اند

آند اولسون سنه جان آنا

قسم به تو ای مادر عزیز تر از جان

قدرینی ال بیلیر

ارزش تو را عالم میداند

عطرینی گول بیلیر

عطر تو را گل میشناسد

ساچینین آغینا، قاراسینا قوربانام

قربان هر تار سفید یا سیاه گیسوانت

کونلونون او حزین لای لاسینا قوربانام

من به قربان ناله های اندوهناک دلت

عزیز آنام

ای مادر عزیز

بشیگیم اوسته لای لای چالدین

لالایی گفتی بالای سر گهواره ام

گجه لر صوبحه تک ، قادامی آلدین

شبها تا صبحدم قربان صدقه ام رفتی

ایستی نفسینی همیشه یاز بیلمیشم

نفسم گرمت برایم همیشه یاد تابستان بود

اولوب کی من سنین قدرینی آز بیلمیشم

میدانم که ارزشت را بسیار کم دانستم

عزیز آنام

ای مادر عزیز

نیتین خوشدور

چه نکو بوده نیت تو

صافدیر سودون

چه صاف بوده شیر تو

قولاغیمدا گالیب هر اویودون

در گوشم مانده است هر هق هق گریه هایت

اوغلونا قیزینا، آی ایعتیبارلی انا

ای مادری که اعتبار بخش دختر و پسرت هستی

نفسی گول کیمی ، قلبی باهارلی آنا

نفست مثل گل و قلبت بهاری

عزیز آنام

ای مادر عزیز

Flash Animation

دانلود ترانه http://www.4shared.com/audio/s9xoT-ME/ana.html

برگ زرد - ایرج مهدیان

 

نذار ای مرد قایقران تو این دریای نا آرام بمیرم من

دلم در سینه می لرزه تو می دونی تو این بندر اسیرم من 
پناهم ده... که بال و پر بگیرم من 
نجاتم ده... که از تنهایی سیرم من

این بخشی از ترانه بسیار زیبای قایقران است با صدای ایرج مهدیان .

سال 54 بود و المپیک آسیایی . با برادرم رفته بودیم در آمفی تئاتر دانشگاه تبریز مسابقه واترپلو را رنگی تماشا کنیم . یک طرفش ایران بود . هنوز بخشی از بازی یادمه ولی چیزی که بیشتر در خاطرم مانده ، یک اسم بود . وسطهای برنامه یک ترانه پخش شد و من برای اولین بار نام ایرج مهدیان بگوشم خورد و همانجا خانه کرد . بعدها کمتر ترانه ای ازش شنیدم و بزرگتر که شدم و یک ترانه گوش کن حسابی شدم ، دیگه کاری نداشتم که کی در چه سبکی میخواند. سنتی یا پاپ یا کوچه بازاری . دلی داشتم که خودش انتخاب میکرد بین ترانه های بسیار ، آنچه را که با خود سازگاری داشت . و ترانه ای از ایرج مهدیان را دلم انتخاب کرده . سبک و شیوه اش هر چه که میخواهد باشد . و شخصا فکر میکنم ، مردی که توانسته این احساس را با این ترانه اش برساند ، یک خواننده بزرگ و جاوید است . یک ترانه جاودانه . ترانه بسیار زیبای برگ زرد

ایرج مهدیان (زاده آذر ماه ۱۳۲۵ - سبزوار) میان خانواده‌ای پر جمعیت به دنیا آمد؛ او پس از گرفتن دیپلم دبیرستان به تهران آمد و کار هنری را از سال ۱۳۴۶ به صورت حرفه‌ای در کانال تلویزیونی ایران به صورت پخش زنده آغاز کرد. و تا سال ۵۷ کار هنری را ادامه داد که نتیجه این سال‌ها ۱۲۰ ترانه می‌باشد. ایرج مهدیان با ترانه‌ی «سلام بر عشق» که در سال ۵۲ شناخته شد.اما نخستین ترانه‌ی این هنرمند «ای دل بنال» یا «می خوام مث دیوونه‌ها، سر بکشم تو خونه‌ها، بپرسم از همسایه‌ها، رفته کجا اون بی وفا» می‌باشد.وی اکنون به همراه همسرش در کشور آلمان زندگی می‌کند.

ترانه های بسیار از ایرج مهدیان سراغ داریم . مانند سلام بر عشق - ستاره - دل بیچاره - مروارید - گل مریم - فانوس - ای دل بسوز - وفا - تنها - زمونه - وسوسه و بی تو اسیرم . و نیز ترانه های بسیار احساسی پسرم - دخترم و ....

اما اینجا ترانه ای از وی میشنویم که بسیار دوست میدارمش . شعرش را، آهنگش را و خوانندگیش را . ترانه جاودان برگ زرد

 


وقتی که برگی رو زمین می افته
حس می کنم گریه بی صداشو
حس می کنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه هاشو
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
وقتی با چشمام می بینم که یک برگ
سیلی بیجا می خوره از تگرگ
پا میذاره خزان به باغ دلم
باز کلاغها سر میدن آواز مرگ
یخ می زنه تو سینه قلب خونم
آخه من از تبار این خزونم
یخ می زنه تو سینه قلب خونم
آخه من از تبار این خزونم
وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از کبوترها آسمون
حباب بغضم تو گلو می شکنه
ابر چشمهام دوباره میشه بارون
وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از کبوترها آسمون
حباب بغضم تو گلو می شکنه
ابر چشمهام دوباره میشه بارون
کبوتر دلم به فکر کوچه
برای من زندگی سرد و پوچه
وقتی که برگی رو زمین میفته
حس می کنم گریه ی بی صداشو
حس می کنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه ها شو
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم
آخه منم یه برگ خشک و زردم
که بی صدا یه عمره گریه کردم

Flash Animationدانلود http://www.4shared.com/audio/e4p2KZuS/Iraj_Mahdian_-_Barg.html

منبع زندگینامه : ویکیپدیا