موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

رنج قلم

  1390/9/28

   

  امیرخیزی

   

 عشق موهوم : 6

   

  رنج قلم


  درگیر شدم با قلم و نالیدم ...


" اینجا* ....


همه عاشقانه را دوست دارند !


مدح نگه یار ، زمن می خواهند !! "


اما قلمم ...


ز دست من جَست و خروشید به من!


«‌ من نتوانم چنین به خود در شِکنی !!


من نتوانم !


زیرا دلِ من غوطه ورِ ماتم درد ...


و تمام هَوَسم سوی هزاران سوگند !


به صلاحیت یک خواب ندارم باور !


به عبودیت صد وَهم نیارست این سر!


نه !


نه به اندوه نگاهی که زچشمی بچکد...


نه به خاموشی یک ایده به زندان علیل فکرت !


نه به پیوند نهان دِلَت و این شب تار !


نه به نالیدن یک شمع به بزم سوگت !


ذهنِ من ، رویایم ....


رنج هزار نقش نهان از درد انسان است !


رنج یک فاجعه ی در تکوین !


رنج یک خنجر و حَملَش که به پشتت داری!


رنج خونابه که از خاطره ی چشم قلم می لغزد!


رنج او ، رنج تو و رنج نهان حسرت !


رنج جاوید قلم !


رنج یک زندگی بی حاصل ...


مثل یک دود سیاهی که به تباهی برود !


وَهم دردی که تو را شاد کند !


وَهم عشقی که تو را خواب کند !


وَهم بی حاصلی یک بودن ....


زیستن در مرداب ...


زندگی چونان مرگ !!»


***


ناگهان...


چیزی در من ترکید


تا به خود درنِگَرم ...


آینه سوخت ز دیدار وجود دل من !


و من شاعرِ عاشق اینک


مانده درحیرت و بهت


که کجا آویزم ...


یک دل زخم و پریشان زهزاران افسوس ؟؟


یک دل بیگانه با یک جان !


قلمِ رامم عصیان کرده !


رگِ نا آرامم شوریده !


چشمم از نرگس زیبای نگارم سرتافت !


و منِ داخل من ....


سوی خدایان بگریخت !


وه که جسمم خالی گشت از روح !


و من اینک تنها ...


میکِشم این تن خود روی زمین .


تا کجا ....


باز به خود جمع شوم !؟؟

****************

* این واژه " اینجا " را میتوان در هر جایی ، از یک چهار دیواری تا 


  تمامیت کره زمین ، و حتی هر جایی در دنیای مجازی نیز تعمیم داد 


و محصور به مکانی خاص نیست ! پس لطفا از هر گونه سوء برداشتی 


مرا برائت دهید !

===================


من این سروده ناقابل را به استاد گرانقدرم ، شاعر عزیزی تقدیم میکنم


 که بسیارزیبا ازدرد میسراید . تقدیم میکنم به استاد کریم لقمانی عزیز.

Flash Animation

در آسمان عشق من - عماد رام


  یک کاستی داشتم که هر گاه به لحاظ روحی ، حوصله هیچ چیزی را


  نداشتم ....هرگاه احساس میکردم که هر صدایی برایم مانند سوهانی شده


  است بر روحم ....هر گاه که حتی موسیقی و شعر و ترانه نیز آرامم


  نمیکرد ....میرفتم سراغ این کاست ! کاست ترانه های بزرگمرد 


   موسیقی ایران ، عماد رام .



عماد رام صدایش برایم آرام بخش است ! صدایش جادویی در خود نهفته


 دارد ! و ترانه هایش برایم خاطره انگیز است ! ترانه هایش را آن اندازه 


دوست دارم که در انتخابم برای این صفحه ... مانده بودم کدام را آپلود 


کنم ؟!! تک تک ترانه هایزیبایش برایم همیشه دوست داشتنی بوده است ! 


صدای فلوتش را که بشنوی ، هرزمان احساس متعاقب آنرا با خود 


خواهی داشت . نمیتوانی فراموشش کنی !



عماد رام هنرمند و خواننده بزرگ ایرانی است. او در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در ساریبدنیا آمد و درجوانی علاقه زیادی به فلوت داشت و نی‌های خود را سوراخ می‌کرد و در آنها می‌دمید. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر روی‌آورد و علاوه بر نقش کمدین‌ها در پشت پرده می‌خواند و فلوت می‌زد. در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. درسال ۱۳۵۷ مجبور به ترک تهران شد و نهایتاً در سال ۱۳۸۲ در آلمان درگذشت.



ترانه های زیبا و بیاد ماندنی از عماد رام به یادگار داریم مانند خدایا -


بوی بهار-شیشه و سنگ آوای شب دخترک همسایه عشق نو


رسیده فرنگیس -شاید تو را دیگر نبینم در این دنیا برگست زمان -


سپید و سیاه آزادگی -بهار من گذشته شاید لیلا چگونه میخندم -


شکسته صدا غروب - بیوفایی - بهار غم آلود اشک روزگار خنده و


گریه و دهها ترانه بینهایت زیبای دیگر . عماد رام و صدای فلوتش ...آن


هنگام که ارکستر می نواخت و او ترانه ای راکه باید بخواند ... بر 


فلوتش میدمید و صدای فلوت جای شعر را پر میکرد ...سحرو جادوی


حرارت نفسهایش را بر گوش و قلب شنونده جاری میکرد !



اما در این لحظه آنچه که میشنویم ترانه بسیار زیبایی است برای تنهایی ها


 ، ترانه ای برای دلتنگی ها و ترانه ای برای رویاها ... ترانه ای به نام :


       در آسمان عشق من


  در آسمان عشق من

  نوری نمیتابد چرا

  یک شب ز رنج زندگی

چشمم نمیخوابد چرا

من تک درخت صحرای دردم

بی برگ و بار افتاده ام

در چشم تنگ دنیا دریغا

بی اعتبار افتاده ام

در سایه ی من هرگز نخفته

یک رهگذار خسته ای

چون قطره اشکی

گویی زچشم این روزگار افتاده ام

 

شمعی که بی پروانه شد

باید که خود تنها بسوزد

مجنون دشت بی کسی

باید که بی لیلا بسوزد

دل را اگر عشقی رسد

باید که با محنت بسازد

خرمن چو در آتش فِتَد

باید که بی پروا بسوزد

آن شمع بی پروا منم ، من

مجنون بی لیلا منم ، من

طوفان عشقی سرکَشم

وان خرمن آتش گرفته

در گوشه ی صحرا منم ، من

دودی ندارد آتشم .

 

در آسمان عشق من

نوری نمیتابد چرا

یک شب ز رنج زندگی

چشمم نمیخوابد چرا

من تک درخت صحرای دردم

بی برگ و بار افتاده ام

در چشم تنگ دنیا دریغا

بی اعتبار افتاده ام

در سایه ی من هرگز نخفته

یک رهگذار خسته ای

چون قطره اشکی

گویی زچشم این روزگار افتاده ام

Flash Animation

دانلود ترانه :http://www.4shared.com/audio/P1E5_VXW/Dar_Aseman-e_Eshgh-e_Man.html?

منبع زندگینامه : ویکیپدیا

پشت پنجره

     1390/9/20

   امیرخیزی

 

   دلنوشته ها : 18

 

   پشت پنجره

 

   در کویری که بر آن ، نام...

 

   حیات بنهادند .


   هر شنی ، واژه ی یک آگاهیست  .

 

    بادِ آن


   زمزمه ای بود که در گوشِ من خسته به فریاد آمد  :


   " کای هماره در خواب !


   خاطرت نیست که یک انسانی ؟؟؟


   زندگی را...

  

   به کدامین شجرِ این صحرا آویزی ؟؟


   خنده را بهر کدامین چشمه ....


   گریه را بهر کدامین جوبار ...


   عشق را ...


   در طلب چشم کدامین احساس ...


   طعمه ی نوحه ی یک کرکس بنشسته به روی سنگی


   - گوری - 


   پشت یک کوه که اندازه وَهم خود توست . ..


   -  مثل یک لاشه ی اندوه سترگ ! 


   با خودت دفن کنی !!؟؟ "

 


 و من ِ دلمرده ...


   اندر این وَهم که همزادِ من است  لولیدم !


   دست برده به قلم ، مینالم :


   ".... آاای یاران !


   چه کسی واژه ی عشقم را دید ؟؟


   چه کسی آنرا دید ؟؟


   چه کسی دزدیدش ؟؟


   چه کسی شعر مرا خالی کرد از احساس ؟؟.


   چه کسی من را از من بر کند ؟؟... "

 


   هر شنی سر برتافت !


   کرکسی آواز مرگی  خواند !


   باد توفید ...

 

   گذشت !


   و دگر برمنِ  ناهشیار ...

 

   زار...


   هرگز نوزید !


   و بدانگه که قلم نیز ز دستم بگریخت ....


   من ...


   تنهایی خود را دیدم !


   پشت یک پنجره ی خالی در یک صحرا .


   تک و تنها به خودم زار زدم :


   " من به خاموشترین نقطه ی این پنجره آویخته ام ! "

موغانا جیران - بهترین ترانه عمرم


 این بهترین ترانه ای است که درعمرم شنیده ام !! بدون هرگونه اغراقی !!

برای هر چیزی و هرجایی و هر احساسی تعمیمش داده ام آن را !

تعمیمش داده ام هر لحظه و هر زمان و هر بار !

برای گلی در باغ و پرنده ای در آسمان و آهو در میان گله اش و تیری رها شدهاز زه  کمان ! و خودم ! و خودم درمیان کسانی که دوستشان میدارم !!



موغانا جیران ! ترانه ای است که هر گاه گوش داده ام ....چشم بربسته

 درآسمانها بوده ام ! درک این سخن اگر به سادگی نمایان نباشد ولی بسیار ساده خواهد بود  این احساس ، زمانی که چیزی زیبا را در جایی میبینید .... زیباییهای حرکات کودکی را درمیان خانوداه میبینید و لذت میبرید ازاین تجانس مکانی وموجودیت ذات زیبایی .... و آنگاه در ذهنیت خویش آن کودک را بردارید از آن مکان ..... کجای دیگری میتوان او را قرار داد؟؟ جزهمان مکان ...تا همان احساس را به شما ببخشاید ؟؟

یِرده ن ایاغینی قوش کیمی اوزور

پای از زمین بر میکند چونان یک پرنده                       

یای کیمی دارتلیب آی ...اوخ کیمی سوزور

مثل کمان کشیده میشود تا چونان تیری هوا را بشکافد 

یئنه اوز سورونی ای ...نیظاما دوزور

آنگاه که گله اش را در محورخودش به نظم در می آورد!

باش آلیب گِئدیر سن ای .... هایانا جیران

راه بر کشیده ... به کدامین سو رَوی ؟؟

نه گوزه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران

وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان

موغانا جیران ، موغانا جیران

آهو در مغان ...آهو در مغان* !

وه که چه برازندگی !! آهو در مغان باشد و یارش در کنار و چشم در گلزار وشمیم وعطراحساس برمشام و ...ونوای موغانا جیران برگوش من وتو بنوازد !! و دوش به دوش هم در شهر و دشت و وادی عشق !!

اما آهو و مغان تمثیلی بیش نیستند ! به جای آهو هر چیزی را میتوان گذاشت .... انسان و یا هرچیز! و به جای مغان نیز ، هر جا و یا هر زمان خاصی را ! آری موغانا جیران ترانه ای است برای لمس

 زیباییها !  نگرش زیبا !  زیبا دیدن !

ازلدن میلینی سالیب چوللره،

ازروز ازل دشت و دمن را بنمودی  تو سرایت

بختینی تاپشیردین بیزیم ائللره،

سرنوشت خودرا به دست  مردمانم سپرده ای

او قارا گوزلرین ، دوشوب دیللره

آخ که زیبایی چشمان سیاهت زبانزد است

باش آلیب گئدیرسن هایانا جیران( دیشلرین اوخشاییر مرجانا، جیران)

راه برکشیده به کدامین سو رَوی ؟؟(ای آهویی  که دندان چومرجان داری)

 نه گوزل یاراشیر موغانا جیران

 وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان

موغانا جیران ، موغانا جیران

آهو در مغان ...آهو در مغان !

در حسرت هجرانها و در آرزوها ! در اجبار فراق  یارِ آرزوها !

در آرزو بر دل ماندنهای من و تو  ! در آه و آه .....و آه پایان ناپذیرمان !

در از دست دادن عزیزانمان ! دراشکی که میریزد بر دامن حسرتهایمان !

در التماس بیگناهمان  ! و در نگاهی که پشت سر یار بدرقه میکنیم  !

و به خدا میسپاریمش !


بیر مثل قالمیشدیر آتا بابادان

مثلی داریم از پدران به یادگار

اوچاردا توراجدیر ، قاچاردا جیران

در پرواز چو شاهین و دررمیدن چو آهو

بیر من ده ییره م کی ، حوسنیوه حیران

تنها من نیستم سرگشته ی حُسن تو

شهرتین یاییلیب آی ... هر یانا جیران

شهرتت عالمگیر شده است ای آهو

نه گوزه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران

وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان

موغانا جیران ، موغانا جیران

آهو در مغان ...آهو در مغان!

این تجسم زیبایی و برقرار کردن یک تجانس مکانی و یا زمانی بر آن زیبایی بی بدیل را در هر جایی میتوان  احساس و لمس کرد ! کافیست لمسش کنی !...کافیست درکش کنی ! کافیست ببینی زیبایی را ! همیشه ! هر جا ! و هر زمان ! و در تمامیت طول تاریخ ! امروز و فردا و ....دیروز ...  در زندگی ! و در مرگ ! مرگی با شکوه !

  در خروش و فریاد شیرزنی که دستِ آفرین برآورده  بر سرهای نشسته

 بر نیزه ی چیده شده بر دورتا دور تالار دژخیم ...  با لبخندی نرم ،

   فغان بر میآورد ....

                      جززیبایی ، چیزی نمیبینم !**



اووچی اینصاف ایله کیچمه بو دوزده ن

آه ای شکارچی ! انصاف میکن و مگذر بر این دشت و دمن!

او چوللربولبولون آییرما بیزده ن ،آییرما بیزده ن

آن بلبل صحراها را از ما جدایش نکن !

قویما آغری ( آرزی) کئچه اوره گیمیزده ن

روا مدار درد ( آرزو بر دل)  بر دلهایمان خانه کند

قویما ئوز قانینا بویانا جیران!

روا مدار بر خون خود بغلتد آهو!

نه گو زه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران 

وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان

موغانا جیران ، موغانا جیران

آهو در مغان ...آهو در مغان!

من این ترانه فولکوریک آذری را از سالها پیش در کاستی داشته ام ، با صدای یک خواننده مرد که متاسفانه نامی از وی نبوده در کاست قدیمی . یک خواننده پیر که بسیار زیبا و با احساس میخواند . ولی متاسفانه کیفیت کاست بسیار پایین بود و من نیز نتوانستم آن اجرا را در جای دیگری پیدا کنم . ولی در جستجو های بسیارم در اینترنت توانستم در جاهایی ، سه اجرای مختلف از این ترانه را پیدا کنم . بهترین آنان بی شک مربوط به اجرای فوق العاده ی نزاکت تیموراوا بود ولی در فایلی حجیم و همراه با آواز و موقامی دیگر ! عاشیق کماندار ashig kamandar  نیزآنرا زیبا و پر احساس میخواند ولی من دنبال اجرایی بودم که احساسات در خواندن آن نزدیک باشد به همان چیزی که در نوستالژی خود داشتم ! و تنها یک خواننده دیگررا داشتم با این ترانه . بَستی سِودایِوا Bəsti Sevdayeva. متاسفانه از این خواننده نتوانستم هیچ نشانه ای بیابم ...جزچند ترانه !

 نه عکسی ونه بیوگرافی ! تنها چند ترانه....وازجمله ترانه محبوب خودم .

Flash Animation

موغانا جیران ! ترانه ای زیبایی که هم اینک میشنویم !



و در انتها نیزهمین ترانه را با اجرای عاشیق کماندارمیتوانیم گوش دهیم !

Flash Animation

*  دشت مغان نام جلگه‌ای است دراستان اردبیل .

** هنگامی که زینب به تالار یزید میرسد ...سرهای شیرمردان کربلا ، هر کدام بر نیزه ای دور تا دور تالار را تزیین داده بود . یزید رو به زینب میکند ...سرها را و سر حسین را نشان میدهد و میپرسد چه میبینی ؟؟

زیبنب نگاهی تحسین بار بر سر حسین و یارانش میچرخاند و میگوید :

                جز زیبایی ...چیزی نمیبینم !!



دانلود ترانه با اجرای بَستی سِودایِوا :

http://www.4shared.com/audio/d9Jh21Yo/Besti_Sevdayeva_-_Mugana_Ceyra.html

دانلود ترانه با اجرای عاشیق کماندار:

http://www.4shared.com/audio/uXnBQCM7/ashig_kamandar_-_Mugana_Ceyran.html

آرش کمانگیر با صدای کسرایی

  

    آرش کمانگیر‌( با صدای سیاوش کسرایی)

برف می‌بارد،

برف می‌بارد به روی خار و خارا سنگ.

کوه‌ها خاموش،

دره‌ها دلتنگ،

راه‌ها چشم‌انتظار کاروانی با صدای زنگ.

بر نمی‌شد گر ز بام کلبه‌ها دودی،

یا که سوسوی چراغی، گر پیامی‌مان نمی‌آورد،

رد پاها گر نمی‌افتاد روی جاده‌ها لغزان،

.....

..........

...........

لطفا ادامه مطلب را کلیک کنید .....

ادامه مطلب ...

بوسه

1390/5/12

امیرخیزی

عشق موهوم : 5

بوسه


1-

ای کاش....

خاک خود درک میکرد ..

راز آن لب لرزان را ....

که در انتظار بوسه ای ...

پژمرد !

در نزدیکترین هجران !


2-

ای نزدیکترینِ هجران !

دریاب اشکی چنین را 

آویخته بر لب لرزان ...

نفرین بوسه ای در دریغناکی دور ...

دریاب راز من را...

آن راز  بوسه ام را !


3-

دیوار ...شیشه ...هجران ...بوسه 

و یک لب لرزان...

تنها  اشک ...

تنها او فهمید راز من را !

تنها او کوچید بر رگانم !

تنها او آویخت بر استخوانم !


4-

باد !

ای باد خنیا گر!

بوسه هایم ...

یادگار هجران نزدیکم را 

در کدامین سرزمین وصال ...

کشت خواهی کرد ؟

کدامین دیار....

آری کدامین  دیار.. 

دیار وصل خواهد شد ؟


5-

دامانم پر اشک...

اما لبانم سرشار باده تلخند.

تلخی لبانت از 

بوسه ی گرمی نیست...

که درد هجران است ...

در تلخکامیی نزدیکیِ این  هجران !


*****

نخستین بند این سروده مربوط  به دفتری است که25 سال پیش برای مادرم نوشتم به نام خطابه ی مادر و ... دفتر سوخت در آتشی و تنها همین بند که در گوشه ای دیگرنیز نوشته بودم  ، نجات یافت . در مورخه 12/5/1390 من همان بند را در سایت میانالی برای یک مطلب به عنوان  نظر درج کردم . دوست خوبم آقای امیر عباس پیمانفر لحظاتی بعد برای آن جوابی نوشتند و ... نتیجه یک مشاعره آنلاین و آنی شد که من بندهای دیگر را نوشتم ! به همین دلیل نیز ، چهار بند بعدی را بدون هر گونه ویرایشی در اینجا می آورم . و کل سروده را نیز به ایشان تقدیم میکنم .


فردا تو می آیی - هوشمند عقیلی

 وقتی به کلمه ترانه های خاطره انگیز میرسیم امکان ندارد در

 بین آنها ترانه دریا نباشد . 

دریا همان دریا بود

شن ها همان شن ها بود

موج و غروب و دریا

مثل گذشته ها بود

اما فقط یاد تو

به جای تو اونجا بود

این ترانه یکی از ترانه های ماندگار موسیقی ایران است . صدای

هوشمند عقیلی با این ترانه هرگز از خاطرات فراموش نمیشود .

و با بسیار ترانه های زیبای دیگر.



هوشمند عقیلی ، یکی از خواننده های محبوب من است . ترانه هایش را بسیاردوست میدارم بی شک صدای او یکی از بی نظیرترین صداها

 درموسیقی ایران است . و من هر گاه که دلتنگ میشوم ....هر گاه که 

حتی موسیقی برمن خستگی می آورد ... یکی ازکسانی که پناه میبرم به

 صدا وآلبومهایش هوشمند عقیلی است .



متاسفانه من نتوانستم بیوگرافی این استاد آواز را پیدا کنم و تنها چیزی که میدانم اینست که وی متولد اصفهان به سال ۱۳۱۶ خورشیدی است. پدرش در ۱۳ سالگی متوجه استعداد صدای او می شود و وی را تشویق به ادامه درس خواندن دررشته موسیقی می کند. او ترانه های بسیار زیبا و بیاد ماندنی اجرا کرده و دوتا از ترانه هایش برای من بسیار خاطره انگیز هستند . یکی همان ترانه معروف دریا و دیگری ترانه ای که در اینجا میشنویم . ترانه بسیار زیبای فردا تو می آیی !

من بسیار کلنجار رفتم میان انتخاب این ترانه و دریا و آخر سر اینرا

 اینجا گذاشتم برای گوش دادن !! چرا که برای من ارزشها وخاطره ای باورنکردنی دارد.


از جمله ترانه های بسیار زیبای عقیلی میتوان به درد و نفرین - در کنج دلم عشق من ترکم کن -ای خالق عالم - دختر فالبین - چراغ خونه -دلم تنگه خوب و بد- عشق شرقی - ای خدا - جمال جانان - آرزوی صلح -از آن زمان بانی عشق - با دلی آشنا نشو- اولین دیدار- گربه تواُفتَدَم نظر- چه خبر از ایران و...

عقیلی همچنین ترانه های بسیار زیبای دوصدایی همراه بانو دلکش نیزاجرا کرده که شاید ترانه با شکوه بردی از یادم معروفتر از بقیه باشد

 و یا به کنارم بنشین ونیز همراه با هایده نیز ترانه هایی داشت از جمله ترانه زیبای آمدماز جمله کارهای زیبای عقیلی میتوان به بازخوانی ترانه های بنان نیز اشاره کردمانند الهه ناز- بهاردلنشین - چه شورها و... ویا ترانه معروف توای پری کجایی


 

       فردا تو می آیی


  امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من
  زیباترین جامه هایم را بپوشم من
  با شوق رویت باغچه هامونو صفا دادم
  امشب تا می شد گل توی گلدونها جا دادم
  بعد از گسستن ها آن دل شکستن ها
  فردا تو می آیی
  بعد از جداییها ....آن بی وفاییها
  فردا تو میآیی
  از خونه ما ناامیدیها سفر کرده
  گویا دعاهای من خسته اثر کرده
  من روز و شب را می شمارم تا رسد فردا
  آن لحظه خوب در آغوشت کشیدنها
  امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من
  زیباترین جامه هایم را بپوشم من
  با شوق رویت باغچه هامونو صفا دادم
  امشب تا می شد گل توی گلدونها جا دادم
  بعد از گسستن ها آن دل شکستن ها
  فردا تو می آیی
  بعد از جداییها ...آن بی وفاییها
  فردا تو میآیی

 Flash Animation

دانلود ترانه :http://www.4shared.com/audio/08PGjLWd/Farda_To_Myai.html

زمین نخوردم - ماهسون

 سینه ام را جلوی سختیها سپر کرده ام

 

با دردهایم دست و پنجه نرم می کنم


زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )


نخستین بار که این ترانه را شنیدم ، احساس غرور کردم ...از

 

موجودیت انسان .از موجودیت موسیقی و از موجودیت ترانه .


 ازغرور انسان ... از قدرت انسان .ترانه فوق العاده زیبای


yikilmadim زمین نخوردم را ماهسون قیرمیزی گول


خوانده است. خواننده بسیار بزرگ و صاحب سبک ترکیه .



زندگینامه ماهسون را از زبان خودش می خوانیم :

مادرم "فائقه آریک" و پدرم "چرکز بازنجیر" در یک بیمارستان دولتی در "بینگول" با 

هم آشناشدند و ازدواج کردند. مادرم به علت داشتن سه فرزند از شوهر قبلی خودش و یازده فرزند ازشوهر بعدیش تا حد جدایی با پدرم پیش رفت. مادرم مرا چهار ماه حامله بود که از پدرم جدا شدو به "دیار بکر" کوچ کرد. او بالاخره چهارمین و آخرین بچه خودش رو در 26 مارچ سال 1969به دنیا آورد و اسمش رو عبدالله گذاشت. عبدالله اسمی است که مادرم روی من گذاشت. درپنج سالگی با تعویض شناسنامه توسط پدرم اسمم ماهسون شد.در منطقه عرب شیخ شهر دیار بکرو در خانه ای که مجموعاً یک اتاق داشت به دنیا آمدم. برادرهای ناتنی ام که از شوهر قبلیمادرم بودند (اسماعیل آریک ، محمود اریک و مصطفی آریک) از به دنیا آمدن من خیلی خوشحال شدند و مرا مثل برادر تنی خود بزرگ کردند. من شوکت پدری را از آنها دیدم چون اصلاً پدرم رانمی شناختم. اولین بار پدرم را در 6 سالگی از دور دیده بودم. از شش سالگی به بعد در بعضی تعطیلات شش ماهه که به دیدار مادربزرگم می رفتم پدرم و بقیه برادرانم را تنها در آن زمان می توانستم ببینم. دوره ابتدایی را در مدرسه ابتدایی "سلیمان نظیف" و دوره راهنمایی را در مدرسه"علی امری" و دبیرستان را در مدرسه جمهوریت دیار بکر خواندم.

شروع موسیقی :
پسر خاله ام آیخان باران در بین اقوام آدم دوست داشتنی ای هست و خیلی هم خوب

 ساز می زند. دفعه اول در برابر آیخان لرزان لرزان اولین شعری را که یاد گرفته بودم خواندم. آیخان تحت تاثیرصدایم قرار گرفت. از آن روز به بعد آیخان کار مداوم را با من آغاز کرد. حضور اول من درصحنه در دبیرستان جمهوریت به تحقق پیوست. مادرم و برادرانم دکتر یا مهندس شدن من را می خواستند. تاثیر موسیقی روی من خیلی زیاد بود. هر روزم با موسیقی می گذشت. در ذهنم آواز خواندن در کنسرت ها را پرورش می دادم. به سختی می توانستم تصمیم بگیرم که مهندسخواهم شد ، دکتر و یا یک هنرمند. در سال 83 و 84 در فستیوال دیار بکر در مسابقات آواز خوانی برای مطرح شدن خودم را آزمودم. در دومین دوره شرکت در مسابقات برای اول شدن مصمم بودم.در سال 84 در دیاربکر کاست آماتوری من توسط یک راننده اتوبوس (محمد تاریح) به گوشتهیه کننده ای به نام مصطفی گونش رسید و مصطفی گونش صدای مرا خیلی پسندید و مرا به استانبول دعوت کرد. برای موفقیت و رسیدن به هدفم 1800 کیلومتر مسافت رو به اون شهر کهنطی کردم. سوالات زیادی در ذهنم وجود داشت. در بین میلیون ها نفر انسان در چنین کلان شهریچه کسی می داند که زندگی چقدر سخته؟ خیالات و امیدهایی داشتم اما از یک طرف ترس و وحشتهم داشتم. زندگی تا پایان عمر ، برای دنیا ، عشق، غم، حسرت، غربت. مجادله من در سال 84 درماه سپتامبر با ورودم به استانبول شروع شد. آلبوم اولم رو در سال 84 در ماه کاسیم ( نوامبر) به دنیای موسیقی عرضه کردم. در پی اون 7 آلبوم دیگه آمد. پنج سال تمام گذشته بود. در این مدت خانه ام اتاق شماره 314 هتل لاله بود. این هتل در جاده مسیح پاشا گل سرسبد هتل ها بود. در سال 89 تصمیم گرفتم برای تهیه آلبوم و هرچه زیبا شدن کارهایم در موسیقی و وارد شدن به عرصه کنسرواتوری در امتحان دانشگاه شرکت کنم، دانشگاه دولتی فنی موسیقی ترک. در سال92 با "حلمی توپ اوغلو" آشنا شدم که به من پیشنهاد یک آلبوم کرد. من با این پیشنهاد که بعد از 4 سالبه من شده بود در سال 93 با آلبوم "عالم بویسا" کار حرفه ای خودم را آغاز کردم. در سال 94 در کازینوی چاکیل به همراه بولنت ارسوی ( خواننده) به صحنه رفتم. آنگاه درسال94 برای استار تی وی سریال عالم بویسا را در چند قسمت کار کردم. در آن سالی که دراستانبول بودم هر روزش جدا ، هر لحظه اش یک غم جداگانه و یک مجادله بود من در سالهایمه آلود گذشته مقاطع رو گذراندم .


اما ویکیپدیا اطلاعات جالب دیگری برایمان میدهد :

ماهسون کیرمزی‌گول Mahsun Kırmızıgül یکی از خوانندگان و کارگردانان مشهور ترکیه است. او تاکنون چندین آلبوم موفق در کشور ترکیه منتشر نموده و از سال ۲۰۰۷ نیز فعالیت‌های حرفه‌ای خود را در دنیای سینما آغاز نموده‌است . اوج فعالیت‌های هنری وی نویسندگی، کارگردانی و بازیگری در فیلم پنج مناره در نیویورک است که هنرمندان مشهوری همچون رابرت پاتریک، جینا گرشون، دانی گلور و مصطفی صندل در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.ماهسون کرمزیگول در سال ۲۰۰۹ با ساخت فیلم ضد جنگ خود به نام خورشید را دیدم، نامزد جایزه اسکار برای بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بود که البته موفق به دریافت آن نشد.ویتا پایان سال ۲۰۱۰ در مجموع سه فیلم ساخته که فروش کلی آنها بالغ بر ۵۰ میلیون دلار است.

ترانه های زیاد و زیبایی از ماهسون شنیده ایم مانند : Aglama sen

- Arkadas- AyrilikUzaktayim - yoruldum herseyim sensin

bitti artik - Daglar dagimdir benim - Donmeyecegim -

Turkusu- Belalim - melekler aglar - Sarisen gelmez oldun

Sevdaliyim - Su Garip Halimden- Sari - و دهها ترانه

بسیار زیبای دیگر . ولی آنچه که دراینجا میشنویم ، ترانه بسیار با شکوه

yikilmadim است . در اینترنت ترجمه های مختلفی از شعر این ترانه

موجود است . ولی من در ترجمه این ترانه سعی بر شیوه دیگری نموده ام

تا شاید برساند حرف آن را . مضمون آن را ....و شکوه آن را .

yikilmadim زمین نخوردم

yokluklara gögüs gerdim

سینه ام را جلوی سختیها سپر کردم ( زره پوشیدم )

hep sabrettim kader dedim

همه اش صبر کردم و گفتم که شاید سرنوشتم اینست

acilarla cilelerle bugünüme böyle geldim

از سختیها و بدبختیها به چنین روزی رسیدم (پیروزشدم)

yokluklara gögüs gerdim

سینه ام را جلوی سختیها سپر کردم ( زره پوشیدم )

hep sabrettim kader dedim

همه اش صبر کردم و گفتم که شاید سرنوشتم اینست

acilarla cilelerle bugünüme böyle geldim

از سختیها و بدبختیها به چنین روزی رسیدم (پیروزشدم)

yikilmadim ayaktayim

زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )

dertlerimle bas basayim

با درد هام دست و پنجه نرم می کنم( رو در رو هستم )

zalimlere kötülere yenilmedim buradayim

جلوی ظالمان وستمکاران تسلیم نشدم ( شکست نخوردم ) و همینجا هستم

yikilmadim ayaktayim

زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )

dertlerimle bas basayim

با درد هام دست و پنجه نرم می کنم( رو در رو هستم )

zalimlere kötülere yenilmedim buradayim

جلوی ظالمان وستمکاران تسلیم نشدم ( شکست نخوردم ) و همینجا هستم

yikilmadim acilardan

زمین نخوردم از سختیها ( مشکلات )

yikilmadim yoksulu tan

زمین نخوردم از نداری ها

yikilmadim yanlizliktan

زمین نخوردم از تنهایی ها

yikilmadim yikilmadim

زمین نخوردم .... زمین نخوردم

yikilmadim cilelerden

زمین نخوردم از بدبختی ها( مصیبتها )

yikilmadim sensizlikten

زمین نخوردم از بی تو ماندن

yikilmadim bu dertlerden

زمین نخوردم ازاین دردها

yikilmadim yikilmadim

زمین نخوردم..... زمین نخوردم

sonu gelmez yarinlardan

تا ( حتی اگر هم ) این فردا هابه پایان نرسد...

acilarla doluyum ben

من از سختیها ( تلخکامیها ) لبریز هستم

her sarkida duygulanan

از احساس نهفته در هرترانه ( شعر) غمگینی

o hasretin ogluyum ben

من پسر همان حسرت هستم

sonu gelmez yarinlardan

تا ( حتی اگر هم ) این فردا هابه پایان نرسد...

acilarla doluyum ben

من از سختیها ( تلخکامیها ) لبریز هستم

her sarkida duygulanan

از احساس نهفته در هرترانه ( شعر) غمگینی

o hasretin ogluyum ben

من پسر همان حسرت هستم

yikilmadim ayaktayim

زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )

dertlerimle bas basayim

با درد هام دست و پنجه نرم می کنم( رو در رو هستم )

zalimlere kötülere yenilmedim buradayim

جلوی ظالمان وستمکاران تسلیم نشدم ( شکست نخوردم ) و همینجا هستم

yikilmadim ayaktayim

زمین نخوردم، سر پا هستم ( ایستاده ام )

dertlerimle bas basbasyim

با دردهام دست و پنجه نرم می کنم

zalimlere kötülere yenilmedim buradayim

جلوی ظالمان وستمکاران تسلیم نشدم ( شکست نخوردم ) و همینجا هستم

yikilmadim acilardan

زمین نخوردم از سختیها ( مشکلات)

yikilmadim yoksuluktan

زمین نخوردم از نداری ها

yikilmadim yanlizliktan

زمین نخوردم از تنهایی ها

yikilmadim yikilmadim

زمین نخوردم .... زمین نخوردم

yikilmadim cilelerden

زمین نخوردم از بدبختی ها( مصیبتها )

yikilmadim sensizlikten

زمین نخوردم از بی تو ماندن

yikilmadim bu dertlerden

زمین نخوردم از این درد ها

yikilmadim yikilmadim

زمین نخوردم .... زمین نخوردم

sonu gelmez bu yollarda acilarla doluyum ben arkadas

تا زمانی که این راهها به پایان نرسد ، من از سختیها( مشکلات )

لبریزم ای رفیق .

her sarkida hüzünlenen ben o hasrettin ben o gurbettin

ben o topragin ogluyum arkadas

من همان حسرتی هستم که در هر ترانه ( شعر) غمگینیش را به رخ میکشد .

من همان غربت کشیده ام . من پسرهمانخاکم ای رفیق

yikilmadim ayaktayim dertlerimle bas basayim zalimlere

kötülere ve de serrefsizlere yenilmedim buradayim

زمین نخوردم سر پا هستم با درد هام دست و پنجه نرم می کنم

( رو در رو هستم ). در مقابل ظالمان و ستمکاران و بی شرفان

تسلیم نشده و شکست نخوردم . من همینجا هستم .

Flash Animation

دانلود ترانه : http://www.4shared.com/audio/vGtjXddU/mahsun_kirmizigul_-_yikilmadim.html

 

منبع زندگینامه از زبان ماهسون : http://www.forum.98ia.com/t66625.html