ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
1390/5/11 امیرخیزی دلنوشته های خاموش ردیف:5 فریاد فریاد برکشیدم دلتنگی خودم را در تنهایی کوهستان . کوه ... تنها توانست ... غرور بلندش را در امتداد سایه اش در آورد... شرمگین از ناتوانیش ..... در پژواک دلتنگی های من ! *** فریاد بر کشیدم اشکهایم را د رخروشانی دریا. ودریا ... تنها توانست .. امواج بلندش را بین ریز دانه شنهای ساحل خاموش کند ... شرمگین از ناتوانیش..... در انعکاس درخشانی ِ اشکهای من ! *** و اینک .. باد ... دلتنگی های مرا در کوهستان می نوازد . واینک طوفان ... منتظر است تا... با اشکهایم دریا را شستشو دهد .