به دلیلی خرابی فایلهای این صفحه لطفا از آدرس زیر دیدن بفرمایید
http://mujan.blogsky.com/1392/02/12/post-302/
به عقیده بسیاری ، سزن آکسو بهترین و بزرگترین خواننده ترکیه است اما آنچه که شکی در آن نیست این است که وی یکی از تاثیر گذارترین و بهترین خوانندگان ترک است . یک استاد صاحب سبک و کلاس در موسیقی و در یک کلام یک خواننده بزرگ و ارزشمند برای موسیقی ترکیه و به نظرمن برای جهان . من شخصا ترانه ای از وی سراغ ندارم که هدفمند نبوده و زیبایی یک اثر به یاد ماندنی را در خود نداشته باشد .
سزن اکسو Sezen Aksu با نام اصلی Fatma Sezen Yıldırım (فاطمه سزن ییلدریم) یکی از خوانندگان زن موسیقی پاپ کشور ترکیه است. او متولد ۱۳ ژوِئیه ۱۹۵۴ است. او همچنین از آهنگ سازان بنام ترکیه است. بیش از ۴۰ میلیون از آلبومهای وی بفروش رفته است. از وی به عنوان ملکه موسیقی ترکیه نیز یاد میکنند. او خوانندگان زیادی را به کشور ترکیه تقدیم کردهاست.
یکی از جدیدترین و به نظر من یکی از بهترین ترانه های سزن آکسو ترانه ایست به نام
unuttun mu Beni آیا فراموشم کردی ؟ که نحوه اجرای این ترانه توسط این خواننده ، خود یک کلاس درس بزرگ است برای خوانندگی و کلیپ بسیار زیبایی که برای این ترانه ساخته شده چیز دیگری را به نمایش میگزارد و آن شکل میمیک چهره سزن آکسو در حال خواندن است که مانند یک هنرپیشه تئاتر نشان میدهد او چگونه احساسش را در بیان است . این حرکات چهره سزن آکسو به دلیل تصاویر کلوز آپ فراوان چهره وی در این کلیپ کاملا بارز است . تصاویر زیر بخشی از این کلیپ بسیار دیدنی و زیبا را نشان میدهد .
در ترجمه متن این ترانه هدف بر ارایه تصاویر ارایه شده توسط خود واژگان
ترکی بوده و در نتیجه سعی کرده ام که تقریبا به شکل تحت اللفظی ترجمه کنم .
Sezen Aksu – Unuttun mu Beni
آیا فراموشم کردی ؟ سزن آکسو
شعرو موزیک : سزن آکسو
Unuttun mu beni, her şeyimi
آیا فراموشم کردی ؟ همه چیزم را ؟
Sildin mi bütün izlerimi
آیا همه آثارم را پاک کردی ؟
Hiç düşmedim mi aklına
آیا هرگز به فکر من افتادی ؟
Hiç çalmadı mı o şarkı
آیا آن ترانه هرگز خوانده نشد ؟
O sahil, o ev, o ada
آن ساحل ، آن خانه ، آن جزیره
O kırlangıç da küs mü bana
آیا هضم این موضوع هم جرم است برای من ؟
Sanırdım ki aşklar ancak filmlerde böyle
فکر میکردم که عشق فقط در فیلمها چنین سرنوشتی می یابد
Ben hâlâ dolaşıyorum avare
من هنوزهم می گردم آواره وار
Hani görsen,enikonu divane
خواهی دید مرا در وضعی دیوانه وار
Ne yaptıysam olmadı, ne care
همه کارهایم بی سر انجام بود . نشد . چاره چیست ؟
Unutamadım, gitti
نتوانستم فراموشش کنم . رفت .
Ey aşk neredesin şimdi
ای عشق ! تو کجا هستی الان ؟
Sen de mi terk ettin beni
تو هم منو ترکم کردی ؟؟
Ne hata ettiysem, affet
هر گناهی که کرده ام بر من ببخش
Büyüklük sende kalsın, e mi
بگذار بزرگی برای تو بماند . اینطور نیست ؟
Sen de olmazsan eğer, batar artık bu gemi
تو هم اگر نباشی دیگر ..این کشتی کاملاغرق خواهد شد
Unuttun mu beni, her şeyimi
آیا فراموشم کردی ؟؟ همه چیزم را ؟؟
Sildin mi bütün izlerimi
آیا همه آثارم را پاک کردی ؟؟
دانلود : http://www.4shared.com/audio/mgb5_iie/Unuttun_Mu_Beni.html
کلیپ تصویری این ترانه را من در این آدرس سراغ دارم :
http://turkish-music.in/article-print-1338.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
1390/6/29
امیرخیزی
دلنوشته ها : 16
سکوت ، تنهایی ، آتش
مثل یک خنجر سردی که به گرمی وجودم تشنه ست
تو سکوتت رادر من کردی
آویختی....
در همه عمق حیاتم
در همه عمق وجودم .
واژه ی کشته ی خود را
ریختی در قلبم .
قلب من
..
وسعت یک
خواب بلند...
در پریشانی
طوفانِ سحر گاهِ یکی عشقِ فرو ریخته در چشمِ من است .
قلب تو ...
خسته ی
غمگینی ِ یک فاجعه ی شوم
که در آن ، هرکس
هیز کرده چشمان ،
رو به سوی جسد و جسم تو بود .
تا بر آرد از تو ...
جمله ای ، واژه ی نوری ،آهِ در تنهایی
تا بگیرد از تو
بوسه ی سرد نگاهت در سکوت یک شب
مثل یک کرکس بنشسته بروی حدقه
تا که خاموش کند چشمت را .
قلب من ...
حادثه ای در
خورشید
...
که دگر باره
بیفروخت سراپایش را.
که دگر باره به تابش واداشت ..
که به آتش جان داد ...
از پس ریزش یک قطره اشک
که به خود غرق نمود خورشید را .
که سیاهی بخشید عالم را .
همه جا یخبندان...
همه کس سردو ملول .
همه را مرگ تپش در دلشان .
همه در فکر هم آغوشی یک سگ با ماه .
همه در محور ذهنِ روده !
همه در کنج سیاهِ دندان عقلش .
همه در سور عزا .
همه در بستر مرگ .
حال.......
من آمده ام ...
حال من در تپشم ....
و تو ای خورشیدم !
گرم شو از نفسم .
گرم شو از دل من !
واژه کن قلبت را !
واژه کن بر من و در من آویز .....
واژ ه کن آتش را !
واژه کن !
شعر ش کن !
ترانه ای ست که کلی دنبال بهانه گشتم برای گذاشتنش در اینجا اما هیچ بهانه و مناسبتی جز بودن و شنیدن این ترانه پیدا نکردم . خوانندگان بسیاری خوانده اند این ترانه را و چه زیبا میخواند خاطره ! و چقدر این ترانه در من تاثیر میگذارد وبه اوج میبرد مرا !
خاطیره ایسلام Xatira Islam یکی از خوانندگان جوان و محبوب آذربایجان است و صدای بسیار زیبا و قدرت فوق العاده اش در اجرای ترانه و ماهنی های فولکوریک و جدید او را به یک خواننده بسیار ارزشمند تبدیل کرده است . لذت ببریم از زیبایی یک ترانه .
بیرنی کیمی چون یک نی
بیر نئی کیمی هر دم ، قالخار گویه ناله م
مانند یک نی هر لحظه ناله ام به آسمان میرود
ویران گورونر یار، سن سیز منه عالم
دنیا بی تو برایم ویران به نظر میرسد
سن کونلومون ائوینده سونمز بیر ایشیقسان
تو در خانه ی قلبم نوری خاموش نشدنی هستی
سن جان ائویمه جانان سولماز یاراشیقسان
تو برای جان من جانانی و زیبارویی هستی بی زوال
گل گل گل گل عومرومون باهاری
بیا بیا بیا ای بهار عمرم
گل گل گل گل عشقیمین ویقاری
بیا بیا بیا ای وقار عشقم
****
یارداغلار
آشارام
ای یار کوهها را پشت سر میگذارم
عشقینله یاشارام
به عشقت زنده ام
بیر شوخ باخیشینلا
برای یک نگاه زیبایت
مین نغمه قوشارام
هزار نغمه میسرایم
سن کونلومون ائوینده سونمز بیر ایشیقسان
تو در خانه ی قلبم نوری خاموش نشدنی هستی
سن جان ائویمه جانان سولماز یاراشیقسان
تو برای جان من جانانی و زیبارویی هستی بی زوال
گل گل گل گل عومرومون باهاری
بیا بیا بیا ای بهار عمرم
گل گل گل گل عشقیمین ویقاری
بیا بیا بیا ای وقار عشقم
***
موسیقی نشئه سی مین سوگیلی جانانه دگر
نشئه ی موسیقی به هزار معشوق و یار می ارزد
اثــر نـــالـــه نـــی عـــارف ایچـــون جـانــه دگـــر
اثر ناله نی برای عارف به هزار جان می ارزد
دانلود: http://www.4shared.com/audio/ZE9t8nst/BIR_NEY_KIMI.html
بنان هر چی خوانده یادگار دلهایمان بوده . از الهه ناز و کاروان و بهار دلکش وای ایران و ترانه مشترکش با خانم مرضیه به نام بوی جوی مولیان گرفته تا همه برنامه های یک شاخه گل و گلهای رنگارنگ. بنان صدایش آن قدر برایمان دلنواز و شیرین است که بتواند ما را در رویاها و خاطراتمان به پرواز درآورد . الهه ناز بنان الهه ناز میلیونها دل ایرانیست .
غلامحسین بنان، (اردیبهشت ۱۲۹۰، تهران - ۸ اسفند ۱۳۶۴، تهران) خواننده ایرانی است که از سالهای ۱۳۲۱ تا دهه ۵۰ در زمینه موسیقی ملی ایران فعالیت داشت. او عضو شورای موسیقی رادیو، استاد آواز هنرستان موسیقی تهران و بنیانگذار انجمن موسیقی ایران بودهاست. از شش سالگی به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنماییهای مادرش که پیانو را بسیار خوب می نواخت بهرهها گرفت، اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد، مرحوم میرزا طاهر ضیاءذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصر سیف بودهاند. از سال ۱۳۲۱ صدای غلامحسین بنان، همراه با همکاری عدهای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد. روحالله خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه همیشه جاوید «گلهای رنگارنگ» بنا به دعوت استاد داود پیرنیا همکاری داشت.بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود 350 اهنگ را اجرا کرد و انچه که امتیاز مسلم صدای او را پدید می اورد، زیر و بمها و تحریرات صدای او است که مخصوص به خودش میباشد. بنان نه تنها در اواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود، بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت. تصنیف زیبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترین معرف این ادعا میباشد. بنان را میتوان به حق بزرگترین اجرا کننده آهنگهای سبک وزیری-خالقی دانست. او همچنین در کنار ادیب خوانساری از بهترین اجرا کنندگان آثار صبا و محجوبی محسوب میشود. استعداد شگرف او در مرکب خوانی و تلفیق شعر و موسیقی بارها ستایش موسیقی دانان معاصرش را بر انگیخته است. در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد شادروان خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول گردید و در سال ۱۳۳۴ ریئس شورای موسیقی رادیو شد. غلامحسین بنان از ابتدا در برنامههای گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته و برنامههای متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده است.در این برنامه ها، استادان تراز اول موسیقی سنتی چون روح الله خالقی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، احمد عبادی، حسین تهرانی، علی تجویدی، و ... با او همکاری داشتهاند. وی در سال ۱۳۳۶ در اثر یک سانحه رانندگی در جاده کرج یک چشم خود را از دست داد.محل دفن او در امامزاده طاهر (کرج) است.
بنان آوازی دارد به نام من از روز ازل دیوانه بودم که شعرش از رهی معیری است و آهنگش از مرتضی محجوبی و در سه گاه اجرا میشود. من خودم دیوانه ی این آواز هستم .بسیار دوست دارم این ترانه را و در اوجم هنگام گوش دادنش. نمیدانم ...شاید به دلیل ریتم و اجرای بسیارسخت این ترانه است که کمتر خواننده ای برای باز خوانی آن تلاش کرده است اما در اینصورت هم نمیدانم چی کسی خواهد توانست آنرا چون استاد فقید موسیقی ایران اجرا کند ؟ در این مجال ، فقط به تصنیف من از روز ازل دیوانه بودم ، گوش میدهیم . اذت ببریم از این زیبایی ناب .
من از روز ازل، دیوانه بودم
دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو
سرخوش از باده ی، مستانه بودم
در عشق و مستی، افسانه بودم
نالان از تو شد چنگ و عود من
تار موی تو، تار و پود من
بی باده مدهوشم،ساغر نوشم
ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را ، گل رخسارا،
بهار آغوش تو
چو به ما نگری، غم دل ببری،
کز باده نوشین تری
سوزم همچون گل، از سودای دل
دل، رسوای تو، من رسوای دل
گرچه به خاک و خون، کشیدی مرا،
روزی که دیدی مرا
باز آ که در شام غمم، صبح امیدی مرا،
صبح امیدی مرا
دانلود : http://www.4shared.com/audio/Z8EOvG-5/ManAzRozeAzal.html?
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
1390/6/22
دلنوشته ها : 14
امیرخیزی
مرگِ در اهتزاز
در قماری ....
بر سر اشکی که از اقصای شعرم در خیالت ریخت ،
در قماری ....
که در آن حکمی برای قتل یک قلب تپنده ،
در نگاهت
روز و شب برپاست ،
من همیشه پیک بود در سینه ام ....
من همیشه باختم در حکم تو .
من همیشه حکمم از مرگ آمده .
این ورق ناساز بوده با دلم.!
دل که نه!....
خاجی سیاه است ...
می کِشم بر پشت خویش .
تا کجا بردارمش !!!
تا انتهای کاپوُا ؟؟؟
من کجا مصلوب خواهم شد ؟؟؟
کجاااا .....؟؟؟؟
جاده شد در منتها و من هنوز یک برده ام ...
برده ای با یک صلیب بر پشت خویش
میروم تا انتهای زندگی ....
تا یکی میخی زند بر دست من .
تا یکی کوبد مرا با این صلیب در گور خود .
سازد مرا... یک مرده ی در اهتزاز !
تا که مهمانش کند این مغز را بر لاشخور در یک سحرگاه .
چشم من بر یک کلاغ کور اهدا گردد و
مرغی نشیند بر لبم..
تا سفره ای از یک زبان رادر نوردد.
تا مرا ...
پوچم کند ،
شعرم کُشد...
در خون کِشد گل واژه ها را …
تا یکی جانم بگیرد…
…...
تا یکی حکمم بخواند ...
حکم مرگم را سراید .
*******
کاپوا جاده ای بود که 15 هزار برده معترض را در سرتاسر طول آن به صلیب کشیده بودند .
1390/6/20
امیرخیزی
دلنوشته : 14
مرگ شعرم
در سکوت...
می خوانم همه ی ماتِ نگاهِ بیگناهت را
و آه ، آه ...
بر سیاهی ِ شب می افکنم همه سکوت تو را
تا رنگ گیرد ...
سیاهی از پس رویا ..
کو مرا به دام افکند .
دام ِ آن نگاهی که ، در دلم چو طوفانی
از خودم رها گرداند .
از خودم به تو آویخت .
از خودم به چشم تو ...
چون سفر به رختخوابم
از پس یکی تبعید .
***
نرم نرم میپاشم واژگان شعرم را
در ترنم اشکم ...
در نهایتِ راهی ، کو نفس به خاک افتد.
چون شقایقی در خون ...
از پسِ تگرگِ مرگ .
چون شرار رگهایم
درتسلط خنجر.
***
رنگ رنگ میگریم...
همه سرخی رگانم را
تا سپیده دم ...
ایمان بیاورد بر ولادت یک نور...
در هم آغوشی من با ...
استقامت ِ فریاد!
***
..............
بر جای جای این شب تار...
همچو پوست یک شب تاب ،
برگ برگ ِ شعرم را...
از دیده ام رها کرده
بر ستارگان خموشِ کنج ِ کویر
وه...
چه غمگنانه میپوشم ؟؟
.... چه اندُهانه میبخشم ؟!!!
ترانه ای که انتخاب کردم از باریش مانچو ، یکی از زیباترین ترانه های دل بسیار ترانه شنیده ی خود م است . شخصا در پروازم همیشه ، با شنیدن این ترانه . به همین دلیل هم در این مجال تنها به زندگینامه بسیار مختصر اکتفا کرده و فقط به خود این ترانه میپردازم .
باریش مانچو Barış Manço( ژانویه ۱۹۴۳ - ۳۱ ژانویه ۱۹۹۹) خواننده، آهنگساز و برنامهساز تلویزیونی و از مشاهیر موسیقی راک ترکیه در استانبول به دنیا آمد و در طول زندگی خود حدود ۲۰۰ آهنگ ساخت. بیشتر آهنگهای او به زبانهای گوناگون ترجمه و خوانده شدهاند از جمله یونانی، بلغاری، فارسی، رومانیایی و عربی. وی کار در زمینه موسیقی را در دوران تحصیلش در بلژیک آغاز کرد. او در دهه ۱۹۷۰ به ترکیه بازگشت. باریش مانچو برای موسیقی و برنامههای تلوزیونی که ساخت جوایز متعددی دریافت کرد. در سال ۱۹۹۱ عنوان هنرمند دولت را به دست آورده و موفق به نشان بینالمللی تکنولوژی گشت. سال ۱۹۹۱ از دانشگاه «حاجت تپه» و سال ۱۹۹۵ از دانشگاه «پاموک قلعه» ترکیه دکترای افتخاری گرفت. در ژاپن جایزه بینالمللی فرهنگ و صلح از دانشگاه سوکا(سال ۱۹۹۱) و نشان عالی شرف از بنیاد هنر توکیو (سال ۱۹۹۵)، بلژیک: نشان شوالیه لئوپولدII (سال ۱۹۹۲)و نشان شهروند افتخاری شهر لگو از پرنس لگو (سال ۱۹۹۷)، فرانسه: نشان شوالیه ادبیات و هنر از وزارت فرهنگ و هنر(سال ۱۹۹۲)، ترکمنستان: تابعیت جمهوری ترکمنستان از رئیس جمهور آن کشور (سال ۱۹۹۵)را به دست آورد. او همچنین برای بیش از دویست آهنگ ۱۲ نشان طلا و یک نشان پلاتین گرفت.باریش مانچو سال ۱۹۹۹در اثر یک سکته قلبی ناگهانی درگذشت.
متاسفانه این ترانه alla beni pulla beni al koynuna yar بزک کن مرا ، آرایشم کن مرا ، در آغوشت بگیر ای یار به دلیل زیبایی بی بدیلش ، آنچنان شنوندگانش را حیرت زده کرده که من جز نام باریش مانچو ...نتوانستم نام خانم همراه او را پیدا کنم . هیچ جا نبود اسمش ......تا اینکه دوستی بعد از ارسال این مطلب درسایت میانالی نظری زیبا نوشت و راهنمایی و معرفی این خانم که اسمش هست :
دنیز تونی علی افندی اوغلو
Deniz Tüney Aliefendioğlu
در این ترانه که شکل و مسیری هدفمند دارد ، ما با دو احساس مختلف رودرو هستیم .
زنی با ظرافت احساسات حیرت انگیز زنانه اش و مردی با فداکاری بی بدیل در عشق . هردو احساس و دیدگاه خاصی از عشق دارند ... زن ساده وارانه ازآرایش و آغوش میخواند . عشقی ساده و بی پیرایه .و اینکه هرگز هیچ زنی نتوانست عشقش را به مردی بازگو کند . و مرد ، که حاضر است برای عشق خود کوهها را بکند وخورشید را خاموش کند، راه باز کند سوی یارش ، تا خود بسوزد و روشنایی بخشد او را . شعرِ ترانه ، از ناله و نیاز زن آغاز شده و به ناله و نیاز زن و مرد هردو ختم میشود .و این مرد است که در استحاله ای زیبا ،از دورها به عشق خود آنقدر نزدیک میشود تا بادی در کمرش باشد برای وزیدن و سرمه ای در چشم وی . چمنی گسترده به زیرپای یار .
اما ... چه لطیف و زیبا و انسانی ست احساسات زن ! او تاجی از ستارگان نمی خواهد ... تنها نوازش گیسوانش را نیاز دارد ! تنها دوست داشتن و دوست داشته شدن . تنها عشقی که ...عشق باشد .
ترانه را به شکلی ترجمه کرده ام که بیش از آنکه حالت شعر ی داشته باشد .. به شکل تحت اللفظی باقی بماند تا واژه ها ارزش خود را حفظ کنند . لذت ببرید از این زیبایی .
alla beni pulla beni
بزک کن مرا . آرایشم کن .
al koynuna yar
مرا در آغوشت بگیر ای یار
gözüm senden baskasını görmez oldu yar
چشمانم برای غیر تو نابینا شد ای یار
gönlüm senden birşey ister nasıl desem yar
دلم از تو چیزی میخواد ، اما نمیدونم چطوری بگم ای یار
alla beni pulla beni al koynuna yar
بزک کن مرا . آرایشم کن . مرا در آغوشت بگیر ای یار
*
senin için dağları deler
برای رسیدن به تو کوهها را سوراخ کرده
yol açarım yar
وبسویت راه میگشایم ای یار
senin için denizleri kuruturum yar
برای رسیدن به تو دریاها را خشک میکنم ای یار
senin için gök kubbeyi
به خاطر تو گنبد آسمان را
yerlere çalarım yar
بر زمین و زمان میکوبم ای یار
canım iste canım bile sana kurban yar
جانم را بخواه ... این جانم . فدای تو باد ای یار
*
dağlar taşlar uçan kuşlar senin olsun yar
کوه و سنگ ...پرندگان در پرواز همه مال تو باد ای یار
deniz derya gökler hep yerinde dursun yar
بگذاروسعت دریا و آسمان سر جای خود باشند ای یار
gönlüm senden birşey ister nasıl desem yar
دلم از تو چیزی میخواد ، اما نمیدونم چطوری بگم ای یار
alla beni pulla beni al koynuna yar
بزک کن مرا . آرایشم کن . مرا در آغوشت بگیر ای یار
*
saçlarına yıldızlardan taç yapayım yar
برای گیسوانت تاجی از ستاره ها می سازم ای یار
bir nefeste güneşleri söndüreyim yar
در یک نفس خورشید رابرایت خاموش میکنم ای یار
çıra gibi uğrunda ben yanayım yar
خودم چون چراغی در برابرت میسوزم ای یار
canım iste canım bile sana kurban yar
جانم را بخواه... این جانم . فدای توباد ای یار
*
yıldızlar yerinde güzel bırak dursun yar
بگذار ستارگان را در جای خود زیبا بمانند ای یار
saçlarımı ellerinle okşa yeter yar
گیسوانم را در دستانت نوازش کن ، برایم کافیست ای یا ر
gönlüm senden birşey ister nasıl desem yar
دلم از تو چیزی میخواد ، اما نمیدونم چطوری بگم ای یار
alla beni pulla beni al koynuna yar
بزک کن مرا . آرایشم کن . مرا در آغوشت بگیر ای یار
*
rüzgar olup ince beline sarılayım yar
باد میشوم و در کمر باریکت می آویزم ای یار
çimen olup ayağına serileyim yar
چمن میشوم و زیر پایت میگسترم ای یار
sürme olup gözlerine sürüleyim yar
سرمه میشوم و بر چشمانت می خزم ای یار
canım iste canım bile sana kurban yar
جانم را بخواه... این جانم . فدای توباد ای یار
*
alla beni pulla beni al koynuna yar
بزک کن مرا . آرایشم کن . مرا در آغوشت بگیر ای یار
gözüm senden baskasını görmez oldu yar
چشمانم برای غیر تو نابینا شد ای یار
gönlüm senden birşey ister nasıl desem yar
دلم از تو چیزی میخواد ، اما نمیدونم چطوری بگم ای یار
alla beni pulla beni al koynuna yar
بزک کن مرا . آرایشم کن . مرا در آغوشت بگیر ای یار
دانلود
:http://www.4shared.com/audio/37qW2KDc/Alla_Beni_Pulla_Beni.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
1390/6/16 و 5/24
امیرخیزی
دلنوشته : 13
وهم عریان
ماه رویای تو بود.
.....
عشق تو بود ...
و به نورش در تو ،
همچو نیلوفر وحشی...
که به دیوار گلی درنظرت می لغزید،
در گذر از پس یک کوچه تنگ و تاریک ...
روشنی بخش قدمهای تو بود .
و ندر این ساعت شومی ،
که نفس در پس یک شانه به گوشم پیوست ،
ماه تو ،
برکه ی ....
پر شده از اشک مرا روشن کرد .
آسمان شب تو روشن شد ...هه.
آسمان شب من ...
واااای که
تاریکه هنوز ..
سایه ها
بیدارند .
وهم ، عریان
شده از این شب تار .
نورتیغی که
ز یک خنجر در قافیه بگرفته قرار..
تیزیش را چو
یکی خنده ی ترس
بر تمامی
وجود من و مهتاب دلم
ریخته است .
زوزه ی گرگ
چموش…
شیشه ی جام
دلم میشکند .
چشم را
میبندم ....
تا رَوَد خاطره ام
از کوچه .
تا فراموش
کند مانده یکی خسته ی شب
در پس این
کوچه.
در پس این
رویا .
از زمانی که گاو مشد حسن مرد* همه چیز مُرد و دنیا خالی شد .... حالا من و مشد حسنِ، تنها بازماندگان جهانیم که هردو احساس مشترکی
پیدا کرده ایم ... او گاو شده و من، او ...هر دو خود را
گم کرده ایم ... هر دو در هم شده ایم ... در هم تنیده روحمان .دور
برمان هم دیگر کسی نیست ... انسانها همه مرده اند و من مانده
ام و مشد
حسنی که گاو شده و چشماش بر محور یونجه میگردد
...کل دنیا هم دیگه شده یک طویله ی بزرگ ...می لولیم من و مشد حسنی
که یونجه میخورد و گاه سر بر آورده و نگاه میکند به لاشه
ی گاوی که در
گوشه ای کرم گرفته .... من و مشد حسن و
گاو ، همه مون کرم گرفته ایم. ... حالا هم معلوم نیست ما و
کرمها کدوم انگل کدوم شده ایم .....چیز دیگه ای هم جز
یونجه ی
محدودی برای مشد حسن و خود مشد حسن گاو شده ، برای من هم نمانده که بعدش بخوریم
...و منی که در نهایت خوراک کرمها خواهم
شد ...اگه برای طول دادن زندگیم ، کرمها را تا آنزمان خوراک خودم نکنم که آنهم من وکرمها رادر هم خواهد تنید و در نهایت باز هم این منم
که خوراک کرمهای تکثیر یافته خواهم شد .کرمهایی که میبینم هربار، چاقتر و پروارتر
از قبل منو نگاه میکنند، گویا آنها هم درحال پروار کردن من باشند .در نهایت هم این
کرمها هستند که تنها حکمرانان زمین خواهند بود .
* معطوف به
فیلم گاو داریوش مهرجویی نوشته ی غلامحسین
ساعدی فقید
به دلیل خرابی کلیه فایلهای آپلود شده در این مطلب ، لطفا از آدرس زیر استفاده بفرمایید :
http://mujan.blogsky.com/1392/02/01/post-295/
اپرای کوراوغلو بی شک شاهکار بلا منازع موسیقی آذربایجان است . این اپرا که اجراهای مختلف آن همیشه زیباییهای آنرا به همراه داشته توسط استاد موسیقی آذربایجان ئوزه ئیر حاجی بیگف در سال 1938 برای اولین همه نگاهها را معطوف خود کرد .مشهورترین اجرای آن با هنرمندی لطفیار ایمانف در نقش کوراوغلو در 5 پرده و 146 دقیقه تنظیم شده بود که ما بخشی از آن را اینجا خواهیم شنید
.
اجرای زیبای دیگری توسط خواننده بزرگ آذربایجان بولبول نیز همیشه به یاد ماندنی ست . در این مجال، تنها میتوان اندکی از آنرا در معرض معرفی گذاشت و من انتخاب کرده ام بخشی از این اپرا و پرده چهارم را که دقیقا ازلحظه ای که کوراوغلو بعد از به سرقت رفته شدن اسبش قیرآت برای نجان آن پا به بارگاه حسن خان می گذارد ...تا دستگیری کور اوغلو و بستن دست وپایش. متن ترکی و فارسی همین بخش منتخب را هم به شکل عکسهایی از کتابی که متن و ترجمه این اپرا در خود جا داده ، درج میشود ...اما..... اما حیف است اگر کسی آنرا از اول تا آخر گوش نکند ... حیف است ....
5/23 و11/6/90
امیرخیزی
دلنوشته ها : 12
طوفان وحشت
تو کویر خشک بودی ...
من نه که
باران عشقت ...
نه !
من یکی طوفان وحشت
بر سراپای
خیالت
آنچنان بارم
که ریزد
از تنم هر
آنچه دارم ....
با همه دار و ندارم
تا بگردانم
تو را یک شعر زنده .
یک غم
جانکاه ....
کو ...در آسمان دیدگان تو تپنده .
تا بگردانم
تو را اشکی که ریزد
دم به دم بر
جام یک تُنگِ بلورین شرابِ چشمه ی عشقی
که خود ..
در آینه ، نوشی سحرگاه .
شاخه ی شوری
... که در دل پرورانی .
واژه شعری
... که بر لب گسترانی .
عمق یک بوسه ....
که در رسوای چشمت خانه سازد .
خیره گرداند نگاهت را به سوی من
فقط من ..
تا نبینی جز مرا ...
جز قطره ی خونی که از قلبت تراوید .
جز مرا ....
جز شعله ی عشقی که بی پرده به دامان تو آویخت .
جز شرار غم که ...
که با مرگ منِ ِ عاشق
زچشم تو فرو ریخت .
نه
! !
من ......
یکی طوفان وحشت !
آلبوم کاروان
ای ساربان ..آهسته ران ...کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم ..با دلستانم میرود.
این بیت کم و بیش برای همه آشناست . داغی که هنگام وداع بر دل مینشیند . موسیقی ایرانی سرشار از ترانه و چکامه هایی ست که برای اینگونه وداع کردنها بر لبها جاری گشته .ترانه هایی که بر کاروان و ساربان و کجاوه مینالد و میگرید . در این آلبوم سعی شده گزینشی باشد بر این نوع ترانه ها . ا ز بین ترانه های بسیارزیبا
و شنیدنی تنها 7 ترانه ماندگار و زیبا انتخاب شده . با سلیقه وخاطرات خود من البته . برای هرکدام ازآنها فایلی برای گوش کردن وآدرسی برای دانلود کردن . ترانه زیبای کجاوه با هنرمندی ویگن فقید به صورت اتوماتیک با لود شدن این صفحه اجرا میشود . بقیه را با استفاده از نرم افزار موجود در زیر اسامی آنها میتوانید پس از اتمام ترانه کجاوه به شکل انتخابی و تک تک گوش کنید و لذت ببرید. و برای اینکه صفحه زیاد شلوغ نشود ، تنها متن 3 ترانه بسیار عالی درج شده است .
کجاوه - با صدای ماندگار ویگن
دانلود :http://www.4shared.com/audio/Ii403gQI/shabgir_-_shamlou.html
بین خوانندگان ترکیه هیچ کدام را به اندازه جاندان ارچتین Candan Erçetin
دوست ندارم . عاشق صدای جاوید و انرژیک این خواننده صاحب سبک هستم .
عاشق شعرهایی هستم که در ترانه هایش میخواند .ترانه هاش همیشه برام شنیدنی
و خاطره برانگیزه! اما خاطره هایی که مرا نه به رویدادها...بلکه به اعماق وجود
انسانیم رهنمون است .
یالان yalan- سوز وئرمیشتینsoz vermishtin و....دهها ترانه دیگر او برایم
همه از احساسات انسانی و تنشهای درونی بشر میخواند . از جدالهای دایمی روح
نا آرام بشر .از یاسها و امیدها . از قلبهای شکسته مثل آنچه شاهدیم در ترانه در
ایستگاه قلبهای شکسته Kırık Kalpler Durağında.
ملک malak ترانه ای است که امکان ندارد کسی که فرزندی دارد آنرا
بشنود و غرق در احساسات نشود به فرزندش میگه :
یا گلمه سیدین ،یئتیشه مه سیدین ، منی بولاماسیدین ،
نه لر یاپایدیم ? یاریم قالایدیم ملک !
اگه نمی اومدی، نمیرسیدی ،منو پیدا نمیکردی ،چکار میکردم ?
ناتمام میماندم ای فرشته !
جاندان ارچتین (به ترکی: Candan Erçetin) یکی از خوانندگان زن موسیقی پاپ
ترکیه است. او متولد ۱۰ فوریه ۱۹۶۳ در شهر کیرکلار اِلی ترکیه است. پدر او از
آلبانی تبارهای اسکوپیه (مقدونیه) و مادرش اهل پریشتینا پایتخت کوزوو هستند که
به ترکیه مهاجرت کرده اند. او دبیرستان را در دبیرستان گالاتاسرای استانبول گذراند
و بعد در دانشگاه استانبول مدرک خود را در رشته باستانشناسی گرفت.او هم اکنون
در دانشگاه گالاتاسارای استانبول به تدریس موسیقی مشغول است . یکی از ترانه های
جاندان بنام یالان ، به دلیل ارتباطی که با یک سانحه رانندگی یافته است، مورد توجه
واقع شده و احساسات مردم را برانگیخت. کلیپ این ترانه اتوبوس شبانه ای که جاندان
نیز مسافر آن است را به تصویر کشیده است در سرتاسر کلیپ تصاویری از مسافران
اتوبوس که مشغول کارهای عادی هستند نشان داده می شود . او این ترانه را در
تابستان سال 1997 اجرا کرد و حدود دو ماه بعد در روز 24 اکتبر همان سال اتوبوسی
که بیشتر مسافران آن دانشجویان دانشگاههای نیغده و قیصریه بودند در ساعت 10 شب
با یک کامیون حامل مواد سوختی تصادف کرده و هر دو وسیله نقلیه آتش می گیرند و
در این حادثه دلخراش 49 نفر زنده در آتش می سوزند. معدودی از افراد که از این حادثه
جان سالم بدر برده بودند عنوان نموده اند که دقایقی قبل از تصادف رادیو این ترانه را
پخش می کرد. پس از حادثه نیز در دفتر نیمه سوخته یکی از دانشجویان که در این حادثه
جان خود را از دست داده بود، مطالبی درباره مرگ نوشته شده و در انتها اشعار این ترانه
آورده شده بود، بدست آمد.
آلبومها :
Hazırım )۱۹۹۶) (حاضرم)
Sevdim Sevilmedim)۱۹۹۶) (عاشق شدم و کسی عاشقم نشد)
Çapkın )۱۹۹۷) (چشم چران)
Oyalama Artık )۱۹۹۸) (دیگر درنگ نکن)
Elbette )۲۰۰۰) (البته)
Unut Sevme )۲۰۰۱) (فراموش کن عاشق نشو)
Neden )۲۰۰۲) (چرا)
Chante Hier Pour Aujourd'hui )۲۰۰۳) (به فرانسوی)
Remix (Candan Erçetin album)|Remix )۲۰۰۳)
Melek )۲۰۰۴) (فرشته)
Remix)۵ (۲۰۰۵
Aman Doktor )۲۰۰۵)( من دکتر) (به ترکی و یونانی)
Ben Kimim )۲۰۰۹) (من کیستم) (موسیقی فیلم بدون سایه ها)
Kırık Kalpler Durağında )۲۰۰۹) (در ایستگاه قابهای شکسته)
Aranjman )۲۰۱۱) (ارنجمنت)(به فرانسوی و ترکی)
اما اگر از من بپرسند بهترین ترانه ترکی استانبولی چیست ؟ مطمئنا
" پارچالاندیم parcalandim " را باید یکی از 3 ترانه و شاید بهترین و
برترین آنها بدانم . ترانه ای که همیشه احساس کرده ام جاندان ارچتین فقط
و فقط برای شخص من خوانده است آنرا .
با تشکر و قدردانی بسیار از بزرگواری خانم آوا آذین و دخترعزیزم نگار که در
ترجمه صحیح این ترانه کمکم کردند .
دانلود :
http://www.4shared.com/audio/0PmecUIv/Candabn_Ercetn_-_Parcalandm.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
5/23 و 1390/6/2
امیرخیزی
دفتر : دلنوشته های خاموش
ردیف: 11
نام تو
صدای تو...
صدای عشق..
صدای ریزش ناودان است در رویای کویر.
صدای نوری...
که کرم شبتاب برسینه ی شب روانه میکند .
صدای شکافتن تیغ ا ست به هنگام سزارین آفتاب .
صدای تو ..
نوایی ست که مرا میخواند ..
در اشتیاق وصال .
در هم آغوشی سپیده با گنجشک .
در ستایش یک چشم .
در تراویدن شبنم .
و صدای من ..
آه که ...
صدای من دل انگیزترین آواهاست ،
آنگاه که فقط نام تو را ...
بر دشت ..
بر رود ..
بر بلندای خطوط یک خواب ..
بر حاشیه ی خط افق در دریا...
بر بازترین وسعت شب ...
رو به گوش یکی پروانه ...
آرام و لطیف...
نرمتر از تن صبح
فریاد کند .
این روزها ، روزهای علی است . آفریده بزرگ . در مورد او چه بگویم که در حد او باشد .
تنها واژه ای که علی را میتواند بستاید ، خود واژه ی علی است وبس .
برای علی شعر و ترانه بسیار سروده و خوانده شده است . و من انتخاب کرده ام آن را که
آوازه خوان ترانه جاودان زندگی برایش خوانده است . عبدالوهاب شهیدی
زندگی به چشم تو جام شرابه .... رنج و عذابه ...
با این ترانه است که شهیدی جاودان شد .
اما ما گوش میکنیم ترانه ای را که برای علی خوانده است :
به ولای علی
دستگاه : شور (آواز بیات ترک (زند))
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
1390/5/19
امیرخیزی
مرا ببوس .. برای آخرین بار .. خدا تو را نگهدار ... که میروم به سوی سرنوشت .....
بهارما گذشته .... گذشته ها گذشته .... منم به جستجوی سرنوشت ...
اینها متن شعر ترانه ای ست جاودان که کمتر کسی است که نشنیده باشد . خوانندگان
بسیاری آنرا خوانده اند اما حسن گلنرافی با شعری از حیدر رقابی و اهنگی که مجید
وفادار ساخت و پرویز یاحقی انرا با ویلونش نواخت ، نخستین و بیاد ماندنی ترین اجرا
را از آن خود کرد .
حسن گلنراقی (۱۳۰۰ - ۱۳۷۲) خوانندهٔ ایرانی است. که بیشتر بهخاطر ترانه «مرا ببوس»
معروف است.اودر کوچه آبشار خیابان ری در تهران بهدنیا آمد. بعد از تحصیلات متوسطه،
به کار پدری خود که خرید و فروش بلور و چینی عتیقه بود پرداخت. او در حرفه عتیقهشناسی
مهارت پیدا کرد.گلنراقی بیشتر به عنوان یک خواننده معروف است. ترانهٔ «مرا ببوس»، یکی
از دو ترانهای است که خواندهاست. این ترانه از خاطرهانگیزترین و پرشنوندهترین ترانههای
ایرانی بودهاست. یکی از علتهای شهرت این ترانه تقارن آن با وقوع کودتای ۲۸ مرداد
۱۳۳۲ است که شعر غمانگیز آن را بر سر زبان میلیونهای ایرانی آزرده از کودتا انداخت .
دلیل دیگر سروده شدن شعر آن به وسیله حیدر رقابی است که از فعالان سیاسی دهه ۱۳۳۰
ایران بود.. این ترانه ابتدا در فیلمی با هنرمندی ژاله علو استفاده شده و سپس به رادیو راه
یافت.گلنراقی در پایان عمر خود، گرفتار بیماری فراموشی آلزایمر و تومور مغزی شد، و
در مهر ماه سال ۱۳۷۲ در تهران درگذشت و در گورستان قدیمی امامزاده طاهر واقع در
مهرشهر کرج به خاک سپرده شد.
مرا ببوس یکی از خاطره انگیز ترین و بیاد ماندنی ترین ترانه های این مرز و بوم است .
اما همه نمیدانند که این ترانه دو بخش دارد یا اصلا دو ترانه است و آن دومی نامش هست :
ستاره مرد
اینهم خود ترانه مراببوس که با استفاده از دگمه play میتوانید گوش کنید:
دانلود ترانه ستاره مرد :
http://www.4shared.com/audio/E4h7Jqp-/setare_mord_sepide_dam_-_golna.html
دانلود ترانه مرا ببوس :
http://www.4shared.com/audio/c7D7-w_K/setare_mord_-_golnaraghi.html
منبع زندگینامه : دیکیپدیا
یوردوموزون قهرمانی آزات اِلین خان چوبانی
وطن اوغلو چوبان قارا
دانلود : http://www.4shared.com/audio/9TJpkV4N/Choban_Qara.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
لزومی نداره برای این ترانه چیزی بگم . چرا که کایاهان
خود ش همه چیزو میگه .
kayahan
این یک ترانه عشق است . یک زندگی ... رویایی که پشت سر میگذاریم و
بعد میفهمیم که زندگی کرده ایم . این حکایتی از عشق است . با شعر و موسیقی
که شاهکار کایاهان است .
KAYAHAN BİR AŞK HİKAYESİ
Bizimkisi bir aşk hikayesi,
Siyah beyaz film gibi biraz
داستان ما یک حکایت عشق کمی مثل فیلم سیاه و سفید
Gözyaşı umut ve ihtiras
Bizimkisi alev gibi biraz alev gibi
اشک چشم، امید و آرزو حکایت ما مثل شعله آتش؛ مثل شعله آتش
Bizimkisi bir aşk hikayesi,
Siyah beyaz film gibi biraz
داستان ما یک حکایت عشق کمی مثل فیلم سیاه و سفید
Ateş ve su diken ve gül gibi,
Bizimkisi roman gibi biraz
مثل آتش و آب،خار و گل داستان ما کمی مثل یک رمان
Bu güller senin için,
Bu gönül ikimizin,
این گل ها برای تو این قلب برای هر دویمان
Hiç üzülme ağlama
Sen gülümse daima
اصلاً غمگین نشو و گریه نکن تو همیشه خندان باش
Bizimkisi bir aşk hikayesi,
Siyah beyaz film gibi biraz
داستان ما یک حکایت عشق کمی مثل فیلم سیاه و سفید
Hüzünlü sonbahar kapısından
Çıkmak gibi aydınlığa biraz
از در غمگین پاییز درآمدن به روشنایی
Bizimkisi bir aşk hikayesi,
Siyah beyaz film gibi biraz
داستان ما یک حکایت عشق کمی مثل فیلم سیاه و سفید
Ateş ve su diken ve gül gibi
Bizimkisi roman gibi biraz
مثل آتش و آب،خار و گل داستان ما کمی مثل یک رمان
Bu güller senin için,
Bu gönül ikimizin,
این گل ها برای تو این قلب برای هر دویمان
Hiç üzülme ağlama
Sen gülümse daima
اصلاً غمگین نشو و گریه نکن تو همیشه خندان باش
**************
Ne güzeldi değil mi? Yaşadıklarımız ne güzeldi, artık ne
چه زیباست ماجراهای زندگی مان این طور نیست؟
sen nede ben bulamayız o günleri...
دیگر نه تو و نه من آن روزها را نخواهیم داشت
Bazen düşünüyorum da; bende de yanlış bir şeyler vardı
گاهی اوقات فکر می کنم
شاید من هم کارهای اشتباهی داشته ام،
galiba diyorum, ikimizde kıymetini bilemedik bir şeylerin...
اعتراف می کنم ارزش بعضی چیزها را هر دویمان هم ندانستیم
Hatırlar mısın mumlarımızı yakardık, sen kokunu sürerdin,
oda seni kokardı!
یادت می آید هنگام غروب شمع هایمان را روشن می کردیم
تو عطر می زدی و اتاق بوی عطر تو را می گرفت
Ummadık şeylere güler, durup dururken ağlardık...
واسه چیزهای معمولی میخندیدیم بعدش همینجوری هم میزدیم زیر گریه
Güzel havalarda sokaklara çıkardık, bir de kar yağınca
kartopu oynardık seninle...
در هواهای خوب به کوچه ها می رفتیم
وقتی هم که برف می بارید گلوله برفی بازی می کردیم با تو
Sen iskambil kağıtlarından fal bakardın, istediğin
çıkmadığında kağıtları bir daha karardın...
تو با ورق پاسور فال می گرفتی
وقتی آنچه که می خواستی نمی شد، دوباره ورق ها را می چیدی
Çok kızardın sigara içtiğime ve içkime karışırdın,
از سیگار کشیدنم خیلی ناراحت می شدی
در خوردن نوشیدنی ام دخالت می کردی
uzun zararlarını anlatırdın bana... uzun
و به طوردراز و مفصل از ضررهایش می گفتی
Ara sıra rejim yapardın, tartı bir doğru tartsa bir yanlış tartardı
گاهی اوقات رژیم می گرفتی!
ترازو یک بار اگر درست می سنجید، بار بعدی اشتباه می کرد!
Yani onunlada anlaşamazdın...
یعنی با آن هم به تفاهم نمی رسیدی!
Komşunun çocukları vardı, bizim kızla oynarlardı, çocuk
bahçesine giderdiniz, ben televizyonda maça bakardım...
همسایه مان بچه هایی داشتند که با دخترمان بازی می کردند
شما پارک بچه ها می رفتید و من از تلویزیون فوتبال نگاه می کردم
Ara sıra arkadaşlar gelir sohbet ederdik, şurdan burdan
konuşurduk işte...
گاهی اوقات دوستان می آمدند صحبت می کردیم
از این جا و آن جا صحبت می کردیم
Benim askerlik hatıralarım senin doğum hikayelerin
bitmezdi...
خاطرات دوران سربازی من و داستان روزهای تولد تو تمام نمی شد
İlk tanıştığımız günü hatırlar gülerdik, sen bana üstümde ne
vardı diye sorardın, ben de herseferinde hatırlamazdım...
یا د اولین روزی که با هم آشتا شدیم می افتادیم و می خندیدیم
تو می پرسیدی:- من چه لباسی پوشیده بودم؟
و من هم هیچ وقت یادم نمی آمد
Şimdi hatırlıyorum, kırmızı bir kazak, siyah bir etek, siyah
çoraplar, kırmızı papuçların ve bir perşembe günü ikiyi dört
geçiyordu...
حالا یادم می آید
پیراهن قرمز رنگ، دامن مشگی جوراب سیاه و کفش قرمز رنگ
و یک روز پنجشنبه ساعت دو و چهار دقیقه
İkimizde önümüze bakmamıştık çarpıştık önce, sen pardon
dedin sonra ben yere düşen kitaplarını topladım...
هر دویمان روبه رویمان را نگاه نکرده بودیم
وقبل از آن با یکدیگر برخورد کرده بودیم
تو گفتی:-معذرت می خواهم
وبعد من کتابهایت را که روی زمین افتاده بود جمع کردم
Gözgöze geldik... Sonra başladık... Film gibi yani...
چشمانمان به چشم هم افتاد و شروع کردیم ....
یعنی .... مثل فیلم
Son mektubunu dün aldım teşekkür ederim...
آخرین نامه ات دیروز به دستم رسید، متشکرم
Ben sana yazmıştım; grip salgını var demiştim bak yine
gribe yakalanmışsın Neyse geçmiş olsun...
برایت نوشته بودم سرما خورده ام
ببین باز سرما خوردی به هر حال سلامت باش
Buralarda da hava soğuk ama hasta felan değilim...
این جاها هم هوا سرد است اما من مریض نیستم
Gözlüklerle başım dertte, hayat işte yuvarlanıp gidiyoruz.
Hepinizi çok özledim...
با وجود این عینک بازسرم درد می گیرد ....
زندگی می گذرد و ما هم می رویم
دلم برای همه تان تنگ شده است
Bizimkisi bir aşk hikayesi siyah beyaz film gibi biraz
داستان ما یک حکایت عشق کمی مثل فیلم سیاه و سفید
Ateş ve su diken ve gül gibi, bizimkisi roman gibi biraz
مثل آتش و آب،خار و گل داستان ما کمی مثل یک رمان
دانلود http://www.4shared.com/audio/yW_j0iAc/Bir_Ask_Hikayesi.html?
مه و ستاره درد من میدانند که همچو من پی تو سر گردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو میان اشک من چو گل واشو
چه زیبا ! و چه دلنشین ! هرگز نشد این ترانه را گوش کنم و همزمان زمزمه نکنم .
هر گز نشد این ترانه را گوش کنم و همزمان در رویا فرو نروم .
هرگز نشد این ترانه زخم قلب مرا باز نکند .
هرگز نشد این ترانه را دوست نداشته باشم .
حسین قوامی (فاخته) متولد ۱۲۸۸ خورشیدی، فرزند رضاقلی قوامی و یکی از اولین
خوانندگان دوره جدید موسیقی ایرانی است، او از دوران کودکی به موسیقی علاقمند بودند، حسین
خان اسماعیل زاده ، همان کسی که صبا، مرتضی خان محجوبی، رضا محجوبی، حسین یاحقی و
حسین تهرانی را آموزش داده بود در همسایگی وی بود. هنگامی که حسین خان اسماعیل زاده
صدای حسین قوامی را در سنین 10-12 سالگی شنید از پدر او خواست تا به وی اجازه دهد تا
آموزش آوازی او را عهده دار شود که با مخالفت پدر محمود قوام مواجه شد. در آن زمان با دید
خوبی به موسیقی نگریسته نمیشد و دلیل مخالفت پدر حسین قوامی نیز همین بود، از آنجا که
حسین قوامی به خوانندگی علاقه داشت و حسین خان اسماعیل زاده نیز مشوق او بود دلسرد نشد.
وی به آهستگی با گوش گرفتن آثار خوانندگان آن زمان و تقلید از ایشان به تجربه اندوزی پرداخت،
با رسیدن به سن بلوغ محرمانه در نزد عبدالله حجازی آموزش دید، عبدالله حجازی به ردیفهای
آوازی مسلط بود. در سال ۱۳۲۵ از سوی مستعان رییس رادیو به او پیشنهاد کار در رادیو داده شد،
محمود قوام به دلیل شرایط خانوادگی و مخالفت ایشان این پیشنهاد را به این شرط قبول کرد که در
رادیو به عنوان ناشناس معرفی شود. با همکاری مجید وفادار، حمید وفادار و یاعلی تجویدی آغاز
به کار نمود، پس از مدت شش ماه روح الله خالقی نام مستعار فاخته را برای وی برگزید. او
مجموعا ۲۹ سال از سال۱۳۲۵ تا سال ۱۳۵۴ در رادیو مشغول به کار بودهاست.
سرگشته . این نام اصلی ترانه است . اما همه جا تو ای پری کجایی ؟ زمزمه میشه .
ساخته همایون خرم و شعری از هوشنگ ابتهاج .
شبـی کـه آواز نـی تــو شنیـدم چــو آهـوی تشنـه پـی تـو دویـدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشـانـهای از نــی و نغمـه نـدیـدم
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
....................
مـن همه جــا ، پی تـو گشتهام از مــه و مهــر ، نشـان گــرفتـهام
بـــوی تــــو را ، ز گـل شنیـدهام دامـــن گـــل ، از آن گــرفتـهام
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
....................
دل مــن ، سـرگشتــة تــوسـت نفســـم ، آغشتـــة تـــوســت
بـه بـاغ رؤیـاهـا ، چـوگلت بـویـم در آب و آئینـه ، چـو مـهــت جـویم
توای پــری کجایی؟
در این شب یلدا ، ز پیات پـویم بـه خواب و بیداری ، سخنت گویم
توای پــری کجایی؟
....................
مــه و ستـاره درد مـن میداننـد که همچـو من پـی تـو سرگردانند
شبـی کنــار چشمـه پیـدا شــو میـان اشـک مـن چــو گـل وا شــو
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
دانلود :
http://www.4shared.com/audio/oso_xSm7/Hosine_Ghavami_-_To_Ey_Pari_Ko.html
هر بار که میشنوم این شعر آشنای مولانا را با صدای داریوش باز هم برایم تازه است .
باز هم احساساتم را به اوج میبرد . به پرواز ..به آرامش. این یکی ازترانه های آلبوم
رومی است که محصول کار مشترک و بسیار زیبای داریوش ، فرامرز اصلانی و
رامش است . شعرها همه از مولانا و آهنگ ازفرزین فرهادی .
ماییم که گه نهان و گه پیداییم
گه مومن و گه یهود و گه ترساییم
تا این دل ما قالب هر دل گردد
هر روز به صورتی برون میآییم
مولانا همه عشق است . همه راز . همه چشمه ی خورشید. مرا زندگیم داد .
مرا عاطفه آموخت .
دانلود :
http://www.4shared.com/audio/pajw8Tuu/Gholame_Ghamar.html
1390/5/11 امیرخیزی دلنوشته های خاموش ردیف:5 فریاد فریاد برکشیدم دلتنگی خودم را در تنهایی کوهستان . کوه ... تنها توانست ... غرور بلندش را در امتداد سایه اش در آورد... شرمگین از ناتوانیش ..... در پژواک دلتنگی های من ! *** فریاد بر کشیدم اشکهایم را د رخروشانی دریا. ودریا ... تنها توانست .. امواج بلندش را بین ریز دانه شنهای ساحل خاموش کند ... شرمگین از ناتوانیش..... در انعکاس درخشانی ِ اشکهای من ! *** و اینک .. باد ... دلتنگی های مرا در کوهستان می نوازد . واینک طوفان ... منتظر است تا... با اشکهایم دریا را شستشو دهد .
آهنگ «Aranjuez Mon Amour» (آرانخوئز، عشق من) توسط «Richard
Anthony» خوانندهی مشهور فرانسوی در سال 1967 اجرا شده است. متن آهنگ
سرودهی «G.A.Bontempelli» (گای بونتمپلی) است و تم اصلی آن بخشی از
ارکستر بزرگ گیتاری ست با نام «Concierto de Aranjuez» که توسط
«Joaquin Rodrigo» آهنگساز مشهور اسپانیایی در سال 1939 در پاریس ساخته
شده است.این آهنگ در وصف زیبایی و عظمت باغها و کاخ سلطنتی آرانخوئز
(حدود 50 کیلومتری جنوب مادرید) است که زادگاه این آهنگساز نابیناست و بیانگر
احساس درونی وی در ابتدای جنگ داخلی اسپانیاست. از این آهنگ اجراهای
مختلفی وجود دارد که از میان آنها میتوان به اجرای نانا موسکوری، گئورگی
زامفیر آهنگساز رومانیایی، دالیدا، خوزه فلیسیانو، آندره بوچلی، فاستو پاپتی، پاکو
دلو چیا، سارا برایتمن و... اشاره کرد.
عشق من!
بر آب چشمهساران
آن گاه که بــاد آنها را با خود میآورد
شباهنگام گلهای سرخ پرپر شده را
شناور بر روی آب میبینیم.
عشق من!
و دیوارها شکافته میشوند
در برابر آفتاب، رویاروی بـاد و رگبار
و در برابر سالیانی که شتابان میروند
از بامداد ماه مه که آنها آمدند
و آنگاه که آنان سرودخوانان به ناگاه بر روی دیوارهای آماج تیر بارانشان
از چیزهایی بسیار شگفت نوشتند.
عشق من!
بوتهی گل سرخ رد پاها رابر روی دیوار پیمی گیرد
و نامهای نقش بستهی آنها را به هم میتند
و هر تابستان از شدت سرخی گلهای سرخ خواهد رست.
عشق من!
چشمهها را خشک کن
در برابر آفتاب، رویاروی بـادهای دشت و در طول سالیانی که شتابان میگذرند
از بامداد ماه مه که آنها گل بر سینه، با پاهایی برهنه و گامی آهسته آمدند
و با چشمانی درخشنده از لبخندی شگفت .
و بر این دیوار آنگاه که شب به پایان میرسد
گمان میکنیم که لکه های خونی را ببینیم،
که جز گلهای سرخ نیستند
آرانخوئز، عشق من!
متن فرانسوی آهنگ
Aranjuez Mon Amour
Mon amour, sur l eau des fontaines, mon amour
Ou le vent les amènent, mon amour
Le soir tombé, qu on voit flotté
Des pétales de roses
Mon amour et des murs se gercent mon amour
Au soleil au vent à l averse et aux années qui vont passant
Depuis le matin de mai qu ils sont venus
Et quand chantant, soudain ils ont écrit sur les murs du bout deleur fusil
De bien étranges choses
Mon amour, le rosier suit les traces, mon amour
Sur le mur et enlace, mon amour
Leurs noms gravés et chaque été
D un beau rouge sont les roses
Mon amour, sèche les fontaines, mon amour
Au soleil au vent de la plaine et aux années qui vont passant
Depuis le matin de mai qu il sont venus
La fleur au cœur, les pieds nus, le pas lent
Et les yeux éclairés d un étrange sourire
Et sur ce mur lorsque le soir descend
On croirait voir des taches de sang
Ce ne sont que des roses!
Aranjuez, mon amour
دانلود : http://www.4shared.com/audio/ZBE7vJWQ/Richard_Antony_-_Aranjuez_Mon_.html
1390/5/9
وقتی میگم زیباترین ترانه شجریان .حق دارم اینو بگم . از سلیقه خودم میگم . ازاحساساتم .
از آنچه که این ترانه در دل من بر جای میگذارد . شجریان تصنیفها و ترانه های زیبایی
خوانده و می خواند که گاه انسان را در رویایهایش به پرواز وا میدارد ...
اما اشک مهتاب چیز دیگری ست . یک رویای ناب . یک خیال و یک خاطره . آری یک
پرواز به همره دوست ! اشک مهتاب خاطره انگیزترین ترانه شجریان است.و این البته
مرهون شعر بسیار زیبایی ست که سیاوش کسرایی سروده است .
اشک مهتاب
شعر : سیاوش کسرایی
آهنگ : حسن یوسف زمانی
خواننده : محمدرضا شجریان
اشک مهتاب
من آن ابرم که می آیم ز دریا
روانم در به در صحرا به صحرا
نشان کشتزار تشنه ای کو
که بارانم که بارانم سراپا
پرستوی فراری از بهارم
یک امشب میهمان این دیارم
چو ماه از پشت خرمن ها بر اید
به دیدارم بیا چشم انتظارم
کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
به شب فانوس بام تار من بود
گل آبی به گندمزار من بود
اگر با دیگران تابیده امروز
همه دانند روزی یار من بود
نسیم خسته خاطر شکوه آمیز
گلی را می شکوفاند دل آویز
گل سردی گل دوری گل غم
گل صد برگ و ناپیدای پاییز
من و تو ساقه یک ریشه هستیم
نهال نازک یک بیشه هستیم
جدایی مان چه بار آورد ؟ بنگر
شکسته از دم یک تیشه هستیم
سحرگاهی ربودندش به نیرنگ
کمند اندازها از دره تنگ
گوزن کوه ها دردره بی جفت
گدازان سینه می ساید به هر سنگ
سمندم ای سمند آتشین بال
طلایی نعل من ابریشمین یال
چنان رفتی بر این دشت غم آلود
که جز گردت نمی بینم به دنبال
تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در برم بی تابه امشب
غروبه راه دور وقت تنگه
زمین و آسمان خونابه رنگه
بیابان مست زنگ کاروانهاست
عزیزانم چه هنگام درنگه
ز داغ لاله ها خونه دل من
گلستون شهیدونه دل من
نداره ره به آبادی رفیقون
بیابون در بیابونه دل من
از این کشور به آن کشور چه دوره
چه دوره خانه دلبر چه دوره
به دیدار عزیزان فرصتت باد
که وقت دیدن دیگر چه دوره
متابان گیسوان درهمت را
بشوی ای رود دلواپس غمت را
تن از خورشید پر کن ورنه این شب
بیالاید همه پیچ و خمت را
گلی جا در کنار جو گرفته
گلی ماوا سر گیسو گرفته
بهار است و مرا زینت دشت گلپوش
گلی باید که با من خو گرفته
سحر می اید و در دل غمینم
غمین تز آدم روی زمینم
اگر گهواره شب وا کند روز
کجا خسبم که در خوابت ببینم
نه ره پیدا نه چشم رهگشایی
نه سوسوی چراغ آشنایی
گریزی بایدم از دام این شب
نه پای ای دل نه اسب بادپایی
چرا با باغ این بیداد رفته ست ؟
بهاری نغمه ها از یاد رفته ست ؟
چرا ای بلبلان مانده خاموش
امید گل شدن بر باد رفته ست ؟
به خاکستر چه آتش ها که خفته است
چه ها دراین لبان نا شکفته است
منم آن ساحل خاموش سنگین
که توفان در گریبانش نهفته است
نگاهت آسمانم بود و گم شد
دو چشمت سایبانم بود و گم شد
به زیر آسمان در سایه تو
جهان دردیدگانم بود و گم شد
غم دریا دلان رابا که گویم ؟
کجا غمخوار دریا دل بجویم ؟
دلم دریای خون شد در غم دوست
چگونه دل از این دریا بشویم؟
سبد پر کرده از گل دامن دشت
خوشا صبح بهار و دشت و گلگشت
نسیم عطر گیاه کال در کام
به شهر آمد پیامی داد و بگذشت
نسیمم رهروی بی بازگشتم
غبار آلودگی این سرگذشتم
سراپا یاد رنگ و بوی گلها
دریغا گو غریب کوه و دشتم
تو پاییز پریشم کردی ای گل
پریشان ز پیشم کردی ای گل
به شهر عاشقان تنها شدم من
غریب شهر خویشم کردی ای گل
خوشا پر شور پرواز بهاری
میان گله ابر فراری
به کوهستان طنین قهقهی نیست
دریغا کبک های کوهساری
بهارم می شکوفد در نگاهت
پر از گل گشته جان من به راهت
به بام آرزویم لانه دارند
پرستوهای چشمان سیاهت
شبی ای شعله راهی در تنم کن
زبان سرخ در پیراهنم کن
سراپا گر بزن خاکسترم ساز
در این تاریکی اما روشنم کن
منم چنگی غنوده در غم خویش
به لب خاموش و غوغا در دل ریش
غبار آلود یاد بزم و ساقی
گسسته رشته اما نغمه اندیش
شقایق ها کنار سنگ مردند
بلورین آب ها در ره فسردند
شباهنگام خیل کاکلی ها
از این کوه و کمرها لانه بردند
بهار آمد بهار سبزه بر تن
بهار گل به سر گلبن به دامن
مرا که شبنم اشکی نمانده است
چه سازم گر بیاید خانه من ؟
غباری خیمه بر عالم گرفته
زمین و آسمان ماتم گرفته
چه فصل است این که یخبندان دل هاست
چه شهر است این که خاک غم گرفته ؟
به سان چشمه ساری پاک ماندم
نهان در سنگ و در خاشاک ماندم
هوای آسمان ها در دلم بود
دریغا همنشین خاک ماندم
سحرگاهان که این دشت طلاپوش
سراسر می شود آواز و آغوش
به دامان چمن ای غنچه بنشین
بهارم باش با لبهای خاموش
تو بی من تنگ دل من بی تو دل تنگ
جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ
فلک دوری به یاران می پسندد
به خورشیدش بماند داغ این ننگ
پرستوهای شادی پر گرفتند
دل از آبادی ما بر گرفتند
به راه شهرهای آفتابی
زمین سرد پشت سر گرفتند
به گردم گل بهارم چشم مستت
ببینم دور گردن هر دو دستت
من آن مرغم که از بامت پریدم
ندانستم که هستم پای بستت
الا کوهی دلت بی درد بادا
تنورت گرم و آبت سرد بادا
اسیر دست نامردان نمانی
سمندت تیز و یارت مرد بادا
دو تا آهو از این صحرا گذشتند
چه بی آوا چه بی پروا گذشتند
از این صحرای بی حاصل دو آهو
کنار هم ولی تنها گذشتند.
دانلود :