موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

خواب شاپرک


1390/5/19

امیرخیزی

دلنوشته های خاموش

ردیف: 7

خواب شاپرک



به رویایم نشستی 

خزیدی داخل خوابم...

صدایت آبشار نازکی 

          کز زخم قلبم بر لبت ریزد ،

صدایت ریزش اشکی درون کاسه ی صبرم ...

صدایت جویباری در کویرخشک احساسم ...

صدایت خاطرات مرده ام را ،

چون نفیری آشنا بر باد میگسترد. 

ومن ...

قلبم ، دلم لرزید ! 

دلم چون یک شقایق

کز هجوم قطره ی شبنم بدست مهربان صبح میلرزد..

دلم چون بال پروانه ...

 به زیر ضربه ی شلاق یک  باد سحرگاهی

 به خود لرزید ! 

دلم لرزید !

ولیکن من بسان شاپرک

پرواز میکردم ... 

درون سینه ای تاریک ... 

درون دیده ای بیرنگ ...

درون خواهش چشمت !

درون اشک لرزانی ،

که روی گونه ات لغزید !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد