ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شعر من در مدح هیچ کس نیست !و نمیسرایم تا بیگانهای بگرید ! من
برای بخشکوچک و دوردست سرزمینم میسرایم که هر چند باریکه ای
بیش نیست اماژرفایش را پایانی نیست شعر من آغاز و پایان همه چیز
است شعری سرشاراز شجاعت شعری همیشه زنده و تازه و پویا !
این سخنان بسیار متفکرانه را شاعر و آوازه خوان بزرگ شیلیایی گفته
است : ویکتور خارا
و هم او بود که در ترانه معروف بیانیه خود چنین میخواند :
نه برای خواندن است که میخوانم
نه برای عرضهی صدایم.
نه!
که گیتار پُر احساس من میسراید.
چرا که این گیتار قلبی زمینی دارد.
و پرندهوار، پرواز کُنان در گذراست !
ویکتور خارا در روستایی فقیر در شیلی به دنیا آمد. مادرش شعرهای بومی میسرود
و بدین ترتیب خارا از کودکی با ترانههای روستایی آشنا شد. با نقل مکان خانوادهٔ خارا
به شهر سانتیاگو، او با محیطیمتفاوت از جامعهٔ روستایی آشنا شد. خارا پس از مرگ مادرش دچار خلاء عاطفی شد و به مدرسهدینی رفت. اما پس از دو سال آنجا را ترک کرد و عازم دورهٔ اجباری نظامی شد. پس از پایان دورهٔ سربازی خارا به دانشگاه رفت
و در آن جا به مطالعهٔ موسیقی بومی شیلی پرداخت. وی در سال1969هم زمان با سالهای پرالتهاب در شیلی، نخستین آلبوم خود را به بازار فرستاد. یک سال بعد
ویکتور خارا طی سالهای ۷۰ تا ۷۳ به سراسر شیلی سفر کرد و برای
کارگران معدن و کارخانهها، دانشجویان و دانشآموزان کنسرت برپا کرد و در این
مدت چهار آلبوم منتشر نمود.در سال 1973 و بعد از وقوع کودتای پینوشه بسیاری از انقلابیهای پیشرو از جمله آلنده به قتل رسیدند و بسیاری دیگرنیز بازداشت شدند.
ویکتور خارا نیز در جمع دانشجویان دانشکده فنی دستگیر شد و به همراه تعداد زیادی ازدانشجویان به استادیوم سانتیاگو منتقل شد. در آنجا استخوانهای دست و انگشتهای او را شکستند واز او خواستند در حضور سایر بازداشتشدگان آواز بخواند و او ترانه «ما پیروز خواهیم شد»، سرود مخصوص حزب اتحاد مردمی را خواند.در روز ۱۶ سپتامبر جسد تیرباران شدهٔ او را در کنار خیابان پیدا کردند.
من ویکتور خارا را با کاست هایی که بعد از انقلاب منتشر شد ،
میشناسم ... تقریبا بعد از 8 سال که از مرگش میگذشت ! با شعرهایی
که احمد شاملو ترجمه کرده بود و مظفر مقدم دکلمه میکرد .
ترانه ها و سروده ای زیبایی از وی به یادگار مانده است مانند :
بیانیه - پرسش - آواز من - رکاروان - من میرم کوچابامبا -
در رود ماپوچو - انسان خالق است و خیش .....
ترانه ای که هم اینک میشنویم اسمش هست :
خیش
دستهایم
را روی خیش گذاردهام
و زمین را با آن هموار میکُنم
سالهاست که با آن زندگی میکُنم
چرا نباید خسته باشم؟
پروانهها پرواز میکُنند،
سوسکها جیرجیر میکُنند
پوستم سیاه میشود
خورشید میسوزاند،
میسوزاند،
میسوزاند.
عرق، تن مرا شیار میدهد
و من زمین را شیار میدهم
بیلحظهای تحمل.
او را تائید میکُنم،
امید را
وقتی به ستارهای دیگر میاندیشم
بهخود میگویم:
هرگز دیر نخواهد بود.
کبوتر پرواز خواهد کرد
پروانهها پرواز میکُنند،
سوسکها جیرجیر میکُنند
پوستم سیاه میشود
و خورشید میسوزاند،
میسوزاند،
میسوزاند.
عرق تن مرا شیار میدهد
و من زمین را شیار میدهم
بیلحظهای تحمل
بهخود میگویم:
هرگز دیر نخواهد بود
کبوتر پرواز خواهد کرد.
پرواز خواهد کرد.
همچون یوغ، محکم
مشتهایم، امید را نگاه میدارد
امید به اینکه
همه چیز، تغییر خواهد کرد
آخرین ترانهٔ ویکتور خارا که حکم وصیتنامهاش را داشت، بر روی
تکهای ازروزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از
استادیوم شیلی جان به دربرد، به دست همسرش رسید.
پنج هزار نفر این جاییم
در این بخش کوچک شهر
چه دشوار است سرودی سرکردن
آنگاه که وحشت را آواز میخوانیم
وحشت آنکه من زندهام
وحشت آنکه میمیرم من
خود را در انبوه این همه دیدن
و در میان این لحظههای بیشمار ابدیت
که در آن سکوت و فریاد هست
لحظه پایان آوازم رقم میخورد.
دانلود :http://www.4shared.com/mp3/YcwYLnok/victor-khara-khish.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
سلام
فول آلبوم ویکتور خارا رو دارم