موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

هَمزاد


1390/5/31

  امیرخیزی

  دفتر : دلنوشته های خاموش  

  ردیف:10

  هَمزاد


  اندیشه ی من...

    چونکه  زِ وَهم  تو رها گشت...

  یک دیده درون رخ زیبای تو گم شد  .

  هر قطره ...

  که بر...

   آن لب لرزان تومیریخت ،

  موجی زعدم گشت و...

   دلم را به فنا برد .

  من در پی آن اشک ...

  همه هستی خود را ،

  در زورقی از خاطره بر

  دیده ی خاموش نهادم .

  سرشار شدم.....

   چون  به رگ  قلب تو  میریخت سرشکم .

  چون در تن جاوید تو میگشت سرشکم .

  فریاد زدم ناله ی عشق کهنم را

  در گوش تو...

   ای واسطه ی روح و سرشکم !

   هَمزادِ تو درقلب من خسته ی عاشق

  یک قطره ی اشک است که

  از دیده ام افتاد .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد