موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

عاشقم من - دلکش


زمانی که به موسیقی فارسی گوش می دهیم ... زمانی که ترانه بخشی از احساسات

ما را تشکیل می دهد... و زمانی که موسیقی ماندگار فارسی را در نظر می گیریم ...

به صدای جاودانه ای می رسیم که سالهای سال الگوی خوانندگی بوده و نوازشگر

احساسات ملت ایران . صدای همیشه ماندگار بانو دلکش !

عصمت باقرپور بابُلی درسال 1304 در  یک خانوادهٔ پراولاد به‌دنیا آمد و در

۱۲ سالگی به تهران فرستاده شد تا نزد خواهرش زندگی کند. در تهران، آموزگار

موسیقی مدرسه ظهیرالدینی به صدای رسایش پی برد و او را به روح‌الله خالقی

موسیقیدان سرشناس آن زمان معرفی کرد. عبدالعلی وزیری دیگر موسیقیدان

سپس مأموریت یافت تا این استعداد جوان را با زیر و بم موسیقی سنتی آشنا کند.

در همین اوان وزیری به خاطر گیرایی و جذبهٔ صدا نام هنری دِلکَش را برای

عصمت برگزید. بانو دلکش در خاطراتش با اشاره به چگونگی گرایش خود به هنر

آواز و خوانندگی از دوران کودکی خود هم یاد کرده‌است. دورانی که بعدها در

ترانه‌ای نشست. بانو دلکش پس از گذراندن یک دوره آموزشی نزد عبدالعلی وزیری

به‌ تدریج با دیگر استادان موسیقی هم آشنا شد و همکاری با آنها را پی‌گرفت.

مهدی خالدی اما در ساخت ترانه‌های دورهٔ نخست هنری بانو دلکش سهم بیشتری

بر دوش داشت. این همکاری از ۱۸ سالگی بانو دلکش آغاز شد و تا سی و یک

سالگی ادامه یافت. ازدواج با شاپور یاسمی فیلمساز، بانو دلکش را به سینما هم

کشاند و در مجموع در ۱۰ فیلم ظاهر شد، فیلمهایی که گرچه سرگرم کننده بودند

ولی در ردیف آثار تأثیرگذار سینمای ایران قرار نمی‌گیرند. هنر آواز بانو دلکش

اما بر عکس تأثیرگذار بود و بسیاری از خوانندگان جوان از دهه ۴۰ خورشیدی

به بعد را به سوی خود کشید. یکی از این خوانندگان هایده که در جایی گفته بود:

«من خواندن آواز و تصنیف را در واقع از طریق رادیو و شنیدن صدای بانوی

آواز ایران خانم دلکش آموختم.»

او خواننده ای با  صدای آلتو بود که در دهه‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ خورشیدی در

زمینهٔ موسیقی دستگاهی و پاپ ایران فعالیت داشت.

دلکش خود نیز آهنگ می ساخت البته با نام مستعار  نیلوفر .

ساز شکسته  یکی از آهنگهائی است که او خود ساخته و خوانده است .

از ماندگارترین تصنیف‌های دلکش می‌توان به تصانیف زیر اشاره کرد.

به کنارم بنشین، یاد کودکی، آتش کاروان، بازگشته، سفرکرده، بر تربت حافظ،

ساز شکسته شعر از محمود ثنایی، می‌گذرم، پربسته، گردباد، آمد با دلجویی،

یاد من کن، بردی از یادم (دو صدایی با ویگن)، آمد نوبهار، اسیر دام تو، سایه،

پشیمان شدم، آه بی اثر، بیقرار، از یاد رفته، بدرقه، مهمانت کنم، تمنای عاشق و....

اما یکی از بهترین و زیباترین ترانه های دلکش ترانه بسیار زیبایی است با نام

عاشقم من . ترانه ای جاودانه و زیبا که همیشه می توان آن را زمزمه کرد و در

احساس ناب آن غوطه ور شد .

 

عاشقم من – دلکش


عاشقم من

عاشقی بی قرارم

کس ندارد خبر از دل زارم

آرزویی جز تو در دل ندارم

عاشقم من عاشقی بی قرارم

کس ندارد خبر از دل زارم

آرزویی جز تو در دل ندارم

من به لبخندی از تو خرسندم

مهر تو ای مه آرزومندم

بر تو پابندم

از تو وفا خواهم

من ز خدا خواهم

تا به رهت بازم جان

تا به تو پیوستم

از هم بگسستم

بر تو فدا سازم جان

عاشقم من عاشقی بی قرارم

کس ندارد خبر از دل زارم

آرزویی جز تو در دل ندارم

من به لبخندی از تو خرسندم

مهر تو ای مه آرزومندم

بر تو پابندم

خیزو با من در افقها سفر کن

دل نوازی چون نسیم سحرگاه

ساز دل را نغمه گر کن

همچو بلبل نغمه سر کن

نغمه گر کن

همچو بلبل نغمه سر کن


منبع زندگینامه : ویکیپدیا

آدرس دانلود :

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://mujan.persiangig.com/audio/Ashegham%20Man%20-%20delkash.mp3

 

خاکسپاری فروغ فرخزاد در سال 1345


در مورد این کلیپ چیزی نمیتوان گفت .

و تنها میتوان توجه دوستان را به حضور کسانی جلب کرد که در این مراسم شرکت دارند

...  شادروان احمد شاملو و دیگران .

 

 

شاهکاری بی بدیل از هم نوازی تار و دف - بیگجه خانی و فرنام



       این شاهکار موسیقی را از دست ندهید و تا آخر تماشا کنید .

در یکی از زیباترین شب های حافظیه در شیراز ، استاد غلامحسین بیگجه خانی
 
و استاد محمود فرنام ، دو استاد بزرگ موسیقی ایرانی ، همنوازی میکنند . مضراب
 
جادویی بیگجه خانی و دایره غیرقابل توصیف فرنام ، نغمه ی آسمانی ساختند که
 
به حق از زیباترین همنوازیهای  موسیقیمان است. این کنسرت در حضور فرح پهلوی
 
و در جشن هنر شیراز به سال 1354 برگزار شد . 
 
غلامحسین بیگجه خانی در سال 1296 شمسی در محله سنجران در تبریز بدنیا آمد.
 
که در بین اهالی تبریز به دربند « تارزن لَر» یعنی « محلّۀ نوازندگان تار» شهرت
 
داشت. خاندان بیگجه خانی در نوازندگی تار و کمانچه شهرت داشتند. استاد بیگجه
 
خانی به مدّت نیم قرن یاری وفادار داشت و این یار کسی جز استاد محمود فرنام نبود.
 
استاد محمود فرنام( 1372-1277 ) بمدت هشتاد سال در کنار هنرمندانی چون
 
عارف قزوینی، اقبال آذر، قمرالملوک وزیری، علی اکبرخان شهنازی، ابوالحسن صبا
 
و غلامحسین بیگجه خانی، دایره (قاوال) نواخته است. این دو تن با ارتباطی درونی
 
موّفق شدند به کارنامۀ موسیقی ایرانی قطعات بیاد ماندنی بسیاری اضافه نمایند. وی
 
در ۲۴ فروردین ۱۳۶۶ در تبریز درگذشت. استاد محمود فرنام در سال ۱۲۷۷ شمسی
 
در تبریز متولد شد. محمود فرنام ، یار قدیمی استاد بیگجه خانی بوده . چه آنزمان که
 
بیگجه خانی جوان ، برای امرار معاش ، مجبور به رفتن به مجالس بوده و چه بعدها
 
که آثار جاودانه ای که خلق کرده اند .  او حدود یک قرن دایره نواخته . تبحر عجیبی در
 
دایره نواختن دارد . دستان او با دایره  معجزه میکند . واقعا ظرافتش دردایره نواختن ،
 
قابل وصف نیست . او  با این ساز هر کاری میکند  . دایره او فقط یک ساز ضربی
 
نیست . تکنیک های جالب فرنام ، رنگ و بوی خاصی به آوای  سازش داده است .این
 
کنسرت علاوه بر اینکه یک شاهکار در موسیقی این مرز و بوم است ....تماشایش
 
دیدگان شما را به زیباترین و بدیعترین تکنیکهای نواختن تارو دف رهنمون خواهد کرد
 
. پس آنرا علاوه بر شنیدن ...تا آخر تماشا کنید و لذت بیکران ببرید .
 
 
 

چهار راه ارزو

1391/4/5

امیرخیزی

اشکی از رگ

ردیف : 6

چهارراه  آرزو



این آدامس لعنتی !

چسبیده بر تار و پود هستی ام 

درد می تراود از این دندانهای سخت ...

که بر استخوانم می رود !

جویده شدن ...

به زیر لثه های بوی سیگار!

و ترکیدن ...

 به طمع ورزی عاجِ خباثتِ پر اشتها !

شکل میگیرم ...

و شکل میدهم !

آدامس و گل و لُنگ و گاه گاهِ التماس ...

و پایی خسته و ملول....

که می دود به استقبالِ صد نیاز !

بخر ! از این آدامس لعنتی !

که چسبیده بر فکرم ...

به چسبناکیِ روسری خواهرم ...

و بوی عرقی یخ زده ...

که میچکد از اشکِ چشم او !

و تلولوی قطراتِ خستگی از آن سوی چهارراهِ آرزو ...

آن سوی مرزِ اشتراک  این  تلاش !

این آدامس و این چراغ ...

و  برکتِ نایابِ سیاه ...

که تابیده  بر سرخیِ ثانیه های بسته ای  صد تومن ! 

می لغزد گرسنگی در نگاهِ مشترک ..

تا آنسوی چهار راه !

و می ماسد حسرتِ خنک شدن  

درنگاه به  قیفِ یخ زده ی دستی کوچک ...

که دراز میشود به سوی  بینهایتِ من 

 و یخ می بندد در اعماق ! 

تا ضربه ی حکمی که  بر من  رانده می شود  !

" بده  !

یک بسته آدامس ... پسر ! "

و می بارد تمامی برکتِ آسمان بر مُشتم !

و می پاید چشمی از آنسوی چهار راه !

و میگرید چشمی نحیف  از پشت شیشه ی ماشین !

و می کوبد نبضِ چشمانِ من در اشتیاقی سرد ! 

و می افتد دلِ یخ...

از شیشه ای در آنسوی چهارراه بر زمین ! 

و لیس می زند خواهر بر اشتیاقِ من !  

و می لرزد زانوان !

و میگرید کماکان...

چشم کودکی ز دورتر ...

با نگاه  بی نیازیش  به من !

در اشکهایم محبوس کرده ام suya hapsettim - دنیز سِکی


 

 زمانی که از موسیقی ترکیه سخن می گوییم به اسامی جدیدی می رسیم که

 موسیقی پاپ ترکیه را اوج می دهند . خوانندگان و ترانه سرایانی که احساسات

 نابی را عرضه می نمایند و گاه صدایی که احساس را می تواند به زیبایی تمام

 به نمایش بگذارد . بی شک دنیز سِکی Deniz Seki یکی از همین خوانندگان

 است . صدایی افسانه ای با احساسی سرشار در خواندن .

 دنیز سِکی در اول جولای 1970 در استانبول متولد شد .

 اوکه به خواننده پاپ ، ترانه سرا و آهنگساز مشهور شده است ، همچنین در دو

 فیلم و یک سریال نیز به نقش آفرینی پرداخته است .

 وی بعد از اتمام تحصیلات در تلویزیون TRT ترکیه مشغول به کار شد .وی

 ازسال 1993 با Melih Kibar و Kenan Doğuluİzel و دیگران آشنا

گشته و درسال 1995 با ترانه ای که خود نوشته بود ، در یک مسابقه خوانندگی

به مقام اول رسید . در سال 1997 نخستین آلبوم خود را با اشعار و آهنگهایی

از Yıldız Tilbeبه نام ‌" من کسی نیستم Hiç Kimse Değilim " را منتشر

کرد . و در سال 1999 آلبومی را منتشر کرد که اکثر اشعارو آهنگهایش را

خود خلق کرده بود : " فهماندم Anlattım ".دنیز سِکی در زندگی شخصی خود

با مشکلات زیادی درگیر شده وآخرین آلبوم خود را درسال 2011 به بازار داد .

 آلبومهای دنیز سِکی عبارتند از :

 1- 1997 Hiç Kimse Değilim من کسی نیستم
 2- 1999 Anlattım فهماندم
 3- 2002 Şeffaf شفاف
 4- 2003 Aşkların En Güzeli بهترین درهرعشق
 5- 2005 Aşk Denizi دریای عشق
 6- 2008 Sahici واقعی
 7- 2011 Sözyaşlarım اشک واژگانم

 همین آخرین آلبوم وی Sözyaşlarım اشک واژگانم ، خود به تنهایی کافیست

 تا مبهوت هنر خوانندگی و احساسات سرشاری شوی که این هنرمند بزرگ بر

 صوت خود جاری می کند . این آلبوم با ترانه های جاودان و ماندگار خود مانند

 هرکسی به راه خود Herkez Kendi Yolunda تمام شد Bitti -

موزیکال عشقAsk Muzikali –اسم فامیلم راتوبنویس Soyadimi SenYaz

 و ... و ترانه همیشه جاودان در اشکهایم محبوس کرده ام suya hapsettim ،

 شنونده را با خود به بیکرانها پرواز می دهد .

و طبیعی است که برای این لحظه و این صفحه این ترانه را انتخاب کرده ومتن

آن را ترجمه کنم . ترانه ای که خود نامش بیانگر احساسات بیکرانی است که

دنیز سِکی ما را به پرواز در میهمان کرده است ! ترانه بسیار زیبا و باشکوه

               در اشکهایم محبوس کرده ام suya hapsettim


Ne aşk var ne de itiraf var

نه عشقی می بینم و نه اعترافی در پیش رو دارم

Ne adres ne boş sokaklar

نه آدرسی در دست و نه خیابانی خلوت در مقابلم

Sormadan bulamadım

نتوانستم پیدایت کنم ...چون نپرسیدم از کسی

Belki de ben yolumu kaybettim

نمیدانم ، شاید که راهم را گم کرده ام

Okusam da söyleyemem adını

حتا اگر بتوانم بخوانم باز عاجز از بیان نامت هستم

Çünkü ben seni suya hapsettim

زیرا که من تو را به آب ( اشکهایم ) محبوس کرده ام

 

Ezberledim ben okuya okuya

از حفظ شدم بس که خواندم و باز خواندم

Bir türlü sana öğretemedim

و افسوس که نتوانستم به نحوی به تو یاد بدهم

Geceler boyu dizlerinin dibinde

درازای شب در بین زانوانت سپری شد

Uykum kaçsa bile uyanamadım

حتا اگر خواب از سرم بپرد ، توان بیداری نبود

Sormadan bulamadım

نتوانستم پیدایت کنم ...چون نپرسیدم از کسی

Belki de ben yolumu kaybettim

نمیدانم ، شاید که راهم را گم کرده ام

Okusam da söyleyemem adını

حتا اگر نامت را بخوانم ...نمیتوانم آن را بر زبان آورم

Çünkü ben seni suya hapsettim

زیرا که من تو را به آب ( اشکهایم ) محبوس کرده ام

Ne kuşlar ne de o ağaçlar

نه پرندگان و نه آن درختان

Görmeden geçirdiğim o sabahlar

آن بامدادانی که ندیده از آنها عبور کردم

Aşk diye diye kendimden bile bile

در کمال آگاهی از خودم ، عشق ورد زبانم بوده

Vazgeçtim derken yolu kaybettim

درست در لحظه ای که منصرف شدم ، راهم را گم کردم

Ağlasam da söyleyemem derdimi

گریه هم که می کنم باز عاجز از بیان درد هستم

Çünkü ben seni suya hapsettim

زیرا که من تو را به آب ( اشکهایم ) محبوس کرده ام

 

Ezberledim ben okuya okuya

از حفظ شدم بس که خواندم و باز خواندم

Bir türlü sana öğretemedim

و افسوس که نتوانستم به نحوی به تو یاد بدهم

Geceler boyu dizlerinin dibinde

درازای شب در بین زانوانت سپری شد

Uykum kaçsa bile uyanamadım

حتا اگر خواب از سرم بپرد ، توان بیداری نبود

Sormadan bulamadım

نتوانستم پیدایت کنم ...چون نپرسیدم از کسی

Belki de ben yolumu kaybettim

نمیدانم ، شاید که راهم را گم کرده ام

Okusam da söyleyemem adını

حتا اگر نامت را بخوانم ...نمیتوانم آن را بر زبان آورم

Çünkü ben seni suya hapsettim

زیرا که من تو را به آب ( اشکهایم ) محبوس کرده ام

Aşk diye diye kendimden bile bile

در کمال آگاهی از خودم ، عشق ورد زبانم بوده

Vazgeçtim derken yolu kaybettim

درست در لحظه ای که منصرف شدم ، راهم را گم کردم

Ağlasam da söyleyemem derdimi

گریه هم که می کنم باز عاجز از بیان درد هستم

Çünkü ben seni suya hapsettim

زیرا که من تو را به آب ( اشکهایم ) محبوس کرده ام


 زندگینامه : ترجمه شده از ویکیپدیا

 دانلود : http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://mujan.persiangig.com/audio/Deniz%20Seki%20(2011)%20-%20Suya%20Hapsettim.mp3

مرد زندگی

1391/3/13

                                     
امیرخیزی

دفتر : اشکی از رگ 

ردیف : 5

مرد زندگی 



آه ای مرد !

ای مرد لعنتی !

ببین شکسته طلسمِ بودنت ...

به وزنِ عشقِ  نگاهِ زنی افسرده ...

و ناباور به انسانیتِ خویشتنش !



آه ای مرد ! 

ای مرد لعنتی !

ببین  خمیده قامتِ بی نیازیت ...

بر حسرتِ نگاهِ فرزندِ غرور...

که دهان گشوده بر دستانِ خالی از جهان تو!



آه ای مرد !

ای مرد لعنتی !

ببین له شده رویای عاشقیت ...

بر حجمِ هجومِ لاشخورانِ حریص...

 که لانه کرده اند بر آستانِ خانه ات !


ای مرد ! 

که سر بر  آورد ه ای از میانِ صد لعنتِ عیان !

و در میانه ی بهشتِ کورِ آتشین ...

شمارگانِ پینه ی دست خود را ..

در احتیاجِ زندگان نثار کرده ای !

و اشکی از رگانِ زنده ی خودت ...

بر اشتیاق آرزوی خفته در کلامِ شعر ...

به جای جای واژگانِ عاشقانه و غمین  ..

روان نموده ای  نهان !



ای مرد !

که مرگ پس می زند تو را ...

و کم می آورد  تابوت ، ازحجمِ ذهن تو 

و  زن  وار می زایی از خاکسترت هنوز...

هزار زن !

هزار مرد ... و هزار امید !

وعمقِ نگاه  را....

با گردنی افراشته ...

نگاهبانی هنوز !

باخت


 

1391/2/30
 
امیرخیزی
 
دفتر : عشق موهوم 
 
ردیف : 10
 
باخت 


با تو شرطی بستم . 
 
گر ببازم ، تو مرا می بوسی !
 
ور ببازی ،
 
من چو یک تشنه ی بی سایه ...
 
که پژمرده  به آفتابِ کویرِ چشمت ، 
 
بر الوُهیت  آن چشمه ی جوشانِ لَبَت ...
 
مثل زالوی نفس گیر ...
 
که مشتاق  به  اشعارِ رگم می نگرد ... 
 
یا چو یک خواب به چشمِ مهتاب ،
 
می لغزم !
 
و تو را می بوسم !

 
 
با تو شرطی بستم .
 
آن زمانی  که میانِ دلِ من نالیدی ...
 
- با هزاران افسونی که تو را در دلِ من زنده نگه می دارد  -
 
"  هرگز عاشق شده ای ؟؟
 
   هان بدان ...
 
   در تمامیتِ عمرِ دلِ تو، عشق نبود !! "
 
و مَن افسوس کنان ...
 
شرط بر عشقِ  وجودم بستم !
 
شرط با  ذاتِ حیاتم بستم !
 
و تو می دانستی ...
 
من تو را خواهم برد !
 
من تو را می بوسم !
 
من تو را ...
 
مثلِ نگاهم که به غَنجِ* لبِ تو جاوید است ...  
 
با هزاران هوسِ مرده در اندوهِ دلم می بوسم !
 
مثل تاتار هجوم آورم از عمقِ خیالی وحشی 
 
قلعه ی قندِ لبت را... 
 
به حریصانه ترین رویایم درشکنم !

 
 
با تو شرطی بستم .
 
تا به بی رحمترین صورتِ عشق ....
 
بر لبت حمله کنم ...
 
و تو را ... امّا نه !!!
 
من به تو خواهم باخت  !!
 
آری آری من به تو می بازم !
 
من همه عشقِ درونِ دلِ خود را به فنا در فکنم !
 
من هرآن  خاطره ی عشق....
 
هر آن صورتِ معشوقه ...
 
هر آن قصه ی ناگفته ...
 
هر آن دردِ نهان را زدلم بر چینم ....
 
و به تاریخِ دلم قفلِ فراموش زده ...
 
و به تو خواهم باخت !
 
تا تو لب غنچه کنی ...
 
و بهاری دلکش را به دلم باز نهی !
 
و مرا از نَفَسِ آتشِ خود  سیر کنی !
 
و برای یک بار ...
 
با عطشناکی عشقی سرکش ...
 
برلبم بوسه نهی !
 
و دلم را به ابد پیوندی !
 
من به تو می بازم !!

======
 
* غنج = ناز و کرشمه و عشوه
 

خواب


1391/2/21

امیرخیزی

دفتر   : اشکی از رگ 

ردیف : 4

خواب 



خواب که مرا ربود ...

فدا کردم  ...

با ارزشترین دارایی ام را 

برای رهایی  پرنده ی مدفون در ذهن کودکی افلیج  !

وبی صبرانه  بخشیدم...

رویاهای دوردست را به نگاه شب ...

تا اشتیاق یک شب تاب …

بر سیاهیِ خانه ام  نور بتابد !


خواب که مرا ربود …

وام دادم ….

همه ی رخوت دستانم را …

به تپش بالِ پروانه ای در طغیان آتش 

و زمزمه کردم چکامه ی بودن  را

 بر استقامتِ یک نخ ،

که هیچ بودنِ خود را …

بر میانه ی  شمعی تندیس نموده بود !


خواب که مرا ربود …

به صف کردم   …

هزار گوسفند الکن را ،

به مسلخِ ستون برافراشته بر گوشه ی چشمی از ترسِ نرم ! 

وهمراه با  تمامی ظلمت گریستم…

سخاوتمند و بی ریا ،

قطرات خون خود را ....

بر تیزی ساطورِ قصابِ مهربان ! 


خواب که مرا ربود ....

مرگ دنبال بهانه بود ...

تا باز شناسد واژه ی امیدم  را ...

و بر خیزد از میان !


خواب که مرا ربود ...

صبح سلامی داد و پرکشید ،

برجاودانگی این خیال !

 

4 شاهکار از موسیقی آذربایجان - برلیان داداش اوا


         لطفا برای استفاده از این مطلب تا لود شدن کامل فایل صوتی آن

                    (به دلیل حجم بالای فایل ) صبور باشید .

 سکوت بین ترانه ها به شکل عمدی قرارداده شده اند تا ترانه ها با هم مخلوط نشوند .

چند سال پیش دو تا ترانه آذری به دستم رسید که به شکلی بسیار زیبا ودلنشین ،

فرمی از یک اپرای دلنشین دو زبانه را به نغمه سرایی بود و ...این دو ترانه از

بس زیبا و قشنگ هستند ...هر شنونده ای را نا خود آگاه مجذوب خود میکنند .

حتا اگر به زبان ترکی آشنا نباشد . این ترانه ها که اسمی در آلبوم من نداشتند ،

برگرفته و بازخوانی از دو ترانه فولکلوریک وقدیمی و باصطلاح آذری خالق

ماهنیسی هستند . بعدها نام خواننده اصلی ان را پیدا کردم .... برلیان داداش اوا

برلیانت در خانواده ای پر فرزند در باکو چشم بجهان گشود . مادر کمانچه نوازش

در نتیجه حادثه رانندگی بسال 1964 دارفانی را وداع گفته و او را در این جهان

تنها گذاشت . خواهران بزرگتر برلیانت نیز با موسیقی آشنائی داشته و از این راه

امرار معاش مینمایند .برلیانت داداش اوا برای اولین بار بسال 1985 در خلال

فستیوال بین المللی جوانان در مسکو پا به صحنه هنر گذاشته و دو سال بعد نیز در

مسابقه موسیقی پاپ که در سرتاسر شوروی پیشین برگزار شده بود بمقام نخست

دست یافت .اودر سال 1990 از انستیتوی فرهنگ و هنر ملی آذربایجان فارغ التحصیل

شده ودر میان موفق ترین بانوان هنرمند آذربایجانی جایگاه بحقی بخود اختصاص داد .

برلیانت داداش اوا که دارای شهرتی بین المللی میباشد در آمریکا ، آلمان ، اتریش ،

انگلستان ، سوئد ، کانادا ، روسیه و ترکیه کنسرتهای فراوانی اجراء کرده و مورد

پسند طرفدارانش در این ممالک قرار گرفته است . برلیانت در سال 1999 بعضویت

مجلس شهرداری باکو انتخاب شد . او همچنین از سال 2001 الی 2006 برنامه ای

تحت عنوان ” زیبائی جهان را نجات خواهد داد” را تهیه نموده و به علاقمندان

عرضه میداشت . برلیانت داداش اوا متأهل بوده و دارای یک فرزند است .

بعدها من تواستم به آلبوم و ترانه های بیشتری از برلیان دست بیابم . وی

همچنین ترانه های بسیار ی را به شکل دو صدایی و به همراه یک خواننده

مرد خوانده است که از بین خوانندگان مکملش میتوان به ایلگار مرادف -

علی خان صمداف - آکیف اسماعیل زاده - انار ناغیل باز - آکسین عبدالله یف -

میرزا بابایف - طالب طالع و سمیر باقرف اشاره کرد .

 

ترانه های زیادی از برلیان داریم مانند

Bayati Siraz -Payiz geldi - Seveceyem- Yalan dunya

-Daglar - Menden baska hec- Lacin -Omrumun isteyi

-Toy axsami-Niye danirsan -Qara gozler -Parlayan ulduzlar

Cix yasil duze -intizar و دها و دها ترانه باشکوه و زیبای دیگر

اما آنچه که مشکل است انتخاب کردن است از بین ترانه های برلیان !!

امروزبه راه حل جالب وصد البته بسیار پردردسری رسیدم ! از بین ترانه های

بسیار زیبای برلیان 4 تا را انتخاب کردم. بله 4 ترانه انتخاب کردم . همه هم

دو صدایی وهمه همراه با ایلگار مرادف .

این مطلب حاصل این انتخابها می باشد .

این ترانه ها عبارتند از :

1- آمان یار Aman yar

2- آی بری باخ Ay beri bax

3- منه منه گل Bana bana gel

4- چال اوینا Cal oyna

 

هر 4 ترانه را در یک فایل جمع آوری کرده و بین آنها را فاصله گذاری کردم

تا ترانه ها به هم نیامیزند . بنابراین بعد از اتمام هر ترانه شاهد سکوتی خواهیم

بود .و برای هر ترانه هم لینک دانلود مجزا گذاشته ام . اما از متن ترانه ها و

ترجمه آنها امروز خبری نیست . چون بخشی از هر کدام از ترانه ها زبان

سومی نیز دارند نمیشد که تنها به درج و ترجمه بخشی از ترانه بسنده کرد .

و اینهم لینک دانلود این ترانه ها :

آمان یار Aman yar

mujan.persiangig.com/audio/Brilliant%20Dadasova%20-%20Aman%20yar%20%28%20ft%20ilqar%20Muradov%29%20.MP3

آی بری باخ Ay beri bax

mujan.persiangig.com/audio/Brilliant%20Dadasova%20-%20Ay%20beri%20bax%20.MP3

منه منه گل Bana bana gel

mujan.persiangig.com/audio/Brilliant%20Dadasova%20-%20Bana%20bana%20gel%20%28%20ft%20ilqar%20Muradov%29%20.mp3

چال اوینا Cal oyna

mujan.persiangig.com/audio/Brilliant%20Dadasova%20-%20Cal%20oyna%20%28%20ft%20ilqar%20Muradov%29%20.mp3 

Flash Animationمنبع زندگینامه : http://azarkhoy.blogfa.com/

 

خدا چرا عاشق شدم ؟ - محمود وصفی


 از بین کاست های قدیمی ...ترانه ای بود که نام خواننده آن را محمود

نوشته بود . یک ترانه بسیار زیبا  با صدایی جاندار و افسونگر . اسم این

ترانه بود ...خدا چرا عاشق شدم ؟ بعدها که به فایل mp3 این ترانه دست

یافتم ...فهمیدم که نام کامل خواننده آن  محمود وصفی است .

از محمود وصفی ترانه زیادی نشنیده ام  و از زندگینامه اش اطلاعاتی نتوانستم

بدست بیاورم وحتا از تعداد آلبومهایش و یا تعداد ترانه هایش .ولی از حد اقل از

همین  عکسها میتوان به ترانه ای دیگری از وی نیز اشاره کرد ..ترانه های

پاره پوشان و نیز کاش بلا بگیره .

       

تک آهنگ "خدا چرا عاشق شدم" به آهنگسازی فریدون خوشنود  براساس

شعری از سعید دبیری در دهه 50 با صدای محمد وصفی منتشر شد . و در

این لحظه گوش میدهیم به صدای دل انگیز محمود و ترانه با شکوه وزیبای

خدا چرا عاشق شدم ؟

خدا چرا عاشق شدم من؟

دیگه از دست این دل،

یه شب آروم ندارم

وای... چرا توی این زمونه،

شدم قربونی غم، اسیر روزگارم

روزا چشمهای نازش،

می نشینه توی کتابم،

شبها وقتی می خوابم،

می بینمش توی خوابم

واسش نامه نوشتم،

قشنگ و عاشقونه،

نوشتم با دو چشمهاش،

من رو کرده دیوونه

خدا چرا عاشق شدم من؟

دیگه از دست این دل،

یه شب آروم ندارم

وای..... چرا توی این زمونه،

شدم قربونی غم، اسیر روزگارم

روی پله های سنگی،

می نشینم مات و بیدار،

چشمهام تور ابرا،

سرم به سنگ دیوار

برام آواز می خونه،

لبهای سرد و بسته ام،

می آد خورشید بازم من،

هنوز اونجا نشسته ام

خدا چرا عاشق شدم من؟

دیگه از دست این دل،

یه شب آروم ندارم

وای... چرا توی این زمونه،

شدم قربونی غم، اسیر روزگارم

 

دانلود ترانه همراه با اجراهای جدیدتر آن :

http://www.mahvizan.com/Download/Music_download/khoda-chera%20-ashegh-shodam.htm

عنصر پنجم

1391/2/5


علیرضا امیرخیزی
 
دفتر : اشکی از رگ
 
ردیف : 3
 
عنصر پنجم


مشتم را که باز کردم ...
 
بر همه ی خط زندگی ام ...
 
قطره ای اشک چکید !
 
و من چه زبونانه لیسیدم ....
 
تمامیت طول زندگی را !

*
 
گره نمیزنم سرنوشت خود را با بادی ...
 
که قصدش از پرواز دادن من ...
 
سقوط از بالاتر است ...
 
سنگین تر ...
 
دردناک تر !

*
 
ریشه ام در خاک است ...
 
و آغاز و نهایتم درخاک !
 
چونان کِرمَک لَزِج لجنزار !
 
می کاوم و می پرورم و می اندوزم خود را !
 
آه که چه  نا همگون ؟؟!!
 
موجودیتی که خود را میشکافد ...
 
تا از خود راهی برای خود باز کند !

 
شاپرک ، سرخی تنم ربود  !
 
وآیا این منم ...؟
 
که زرد، در بال پروانه خانه کرده ام !
 
تنها به نیت داغ وجودم در دل شاعر ؟!
 
و سوز...
 
 بر جگر کلمه  در دل دفتری شاید ؟!
 
ویا امیدِ رنگی...
 
 آبی ، گرم ... وَ آرام  ؟!

 
عشق ، در هم آغوشی رنجهایم ...
 
 نوبت خود به من داد !
 
چرا که پنجمین آهنگ  *...
 
تولد شعور در قلبِ شاعر بود !
 
آنگاه که عشق ...
 
در برابرش  سر خم کرد ...
 
و واژه ....
 
خانه ی بازپسینش را یافت !


===========
تفکری است که پس ازعناصر اربعه ... آب ، باد ، خاک و آتش ، " عشق " 

 را بهعنوان  پنجمین عنصر برای  خلقت متصور است . 
 
 
- دانته در کمدی الهی :
 
 آنگاه که انسان به عشق راستین اجازه ظهور دهد آن ساختارهای نهادینه ی 

پیشیننابود میشود. و توازنِ هر چه درست وحقیقت می پنداشتیم بر هم 

می خورد! آریجهان زمانی حقیقی است .. که انسان عشق را بشناسد !

 
 
- فیلم " عنصر پنجم " به کارگردانی " لوک بسون " گسترش ماجراگونه ی 

همین تفکر است !
 

در آینه

1391/1/27

علیرضا امیرخیزی

دفتر : اشکی از رگ

ردیف : 2

در آینه



یک نفر در آینه ....

همپای من اِستاده است !

دنده ی ماشین در مُشتم ،

و فرمانی ...

که من را حکمران این خیابان کرده است !

می روم تا بی نهایت ...

سوی مرزِ پوچهای زندگی ...

تا ماورای اشتیاقِ یک گناه !

اشتیاقِ زندگی در وهم وُ صد رویای کور !

یک نفر در آینه ...

بر چشمِ من میریخت آه !



از ورای شیشه ی نمناک وُ بارانی ...

چشمهایم می سپارد زیرماشین ....

خیس وُ اشک خفته در آسفالت را !

گریه ی پنهانِ انسان ...

مسلخِ صد آرزو !



می تراود از نگاهم جستجوی یک فریب آشنا !

امتداد یک خیابان یا مسیر زندگی ؟!



خونِ گرمی از چراغی ...

بر رخ بیمار من غمزه فروخت !

دستِ سردی سوی من گلهای مریم می نهاد !

دست وُ ماشین وُ گل وُ این جنگل انسان ها !

آه از این رنج ِ نگاهِ مردمان ...

آه از ریای این چراغ !

یک نفر در آینه ...

بر اشک من ، خنده نهاد !



بوسه ی گرمی که از پشتِ سرم بر گونه ریخت ...

اندُه آینده ای کور از پسر بر من گشاد !

از پدر تا پورِ خود ؟!!

تا کجا این ارثِ نا همگونِ انسانی تداوم میکند !؟

گاه همچون "ژیم "* ...

راندن تا به سوی یک خیال ...

در بیکرانِ عشقِ کور !

گاه چون فانوس ، مردن از برای دیگران !

زیستن در وهم یا مردن به صد مدلولِ مرگ **!

تا چه زاید روزگارش ...

آه از این فکر گران !



یک نفر در آینه ...

بر چشم من خندید و گفت :

راه سبز است .....

پس برو !

هرگز نترس !

خود را نباز !

==============

* فیلم " ژول و ژیم " شاهکار " فرانسوا تروفو " . بدنبال یک مثلث

عشقی ... در نهایت ژیم به همراه کاترین اتومبیل را به سوی یک پل

شکسته می رانند و کشته میشوند !

** آه ز که سخن می گویم ؟

ما بی چرا زندگانیم ...

آنان به چرا مرگ خود آگاهانند !

( احمد شاملو )

Flash Animation

فانوس

1391/1/20
 
امیرخیزی

دفتر : اشکی از رگ 

ردیف : 1

فانوس 
 


خدا گریست ...

دستم را که دید ....

نشسته بر اندوهِ دستِ دگر ..

ز رِخوتِ یک ریای کور !

و علیلِ مُتکّی بر صد عصای خواب !


خدای گریست ...

چشمم را که دید ...

در تماشاگهِ سالوس و دروغ

نشسته در کاسه ی خون ...

و می بارد هزار ستاره ی شاد از ضمیرِ خسته اش...

تا پر کند اندوهِ سنگینِ و ژرفِ خود با ...

خنده ای سبک !!


آری ...

خدای من گریست !

بر بی خداییِ این سجده گاهِ من ...

و بیتابیِ  درد ...

در  بیدارِ خدایی مریمش !

که فانوسِ اشکبار بر دل ...

آویخته  بر میخی  به   پای  مصلوبِ  صد مسیح  ...

برسریر بغضش  نشسته  کنون !

==================

در مورخه 91/1/17 سروده بسیار زیبایی  به نام " هرگز " اثر شاعرگرامی
 " خانم مریم بمی " ، در" سایت شعر نو " منتشر شد . بنده ملهم از خوانش آن  و به شکلی کاملن آنی و بداهه ، این شعر را در همانجا به عنوان کامنت درج کردم  ! 3 روز بعد  سطر پنجم  و نیز 5 سطر آخر را بدان افزودم ... بی هیچ  ویرایشی در اصل آن .  و اینک  کل  این دردنامه  را به  بانوی شاعر، " خانم مریم بمی " گرانقدر تقدیم می نمایم . 
آدرس شعر هرگز سروده خانم مریم بمی در سایت شعر نو :

کمین


16/1/1390

امیرخیزی

عشق موهوم : 9

کمین


آه از این خنجرِ کمین کرده !

دندانش تیز و حلقومی گشاد ...

نشسته بر دوپای و هجوم آورده با نگاه  ....

می غرد همپای یک اندوه ....

مشتاقِ محوِ موجودیت من و تو !

تشنه ی زخم ....

بر این هزار تنِ تنفر بار !  


و آه ...

از منِ سینه گشاده بر هر نقابِ خنده....

و سر نهاده بر کرشمه ی این ترسِ مزمن کور...

فراموشِ هزار زخمِ شکفته بر پهلو !

و خاموشِ صد ناله ی دیرینِ در پستو ....

که مانده ام در بهت خواب آلودِ یک  رویا !


اما تو ...

تنها نظاره میکنی دریده شدنِ احساسم  ...

به  بوسه ی  نا استوارِ یک  فریب !

و پراکنده شدنِ فکرت ...

با بادی که از پوچ رسیده بر من و تو !

مانده در حضیضِ یک  شیون ....

غرق در نشاطِ  مرگ شعور !


اینک این منم !

خونی ریخته از رگِ عشقی بی انجام !

جسمی فروریخته از پسِ عشقبازیِ با وهم !

وچشمی کور....

ازتلالوی یک رویای صد  نیرنگ !


و آنک آن تویی !

لبخندی نشسته بر لب کفتارِ بی تاریخ !

هذیانی از اُبُهّتِ یک خرچنگِ بد ترکیب !

خوابی خرامیده بر اَبرویی  چالاک ...

 که پنهان است  ز دیدِ  اسطوره !


و این دشنه ی زبونِ نحیف ...

در میان پیکرِ من ...

بنگرش چه آرام است !

او، چه خوش غنوده هنوز !

آه از این اشتیاق - سلامی شاهین


بسیار مشکل است انتخاب ترانه ای از سلامی شاهین !

بسیار سخت است انتخاب تنها یکی از بین ترانه های بسیار زیبا و جاندارش .

چند آلبومش را سرزدم و یکی را همینجوری انتخاب کردم !!

و بعد از بین چندین ترانه اش .... سخت است انتخاب بین این همه ترانه زیبا!

سلامی شاهین در 15 آگوست 1948 درروستای  یونجاکایا از توابع  هاتای 

انتاکیه متولد شد .وی چهارمین فرزند از سه برادر و سه خواهر خانواده بود .

مادرش خانه دار بود و شغل پدرش تنها توانیی آن را داشت که فرزندانش را

تا سطح ابتدایی به مدرسه بفرستد . 14 ساله که بود ، کار در شهرهای انتاکیه

، آدانا و آنکارا را تجربه کرده بود .اما وی هدفش خوانندگی بود . در سال

1963 به استانبول رفت :

پولی که در می آوردم کم بود ولی من نخوردم و نپوشیدم ولی سعی کردم که

پدر و مادرم بخورند و بپوشند.

بدون داشتن هیچ استادی که به من نت بیاموزد وبا کمک گرفتن از کتابها ،

روی به خود آموزی آوردم .از سال 1964 کار روی آثار عرفان اوزباکیر

را آغاز و با جاوید درین گول ، زین الدین ماراش و اورهان گنجه بای و

دیگران ادامه دادم .

وی همچنین درسابقه کارگردانی در چند فیلم را نیز دارد .

بسیار مشکل است انتخاب ترانه ای از سلامی شاهین !

بسیار سخت است انتخاب تنها یکی از بین ترانه های بسیار زیبا و جاندارش .

چند آلبومش را سرزدم و یکی را همینجوری انتخاب کردم !!

و بعد از بین چندین ترانه اش .... سخت است انتخاب بین این همه ترانه زیبا!

سلامی شاهین  خواننده ای است برای تمام نسلها . خواننده که از هر سنی او

را دوست دارند . هنرمندی که اکثر ترانه هایش را خودش آهنگسازی کرده و

خوش شعر آن را سروده است . خواننده ای که هرگزسیر نخواهی شد از

احساسش . از سخنی که دلش با تو می گوید !

ترانه های بسیارو زیبایی ازسلامی شاهین در دست داریم . یکی ازیکی زیباتر .

Alismak Sevmekten Zor -Anla Beni Kucugum-Ben Sevdali Sen Belali-

Dokun Bana --Beni Bekliyor- Bos Vere Bos Vere - Mahpus Turkusu-

- Eskimiyen Dost - Dayan Ey Yuregim - Kadere Sikayetim Var

Al Yeniden Yarat Beni- Ben Bir Tek Kadin Adam Sevdim - Dayman

- Aklim Sana Takili Kaldi - Ah Seni Seni -Iyi Ki Sen Varsin

ترانه بسیار باشکوه bu aski olduremazsin و دهها ترانه زیبای دیگر .

اما بین ترانه های آلبومی که انتخاب کرده بودم ...چیزی شبیه پشک انداختم شاید

و ترانه فوق العاده زیبای آه از این اشتیاق Ah Bu Ozlem را برگزیدم !

ترانه ای که مثل بسیار از ترانه های دیگر سلامی شاهین شعر و آهنگ را از

خودش دارد!

Selami Şahin Ah Bu Özlem

آه از این اشتیاق

Flash Animation

Ah bu özlem

آه از این اشتیاق

yakar Içimi

آنچنان که درونم را میسوزاند

Yakar da küle döndürür

آنچنان که می سوزاند و خاکسترش می کند

Bir düşünce alır beni

یک اندیشه است که مرا فرا میگیرد

Alır da sana götürür

و مرا بسوی تو بر میدارد

Günüm seninle başlar

روزم با ( فکر ) تو آغاز میشود

Gecem seninle başlar

شبم با ( فکر ) تو آغاز میشود

Yetsin yüreğime bastığım taşlar

دیگر کافی ست سنگ و سختیهایی که بر قلبم تنیدی

Bitir bu hasreti

دیگر تمامش کن این حسرت را

bitir bu özlemi

تمامش کن این اشتیاق بی پایان را

Bitir de son bulsun bu kahroluşlar

تمامش کن تا پایان یابد این اوضاع لعنتی

 

Söz - Müzik: Selami Şahin

ترجمه و خلاصه زندگینامه از سایت :

http://www.msxlabs.org/forum/muzik-tr/24255-selami-sahin-selami-sahin-kimdir-selami-sahin-hakkinda.html

دانلود :

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://mujan.persiangig.com/Selami%20Sahin%20-%20Ah%20Bu%20Ozlem%20.mp3

بهاریه هایده


هایده یکی از خوانندگان بسیار محبوب ایران بود . با صدایی خاطره ساز

و ترانه هایی خاطره انگیز . ترانه های به یاد ماندنی هایده در اذهان نقشی

فراموشی نا پذیر بر خود گرفته اند .

 

بهارتازه از راه رسیده و نوروز را با ترانه هایی زیبا از هایده آغاز می کنیم .

 

دو ترانه بسیار زیبای بهاری از هایده به نامهای بهار و نیز ترانه بسیار زیبای

 

سال .ترانه هایی بسیار زیبا و... البته سازگار با حال و روز امروزمان !

 

 

 

 

هایده در تهران متولد شد. نام اصلی او معصومه دده بالا بود.خواهر کوچک‌تر او، مهستی

نیز از خوانندگان معروف ایرانی است که حدود سه سال پیش از هایده خوانندگی را آغاز کرد.

هایده در ۱۳۴۷، فعالیت حرفه‌ای خود را با خواندن ترانه «آزاده» اثر استادش علی تجویدی که

بر روی آخرین سروده رهی معیری ساخته شده بود آغاز کرد. اجرای ترانه «آزاده» با ارکستر

بزرگ گلها در رادیو تهران آغاز کار هایده بود. وی پس از اجرای چندین اثر دیگر ازتجویدی و

دیگرآهنگسازان در برنامه گلها، از نخستین سال‌های دهه ۱۳۵۰ به خواندن ترانه‌های پاپ

علاقه‌مند شد که بیشتر از ساخته‌های فریدون خشنود، جهانبخش پازوکی، محمد حیدری و

 انوشیروان روحانی بودند.هایده در شهریور ۱۳۵۷ چندین ماه پیش از پیروزی انقلاب ایران را

به مقصد بریتانیاترک کرد.هایده در روز ۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ برابر با ۳۰ دی ماه ۱۳۶7 فردای

اجرای کنسرت درباشگاه کازابلانکا در حومه سان فرانسیسکو، بر اثر سکته قلبی درگذشت .

 

 

 

ترانه سال

هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه

هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه

سال سال این چند سال

امسال پارسال پیرار سال

هر سال میگیم دریغ از پارسال

سال سال این چند سال

امسال پارسال پیرار سال

هر سال میگیم دریغ از پارسال

هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه

هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه

سال سال این چند سال

امسال پارسال پیرار سال

هر سال میگیم دریغ از پارسال

سال سال این چند سال

امسال پارسال پیرار سال

هر سال میگیم دریغ از پارسال

وای دل چه خونه

ازکار این زمونه

حسرت کشیدن

سخته خدا میدونه

وای وای خدایا

دل زده از خوشی ها

با هم چه آتش زدیم ما به آشیونه

هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه

هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه

سال سال این چند سال

امسال پارسال پیرار سال

هر سال میگیم دریغ از پارسال

سال سال این چند سال

امسال پارسال پیرار سال

هر سال میگیم دریغ از پارسال

وای دل چه خونه

ازکار این زمونه

حسرت کشیدن

سخته خدا میدونه

وای وای خدایا

دل زده از خوشی ها

با هم چه آتش زدیم ما به آشیونه

هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه

هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه

سال سال این چند سال

امسال پارسال پیرار سال

هر سال میگیم دریغ از پارسال

سال سال این چند سال

امسال پارسال پیرار سال

هر سال میگیم دریغ از پارسال

 


ترانه بهار

بهار،بهار باز اومده دوباره
 
باز تموم دلها چه بیقراره
 
اما برای من دور ز خونه
 
بهارا هم مثه خزون میمونه
 
بهار خونه بوی دیگه داره
 
هوای خونه همیشه بهاره
 
اما برای من دور ز خونه
 
بهارا هم مثه خزون میمونه
 
خونه هزار،هزارتا یاد و یادگاری داره
 
بچگی و قلک و عیدی به یادم میاره
 
گلدون و یاس رازقی
 
بنفشه های باغچه
 
آینه و شمعدون جهاز مادر تو طاغچه
 
بهار،بهار باز اومده دوباره
 
باز تموم دلها چه بیقراره
 
اما برای من دور ز خونه
 
بهارا هم مثه خزون میمونه
 

 

منبع زندگینامه : ویکیپدیا
دانلود ترانه بهار :
دانلود ترانه سال:

http://www.4shared.com/mp3/31lw2wRA/file.html

 

بهار - نوروز - هقت سین


  نوروز آمد . نوروز شاد امد . عید آمد و بهار آمد . فصل آغاز حیات .

فصل رویش شکوفه بر دل انسان . فصل باز دمیدن از پس نومیدی ها .


نوروز را پس از خانه تکانی و زدودن ضایعات سال پیش ، بر زندگی سلامی

دوباره می کنیم .سالی جدید می آغازیم با امیدی که از طبیعت می گیریم .

زندگی را با عبور از تمامی مشکلات یک سال گذشته مان ادامه میدهیم .

مشکلاتی که گاه زیر توان تحملهایمان سر خم کرده اند و گاه زخمی بر پیکرمان

نهاده اند . و بهار طبیعت نوید بازیابی بر ما میدهد . نوید دوباره آغاز کردن و

یک بار دیگر بر پای خود ایستادن . همراه با تلاشی برای پیروزی محتوم شادی

بر غم . پیروزی حیات .

نوروز را با هفت سین آغاز میکنیم . اما چرا تنها هفت سین ؟؟ و بیش نه ؟!

و اینکه آیا هر سینی در سفره هفت سین جای دارد یا نه !؟

و اینک سخنی در این مورد از دیدگاه دکتر انقطاع :

هفت سین ها باید دارای این پنج ویژگی باشند :

یک: نام آنها پارسی باشند.

دو: با بندواژه‌ی (حرف) سین آغاز شوند.

سه: دارای ریشه‌ی گیاهی باشند.

چهار: خوردنی باشند.

پنج: نام آنها از واژگان آمیختاری، مانند سبزی پلو، سیرترشی،

سیب زمینی و مانند آنها، ساخته نشده باشند.

با نگرش به پنج بند بالا، میبینیم که:

سیب، سیر، سماک (سماق)، سرکه، سمنو، سبزی یا سبزه و سنجد

همه دارای این پنج ویژگی هستند.

بر این پایه:

سنبل، (به پارسی خوشه) نه خوراکی است و نه پارسی، عربی است.

سکه (به پارسی تَنکه یا سِتر یا سیکو) نه خوراکی است و نه پارسی، عربی است.

سماور نه خوراکی است و نه پارسی، روسی است. همچنین سوزن و سیخ و

سه پایه و مانند اینها.

با نگرش به آنچه که آمد، در بیست میلیون واژگان پارسی، نمی‌توان سین هشتم

را برای هفت سین‌های نوروزی یافت که دارای این پنج ویژگی باشند.

همچنین لازم به ذکر است که تعداد و شکل عناصرسفره‌ هفت سین از هفت

امشاسپندان آیین زرتشت سرچشمه می‌گیرد. و این نکته که هفت امشاسپند نام

هفت فرشته نیستند! نام یکی ازاین هفت امشاسپند نام خود اهورامزدا وشش تای

دیگر نام فروزگان (صفات خدایی) اهورامزدا است. هفت سین بدین شمارند:

سیر: نماد اهورامزدا

سبزه: نماد اردیبهشت امشاسپند، راستی

سیب: نماد سپندارمد امشاسپند، مهرورزی و فروتنی

سنجد: نماد خورداد امشاسپند، رسایی و دلدادگی

سرکه: نماد امرداد امشاسپند، جاودانگی

سمنو: نماد شهریور امشاسپند، توانایی و باروری

سماک (سماق): نماد بهمن امشاسپند، منش نیک

 

دو ترانه ای که در این لحظه میشنویم :

ترانه بسیار زیبای شکوفه با صدای شادروان ویگن

و ترانه میخواهم ببینم تورا ( ایستَییرَم گورم سنی ) با صدای استاد مسلم

ترانه های آذری ، تیمور مصطفی اف .

نوروز عزیز را به همه هم میهنانم تبریک گفته و شکوفایی وشادی جاودان

را بر دلهایتان آرزومندم . و همراه با حافظ دعا میکنم :

       سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت

              بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام

             سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش

            اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام

        هر روزتان نوروز باد

         نوروزتان پیروز باد

 

دانلود ترانه شکوفه :

http://www.4shared.com/mp3/hihBjxIF/shokoofeh.html

دانلود ترانه ایستییرم گورم سنی:

http://www.4shared.com/mp3/GFpPxYft/istayiram__goram_sani.html

ریشه

1390/12/21

امیرخیزی

دلنوشته ها : 24

ریشه 


1-

بهار دلکش رسید و من غمگینم !

و تو ...

از من غمگین تر!

بیا دوست ...

بیا ریا بورزیم !

بیا با هم بخندیم !

و قربانی کنیم لحظه هایمان را ...

بر قدومِ  شاد بهار !

*

2-

آه از اقاقی ...

که دنبال خانه ای باشد !

با ریشه هایی در اعماق دلم 

و برگهایی در آغوش نسیم !

و نگاهی همچنان در دوردست !

*

3-

بامداد ....

نانم غمین بود 

و شامگاه ...

جانم رهین !

و درتاریکترین  نیمروز ...

تمام جستجوی من آفتاب بود !

*

4-

شکم نالید و رنگ از سفره پرید 

قلم سودا  پس زد ....

و من با اشکی سیر شدم !

نان بر من خندید ...

من بر نگاهِ  فرزندم  ماسیدم  !

*

5-

ریشه هایم در ابر است 

و سرم زیر خاکِ یخ زده !

کرم در مغزم می لولد ...

و کلاغ ...

ریشه ام را  خون  میدهد !

اما هنوز ...

راه مرا می خواند !!

 

مرا نترسان - شهیار قنبری


 رستنی‌ها کم نیست،

من و تو کم بودیم؛

خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم.

گفتنی‌ها کم نیست،

من و تو کم گفتیم؛

مثل هذیان دم مرگ

از آغاز

چنین درهم و برهم گفتیم.

دیدنی‌ها کم نیست،

من و تو کم دیدیم؛

بی‌سبب از پاییز

جای میلاد اقاقی‌ها را پرسیدیم.

این شعر بینهایت زیبا را که با صدای فرهاد شنیده ایم ...

شهیار قنبری سروده است .

شهیار قنبری بیش از هر چیز شاعر و ترانه سرایی بزرگ است . او شهرتش

را مدیون ترانه هایی بسیار زیبایی است که برای گوگوش و داریوش و فرهاد

و دیگران ساخته است . اشعاری که میسراید بسیار دلنشین هستند و صد البته

عمیق و قابل تامل. و صدایی آرام که چونان جویباری در گوشت زمزمه میکند .

در شعر خوانی و یا نغمه سرایی .

بسیار دوست دارم صدایش را . و بسیار دوست میدارم ترانه هایش را .

همان اندازه که دکلمه های فوق العاده اش را دوست میدارم .

یکی از بهترین وشاید مهمترین ترانه هایی که او سرود واسفدیارمنفردزاده

موسیقی آن را نوشت ترانه ای به نام جمعه . که فرهاد خواند.

شهیار قنبری به سال۱۳۲۹ - روز ششم مرداد تابستانی در خانواده‌ای اهل هنر

به دنیا آمد. کار ادبی را ازنوجوانی آغاز کرد و در آن زمان برای نشریه اطلاعات

کودکان داستان کوتاه می‌نوشت، گاه نیز اشعاری می‌سرود. سپس برای ادامه تحصیل

در رشته ادبیات به کمبریج رفت, و در میانه ی دهه ی ۶۰ میلادی..دراوج تب و تاب

این دهه- دهه ی شگفت انگیز در تمامی زمینه ها, به ویژه صحنه و زمینه ی هنر که

آتشفشان, شعر و رنگ و شعور و نور.. و آزادی! و نسل جوان تمامی صحنه ها را

اشغال کرده بود, به ایران بازگشت. شهیار پس از بازگشت به ایران سرودن ترانه را

آغاز کرد...!( بر خلاف پدر که میخواست پسرش آرشیتکت شود و نه آرتیست.. و

این حرف را داشت که : هنرمندان در جامعه ی ایران سرنوشت درخشانی ندارند...

که فضای هنر نیست این جامعه..!) شهیار جوان اما به عشقش پرداخت.! و نخستین

ترانه یی که نوشت "دیگه اشکم واسه من ناز میکنه" بود! ولی نخستین ترانه ،

"ستاره آی ستاره" با صدای گوگوش بود که ازرادیو پخش میشود...و پس از چند

ترانه ی دیگر "دیگه اشکم واسه من ناز میکنه"با موسقیی از اسفندیارمنفرد زاده

و صدای گوگوش جوان پخش میشود بر رادیو..! شهیار قنبری با ترانه قصه دو ماهی

با آهنگسازی بابک افشار به دلیل نوآوری در واژه و مضمون، سرآغاز ترانه نوین

فارسی و ترانه مدرن ایران است و اورا ترانه سرای نوین ایران زمین می نامند. این

نکته را شاعرانی نظیر اردلان سرفراز تأیید کرده‌اند.

شهیار قنبری :

قصه ی دو ماهی میلاد من است. بند ناف ترانه من این چنین بریده میشود..!

همکاری شهیار و واروژان در حقیقت شروع دوران دیگری از زندگی هنری وی

است. نخستین ترانه این دوبا عنوان بوی خوب گندم با اجرای داریوش خواننده معترض

ایرانی باعث شد تا خواننده، آهنگساز و شاعرهر سه به زندان بیافتند.!

شهیار قنبری :

راستی ما چرا آنجا بودیم؟ما که فقط ترانه می نوشتیم و تو( واروژان ) را داشتیم و

دریای صداهای خوش رنگ را..!

و شاعر میگوید از رفیق دلتنگی ها و تشنگی ها:

امروز که بی تو, بر ما هزار سال گذشته است, حتی نمی توانم از سنگینی این غیبت

بزرگ بنویسم. واژه ها, نیروی موسیقی را کم دارند. واژه های من تو را کم دارند!

 

واروژانِ من..! مرد سازها و آوازها..!

و شاعر به قله هایی بلند تر میرسد با ..... اگه بمونی- قصه ی بره و گرگ- حرف

- نفس - هجرت - جمعه –مرد تنها - هفته خاکستری - کودکانه - آوار - نجواها -

بوی خوب گندم - نفرین نامه - همیشه غایب - سقوط –نماز - نون و پنیر و سبزی -

امان از...و چندصد ترانه ی ناب دیگر..!

بیش از هفده سال است که یک برنامه ی رادیویی دارم به نام "قدغن ها" یکشنبه ها

ساعت ۰۹:۰۰ به وقت آمریکا ......! که سفری ست تا بلندای زیبایی آفرینان ایران و

جهان..! بیش از همه ترانه نوشته ام . نمایش های رادیویی و تلویزیونی ساخته ام.!

( برنامه های تلویزیونی: دوستت دارم ها- دلخواسته ها"- ) کاری به نام

"غزلنمایش-سفرنامه" را به سال ۱۹۹۳ به روی صحنه برده ام! .....

و هنوز و همچنان :

شعر خوردن, شعر نوشیدن, شعر بوییدن, شعر گریستن, شعر خندیدن, شعر خوابیدن,

شعر ریسیدن و شعر نفس کشیدن, تنها کسب و کار من است.

طی سال‌های بعد شهیار با خوانندگان مشهوری نظیر داریوش، فرهاد مهراد، ستار،

و ابی همکاری کرد.

برای انتخاب شهیار قنبری تا ترانه ای از وی در اینجا داشته باشیم ...کاری سخت

است انتخاب . دنبال ترانه ای بودم که هم دکلمه اش را داشته باشم .. هم ترانه اش

را و هم اینکه همان تاثیری را بر شنونده بگذارد که من خود احساسش میکنم .

و من انتخاب کردم . مرا نترسان ! ترانه ای عالی و فوق العاده زیبا .

                           مرا نترسان

کلام: شهیار قنبری

ترانه‌خوان: شهیار قنبری

آهنگ: اسفندیار منفردزاده

مرا نترسان دوست

مرا نترسان یار

مرا نترسان خوب

                   من از سرودن شعری بلند نمی‌ترسم.

ـ بلند؟

         یعنی کمند.

برای تو باید 

                     دوباره شعری گفت.

مرا نترسان دوست

مرا نترسان یار

مرا نترسان خوب

                     که من نمی‌ترسم.

من از سرودن منظومه‌های آتش‌رنگ

                    در برودت این شبگیر هراس ندارم

که رنگ گونه‌ی تو:

                    ـ اتفاق رویش لاله است

                                         بر تن این دشت.

با من بگو

           که می‌شود آیا

                             از درگاه عشق

                            بی‌شعر تازه‌یی برگشت؟

دوباره مرکب

دوباره قلمدان،

             دوباره رخت شاعری‌ام را

                                            بیار

                                           ـ ای بیدار!

               برای تو باید دوباره شعری گفت.

مرا نترسان یار، 

                              که من نمی‌ترسم.

 

 

دانلود : http://www.4shared.com/mp3/1GPhcTQ-/sh-ghanbari-mara-natarsan.html

 

منبع زندگینامه : ویکیپدیا 

 

 

 

ترانه نگاه تو شیرین است - استاد منوچهرمنوچهری ( بیدل )

استاد منوچهرمنوچهری ( بیدل ) شاعر و ترانه سرای ارزنده

 کشورمان طی یک محبت و مهربانی بسیار ارزنده در حق حقیر،

 سروده و ترانه  بسیار زیبا ، عاشقانه و  دلنشینی را سروده و به 

این شاگرد  کوچک خود  تقدیم ( و در حقیقت کادو و اهدایی بسیار

 بزرگ و سرشار از لطف و مهربانی  ) نموده و در مورخه 

جمعه 1390/12/12 در سایت شعر ناب و در آدرس زیر منتشر

 کرده اند  . 

بنده البته نمیدانم که میتوانم سزاوار چنین هدیه گرانبهایی باشم ولی 

امیدوارم که بتوانم این شایستگی را د رخود بپرورانم .و صد البته 

که زبان و قلم حقیر بسیار قاصر و نارسا از سپاسگزاری و قدردانی 

بنده خواهد بود . تنها میتوانم به  ایشان  یک سخن بگویم :

سپاس و سپاس و باز هم سپاس 

در اینجا عین سروده این استاد و ترانه سرای عزیز (  و به قول

خودشان ، شاعر ترانه های باران زده ) را که برایم بسیارارزشمند

 است با کسب اجازه  قبلی از محضرشان در اینجا درج میکنم :

                 ترانه نگاه تو شیرین است 

           ( تقدیم به دوست عزیزم جناب آقای  امیرخیزی)

رویای من  به  یاد  تو رنگین است

چشمان تو به یاد که غمگین است 

دیشب مرا به جشن خاطره ها بردی 

این خواب عاشقانه چه شیرین است 

شهری که بود با تو تماشایی

اینک بی عشق تو چه غمگین است 

باران بلند گیسوی تو

لبریز عطر تازه ی نسرین است

رنگین کمان شهر بهارانم 

تا چند خاطرات تو رنگین است

هر شب سکوت گریه که این شیوه

میراث عاشقانه ی دیرین است

بیا امیرخیزی در سکوت خسته ی بیدل بنشین 

اکنون که لحظه لحظه نگاه تو چه شیرین است 

دفترِ بی شعر

1390/12/13

امیرخیزی

دلنوشته ها :23

دفتر بی شعر 


دریغ از یک بند 

یک بیت ..

دریغ ازواژه ای خون رنگ

کز قلبم نشان گیرد...

مرا شوریده و سرمست ..

رسوایِ جهان سازد !

رهایم سازد از بی حاصلی ..

این مرگِ ناموزونِ رویاها !

از این آویختن در یک خلا...

یک بیکرانِ ساکتِ تاریک !

تو گویی من اسیرم ... 

همچو یک زنجیریِ  بغضی فروخفته !

هزاران جمله در ذهنِ نگون بختم

 به صد افسوسِ بی پایان مغروق است!

هزاران قطره از خونم ...

عطشناکِ قلم گشته !

مرا دیگر شرارِ آهِ ، کز شعرم برانگیزد 

و دنیا را به قهرِ دردِ جانکاهم 

سراسر آتش افروزد ...

نشانی نیست !

دگر چشمی  بر احساساتِ من 

آغوش نگشودست !

دگر اشکم  زِ  ِیادت 

جامِ  جانم را به خون لبریز ننمودست !

چرا هر دفترم خالیست از هر شعر!؟

کدامین پوزه بند بر ذهنِ ِ من قفل است ؟! 

و من اینک نمیدانم ...

قلم یا دفترم را چون عَلَم 

بر قله ی این زندگانی  میتوان افراشت !؟

بسان پوچِ هذیانی که از زندانیِ این وهم برخیزد !؟ 

و یا این فکرِ بی پرواز  ...

همانند نُتی محبوس در یک دفترِ بسته ... 

فقط نشخوارِ یک کفتارِ بی آیین  خواهد شد !

و این دفتر، سپید و باز... 

- بسان  پوزخندی کز درونِ آینه برچهره ی خاموش من - 

چون میخ ...

بر چشمم فرو رفته !

مرا آونگِ این یاوه حیاتِ لحظه ها کرده ! 

دریغ از واژه ، ازجمله ...

دریغ از شعر!


من ، تو ، دل

1390/12/6

امیرخیزی

عشق موهوم : 8

من ، تو، دل  

 

 

دل تو ....

خنده ی یک رویای نیمه شب کور ز مهتاب

دل من ....

خسته ی یک خواب به مستی  تماشای نگاهت !

دل تو ....

لرزش لب بود به هنگام فرو بردن یک رایحه دردشت شقایق

دل من ....

لرزش اشکیست که بر آن لب لرزان تو میریخت دمادم !

دل تو ....

گور گناهی ست که پنهان کند هربوسه ی غمگین

دل من ...

آینه ای بود که بشکسته به صد نیزه ی مژگان سیاهت!

دل تو...

دردل من خاطره ها را به صد افسوس فرو ریخت

دل من ...

در دل من  سائل جاوید خیالی شد و پژمرد  !

دل تو ...

در دل تو منظری از  قتلگه عشق مرا  آرایید  

دل من ....

در دل تو خفت و فرو مرد و به رویا پیوست !

سخنی در باره عشق

استاد منوچهر منوچهری ( بیدل ) شاعر و ترانه سرای ارزنده کشورمان

درسایت شعر ناب ، شعری داشتند با عنوان گرفتار پلیدی :

http://sherenab.com/Pages-View-5468.html

بنده کامنت ونظری آنجا در مورد عشق بیان کردم که در پی پیشنهاد دوستان

قرار شد استاد در این مورد مطلب جداگانه ای در وبلاگ سایت شعر ناب

قرار دهند و دوستان نیز در این مورد نظر داشته باشند . مطلب با عنوان

عشق زمینی نه .عشق ، عشق خدایی منتشر شد :

http://sherenab.com/News-View-809.html

ولی نظر و کامنت بنده در تایید عشق زمینی بیشتر به یک مقاله شبیه شد

تا یک نظر صِرف . و همین را به عنوان دستنوشته ای در باره عشق در

همینجا درج میکنم .



           سخنی در باره عشق

انسان برای هر مفهوم و استدراکی ، نخست و قبل از هرچیز دیگر ، از

مشاهدات و عینیات خود استفاده کرده است . مفاهیم مورد استناد مکاتب

و فلسفه ، همه پیشاپیش از مادیات نشات گرفته و آنگاه وارد ذهن و تفکر

انسان گردیده اند .همه این مفاهیم نخست به شکل واقعیات و اتفاقات و

مادیات پیرامون انسان موجودیت داشته اند . واژه عشق نیز از اینگونه

است و نخست از ارتباطات ملموس انسانی سرچشمه داشته اشت . حتی

شاید از همان ابتدا و موضوع هابیل و قابیل! و یا شاید پیشتر از آن ...از

نخستین مزه ی میوه ی آگاهی ! اما آنچه که هست عشق و دوست داشتن

انسانی دیگریکی از مشغله های اصلی ذهن بشر در زندگی شخصی و

ارتباطات اجتماعی وی بوده است که ابتدا از نیازهای جنسی و آنگاه از

غریزه انحصار طلبی بشر نشات گرفته و به عشق انجامیده است . آری

عشق یک مسئله اساسی و همیشگی انسان بوده است و گاه باعث و بانی

خونریزیها و جنگهای بیشماری نیز گردیده است . و به نظر حقیر برای

اینکه بهتر وارد این وادی شویم باید که گستره دید ونگاهمان را به کل

زندگی بشر در طول تاریخ و ذهنیات و تفکرات و عملکردهای وی در

طول تاریخ تکامل بشری ( اجتماعی یا فلسفی ) بسط دهیم .و گرنه محدود

شدن به شرایط زمانی و مکانی خاص با توجه به تغییرات روزمره سیاسی

– اقتصادی و اجتماعی بشردر هر موقعیت مکانی و زمانی خاص خود

که به تغییرات فرهنگی آن محدوده زمانی و مکانی منجر خواهد شد ، ما

را گرفتار یک بحث زود گذر و موقتی و دارای تاریخ مصرف خواهد کرد .

*

عشق در لغت نامه ها چندین معنی دارد . اما آنچه که مشترک است عبارت

از حُبّ و دوست داشتن بسیار و بدانگونه است که فرد موجودیت خود را

د رموجودیت معشوق ببیند .حال همین معنای عشق اشکال و صورتهای

مختلفی گرفته است در دیدگاههای مختلف .عرفان - تصوف - اومانیسم

و....بر آن اشکال غیر مادی داده اند .من امروز و در این مبحث ، شخصا

خودم را از این مباحث ذهنی بیرون میکشم ( هر گونه سخن و همفکری در

این موارد مستلزم شرایط مساوی است و چون این شرایط برای افراد و

ایده های مختلف در شرایط فعلی موجودیت و عینیت ندارد از این بحث

پرهیز میکنم . به عنوان مثال بر فرض در صورتیکه در این میان یک نفر

بخواهد بگوید که کلا به چیزی به نام عشق آسمانی اعتقاد ندارد .... مطمئنا

مورد انواع تهاجم قرارگرفته و معلوم نیست که بتواند از ایده خود دفاعی

داشته باشد! ) تا در مورد عشق رئال و واقعی اجتماع پیرامون بشرو روابط

بشری سخن داشته باشم . آنچه که به شکل روزمره درگیر آن هستیم .

عشق مابین انسانها دو شکل دارد :

1- در روابط مابین دو انسان هم جنس 2- در روابط بین دو جنس مخالف .

در مورد ارتباط انسانهای هم جنس این مورد حتی گاه شکل رسمی به خود

گرفته است . درکشور خودمان و در دوران و قرون پس از سامانیان ،

روابط این چنینی حتی گاه شکل رسمی و درباری نیز داشته اند مانند :

ایاز و سلطان محمود و یا ملیجک و ناصرالدین شاه و ....و گاه در بین

شعرا که بیشتر به شاهد بازی معروف گشته است که نمونه های بسیار در

اشعار موجود است به شکلی که عده ای عقیده دارند که واژه یار دراکثر

سروده های شاعران بزرگ کشورمان در دهه های فوق به همان شاهد

اطلاق میشد .و نیزموارد و مبحثهای دیگری که بهانه ها یی از این قبیل در

توجیه آن دخیل بوده اند که در شرایط فرهنگی ایران آن اعصار امکان

عشق بین زن و مرد به دلایل مختلفی سلب گشته بود و انسان برای برآورده

کردن نیاز هایش چنین عکس العملی ازخود بروز میداد .اما نمونه های بیشمار

این موضوع در سایر نقاط جها ن نیزفراوان بود و قصه قوم لوط دال بر

پراکندگی جغرافیایی این موضوع است .اما موضوع اصلی سخن بنده را

در اینجا عشق میان یک زن و یک مرد را تشکیل میدهد .

*

ارتباط برای ادامه نسل بین تمامی حیوانات موجود است و حتی در ادامه آن

انحصاری کردن جفت نیز در برخی حیوانات وجود دارد ولی در انسان لذت

جنسی مزید بر آن بوده و انسان را به ارتباطاتی میکشاند که خارج از ادامه

نسل است . وانحصاری کردن و به تنهایی صاحب جفت شدن نیزدر انسان

همراه با احساسات و رویا هایی بسیار بسیار فراتر ازموجودیت حیوانات

عملکرد دارند . روایتی از امام جعفر صادق را به یاد دارم که در جواب این

سوال که خداوند لذت جنسی را برای چه آفرید ؟ پاسخ میدهد که در غیر

اینصورت با توجه به وجود عقل در انسان ، در صورتیکه این لذت وجود

نداشت ، بزودی بشر نسل خود را از دست میداد !

آری انسان عاشق خود و موجودیت خود را در موجودیت یار میبیند . گویی

هردو در یک روح واحد باشند . در هم تنیده باشد این موجودیت . عشق اینک

تنها یک ارتباط برای ادامه نسل نیست . یک ارتباط دوست داشتن نیز نیست .

عشق چیزی بسیار فراتر است !

اکتاویو پاز را شاعر عشق می نامند . او میگوید : عشق واژه نیست !به نظر

وی عشق چیزی نیست که بتوان آن را در واژه ها حس کرد. آن چه به عنوان

عشق یاد می شود یک وهم است یا یک حادثه است. هرکس از عشق معنایی

دارد.برخی آن را زادۀ کمال می داند. برخی هم تب ودرد. به باور “پاز” عشق

ستیز،خشم وخیالی است که تمنا آنرا می زاید ، شرمساری وحرمان به آن

حیات می بخشد، حسادت آنرا به پیش می راند واین عادت است که قاتل عشق

است .و نتیجه می گیرد که عشق:

موهبت است

حکم است

خروش ، تقدس

او زندگی و مرگ را مدیون عشق میداند :

سر انجام زندگی را نامی و چهره ای ست

دوست داشتن ، آفریدن پیکری از روحی

اکتاویو پازعشق را متضاد مرگ و کلید "درِ ممنوع" می خواند. به نظر وی

عشق "گم کردن خود در زمان است".

ما رانده شدگان بهشتیم

محکوم به ساختن آنیم

برای پروردگان گل های هذیان مان

گوهران زنده می چینیم

تا گلوگاهی را بیاراییم

مامحکومیم

که بهشت را پشت سر نهیم:

پیش روی مان

جهان

*

افسانه های عشقی همیشه الگوی عاشقان بوده اند . ویس و رامین –

لیلی و مجنون – شیرین و فرهاد – رومئو و ژولیت – آنتونی و کلئو پاترا

و دهها زوج دیگر .اما این افسانه ها جز عشق و سختیهای راه آن ، همگی

یک ویژگی مشترک دیگر دارند . آنها همه یا ناکام مانده اند و یا در صورتی

که به وصالی رسیده باشند ... به یک تراژدی ختم شده اند . یادمان باشد که

عشقهای به وصال رسیده هرگز به جاودانگی ختم نمیشوند . چرا ؟

آیا میتوان جواب این پرسش را به عادت بعد از وصال انتساب داد که

اکتاویو پاز به آن اشاره میکند ؟! و شاید همین نکته باشد که " پاز " اعتقاد

می آورد که : عشق مفهومی ورای ازدواج دارد !

اینک این سخن را مورد نظر قرار میدهیم :

چرا همه عشاق زمانی که میخواهند برای خود الگویی نمایش بدهند به یک

عشق ناکام روی می آورند ؟

جواب یک چیز است . یک سخن مشخص .

عاشقان مواجه شدن با سختیهای یک عشق را الگو قرارمیدهند و نه خود

عشق را به ذات خود !

آری عاشقان پایداری و استقامت در راه عشق و جانبازی و کوه کنی را

برای وصال الگوی خود قرار میدهند و نه خود وصال را !

ندارد پای عشق او دل بی دست و بی پایم

که روز و شب چو مجنونم سر زنجیر میخایم

اگر یک دم بیاسایم روان من نیاساید

من آن لحظه بیاسایم که یک لحظه نیاسایم


باورمکن ای یار - تیمور مصطفی اف


 

وقتی به موسیقی آذربایجان گوش میدهی ،وقتی به ترانه های فولکلوریک

این سرزمین میرسی ،باید یک نام را به یاد بسپاری .تیمور مصطفی اف

از تیمور مصطفی اف ترانه های زیبا و زیادی شنیده ایم . خاطراتی

که صدای گرم و گیرای این بزرگمرد موسیقی آذربایجان برای این

زبان ایجاد کرده ، فراموشی ناپذیر است . ترانه های زیبایی چون :

مئشه بیگی ( خان جنگل ) - داریخیرام ( دلتنگم ) - گوزوم قالدی

( چشمم دنبالش ماند)- سن سن سن ( تویی تویی تو ) - لای لای -

آناجان آغرین آلیم ( مادر دردت به جانم )- اوخو تار( بخوان تار) -

سندن یار سنه یار شیکایتیم وار( از تو ای یار به تو ای یار شاکی هستم ) -

ایستییرم گورم سنی ( میخوام تو را ببینم ) - سئوگیلینم من (من عاشقتم )

- قادانی من آلیم گل گل ( دردت به جانم ) و دهها ترانه دیگر .....

تیمور مصطفی اف در اول آوریل 1339 در جلیل آباد متولد شد .

او قبل از آنکه به عنوان یک هنرمند و خواننده ملی ( خلق آرتیستی)

شناخته شوداز اساتیدی چون سید شوشینسکی و احمد باکیخانوف آموزش

دید . او پس از اتمام تحصیلات از دانشکده هنر در سال 1964 به

عنوان سولیست در اکستر فیلارمونیک آذربایجان انتخاب شد . وی به

عنوان استاد موقام و تصنیف آذری از سال 1978 دهها کنسرت در

آذربایجان و دیگر کشورهای جهان از قبیل ترکیه وافغانستان ، روسیه

و کشورهای اروپایی و عربی و نیز ایران اجرا کرد .

یکی از بهترین ترانه های تیمور مصطفی اف ، ترانه ای است با

عنوان باورمکن ای یار که بر اساس شعری از علی آقا واحد و با

ترجمه خودم تقدیم میکنم .

 

                      Inanma Yar باور مکن ای یار

 

سن سن هر شیرین نغمه

تویی تو هر نغمه شیرین من

سن سیز جوشمارام بیرده

من بی تو هرگز سرمست نمیشوم

دئسه لر کی سئومیرم

اگربه تو گویند که من عاشقت نیستم

اینانما یار اینانما

باورمکن ای یار باور مکن

اینانما یار

باورمکن ای یار

آرادا مین یالان وار

این وسط هزار دروغ نهفته است

مین جور فتنه سالان وار

هزاران فتنه گر در بینمان نشسته است .

مندن نه دئسه اغیار

پشت سرمن هر چی بگویند

اینانما یار اینانما

باورمکن ای یار باور مکن

اینانما یار

باورمکن ای یار

عاشق اوز درد دلین ایسته دیگی یاره دئیه ر

عاشق درد دل خود را به یار دلخواهش میگوید

دئمز اغیاره ئوره ک سیرینی دیلداره دئیه ر

به دیگران فاش نمیکند و به دلدار راز گوید

رحیم سیز بیرگول ایچون بولبولی بیچاره یاپار

اما این گلِ بیرحم است که بلبل را بیچاره میکند

نه قدر جور و جفا چکسه گدیپ خاره دئیه ر

بلبل هرچه میخواهد جور و جفا بکشد ...

به خار فاش خواهد کرد راز بلبل را !

آی عاشیقی کامروا سیرینی پنهان ساخلا

ای عاشق کامروا رازت را پنهان نگهدار

اینانیب یاره دئیه ر سن اودا اغیاره دئیه ر

اگراعتماد کنی به یار، رازت را فاش اغیار خواهد کرد

قیمت لعلیوی یارین دئیمه ییب اغیاره

بدان که یارهرگزارزش گوهرت را به دیگران نخواهد گفت

گوهرین قدریینی صراف بیر ایلداره دئیه ر

ارزش وجودی گوهررا تنها صراف است که به مردمدار گوید

خوش او گونلر سر زلفینده اسیریمدی

خوش آن روزهایی که اسیر سرِ زلف تو بودم

ایندی عالم منه هجرینده گونی قاره دئه ر

اینک عالمیان رابین که مرا روسیاه هجرتو مینامند

عشق سیرین دئمه واحد بوقارا گوزلو لره

راز عشقت را ای واحد* نگو به این سیه چشمان

مست درک ایله مز ...عارف سوزی هوشیاره دئه ر

مست را درک نباشد .عارف باش و سخن به هوشیار گوی !

اینان یالنیز ئوزونه

فقط به خودت اعتماد کن

ئوروگینه گوزونه

به قلب خودت . به چشم خودت

اونون بونون سوزونه

و هرگزبه حرف این و آن

اینانما یار اینانما

باورمکن ای یار باور مکن

اینانما یار

باورمکن ای یار

آرادا مین یالان وار

این وسط هزار دروغ نهفته است

مین جور فتنه سالان وار

هزاران فتنه گر در بینمان نشسته است .

مندن نه دئسه اغیار

پشت سرمن هر چی بگویند

اینانما یار اینانما

باورمکن ای یار باور مکن

اینانما یار

باورمکن ای یار

 

  *  علی آقا واحد  شاعر بزرگ آذربایجان است که بیشترین ترانه و

 

      موقام از اشعار وی خوانده شده اند .

 

منبع زندگینامه : http://www.mugamradio.az/performers/khanendes-singers/teymur-mustafayev

 

دانلود : mujan.persiangig.com/audio/Inanma%20Yar%28auto%29%20.mp3 

 

باغ انگور - ترانه فارسی ترکی از گوگوش


گوگوش نامی است که در موسیقی ایران هرگز نمیشود آنرا نادیده

گرفت . یک خواننده بسیار تاثیر گذار و مهم که زمانی نام شاه ماهی

موسیقی ایران را یدک میکشید .

شاید تاثیرات نوستالژی باشد و یا هر چیز دیگر ! ولی شخصا دوستدار

گوگوشی هستم که درایران می خواند . و اتفاقا ترانه های قدیمی او را

بارها گوش میدهم ولی ترانه های جدید ش را یکی دو بار ! البته

امیدوارم چنانکه احیانا خودشان این سطور را دیدند ، دلگیر نشوند !

فائقه آتشین در سال ۱۳۲۹ در تهران زاده شد. پدر و مادر او از ایرانیانی بودند

که تبارشان به قفقاز می‌رسید. او هنگامی که ۲ سال داشت، پدر و مادرش از

یکدیگر جدا شدند.گوگوش نامی ارمنی برای پسران است، در کودکی دایه

ارمنی‌اش او را با این نام صدا می‌کرد و بعدها این نام را به عنوان نام هنری‌اش

برگزید.او از همان کودکی به همراه پدرش که یک شومن بود، خوانندگی و بازی

در فیلم را آغاز نمود و نخستین تجربه هنرپیشگی او در سن هفت سالگی بود.

گوگوش بعدها در فیلمهایی چون «پرتگاه مخوف» (۱۹۶۳ میلادی)، «شیطون بلا»

(۱۹۶۵) و «پنجره» (۱۹۷۰) ظاهر شد. ترانه‌های او که توسط آهنگ‌سازانی چون

واروژان و حسن شماعی‌ زاده نوشته‌شده و شعرهای شهیار قنبری در آن به کار

رفته بود، برای او موفقیت بزرگی پدید آورد. تا حدی که سایر خوانندگان پاپ زن

ایرانی به تقلید از سبک او پرداختند. سبک او در دهه هفتاد میلادی، در اوج

شهرتش به عنوان خواننده و هنرپیشه، الگوی زنان ایرانی واقع شد که به‌جز

گوش سپردن به ترانه‌های او، از سبک پوشیدن جامه، مینی‌ژوپ و مدل موی

کوتاه او معروف به مدل گوگوشی تقلید می‌نمودند.زندگی خصوصی گوگوش

مانند بیشتر هنرمندان با فراز و نشیب و تراژدی‌های فراوانی همراه بود و ازدواج‌ها

و روابط ناموفقی برای او به همراه داشت. وی فرزندی به نام کامبیز از شوهر

اولش محمود قربانی دارد که هم‌اکنون در لوس‌آنجلس به موسیقی می‌پردازد.

گوگوش که به هنگام وقوع انقلاب در ایالات متحده به سر می‌برد، به ایران

بازگشت. ولی زندگی منزویانه ای در پیش گرفت .گوگوش بعد از بیست و یک

سال سکوت و زندگی منزویانه در ایران، در سال ۱۳۷۹ با خروج از ایران فعالیت

هنری خود را با ارائه آلبوم زرتشت از سر گرفت و به انجام سری کنسرتهای

بازگشت پرداخت که با استقبال ایرانیان و فارسی زبانان خارج از ایران مواجه شد.

از گوگوش آلبومهای بسیار زیبا و به یاد ماندنی سراغ داریم :

مسبب (همراه با داریوش) - نیمهٔ گمشدهٔ من - فصل تازه - همسفر

جاده - مرداب - کویر- کوه - اگه بمونی - یادم باشه -پل - ستاره

من و گنجیشکای خونه - لحظهٔ بیداری - در امتداد شب

واز بین آلبومهای جدیدش نیز :

۱۳۷۹ - زرتشت شامل آهنگ های:زرتشت-بوی سفر-گوشه نشین-

خاک اسیر و...

۱۳۸۳- آخرین خبر شامل ترانه های:آهوی عشق-دلکوک-اتاق من و..

۱۳85- مانیفست شامل ترانه های:آی مردم مردم - نجاتم بده و...

۱۳۸7- شب سپید شامل ترانه های:اینترنشنال مدلی - شب سپید-

مدلی همصدا-شک می کنم- طلاق و...

۱۳۸9- حجم سبز شامل ترانه های:آبی- باران- باغ بی برگی-

دلم خواست-سزاوار-شب بی من- صدای سبز عشق- گریه کنم یا نکنم

-من و گنجیشکا- من همون ایرانم

آلبوم کیو کیو بنگ بنگ (شامل یک ترانه)

و البته فیلمهایی که گوگوش در آنها بازی کرده است

۱۳۵۷ - امشب اشکی می‌ریزد

۱۳۵۶- در امتداد شب - کارگردان : پرویز صیاد.

۱۳۵۵ - نازنین

۱۳۵۵- ماه عسل

۱۳۵۴ - همسفر

۱۳۵۴ - شب غریبان

۱۳۵۳- ممل آمریکایی

۱۳۵۱ - بی‌تا -کارگردان : هژبر داریوش

۱۳۵۰- احساس داغ

۱۳۴۹- پنجره

۱۳۴۷ - سه دیوانه

۱۳۴7- ستاره هفت آسمون

۱۳۴۵- گدایان تهران

۱۳۳۹- بیم و امید

۱۳۳۹- فرشته فراری

اما برای امروز و در این لحظه یک ترا نه بسیار قدیمی از گوگوش

را در نظر گرفته ام که در عین حال بسیار کمیاب و شاید نایاب هم

هست . این ترانه اسمش هست باغ انگور و یا اِئولَری مارالاندا

( خانه شان در مارالان* ) . این ترانه را من شخصا در سال 1379

به همراه ترانه دیگری به نام گفتم نرو به غربت از روی یک صفحه

گرامافون به فایل mp3 تبدیل کردم و همین موضوع بر کیفیت این

صدا تاثیر بد دارد . والبته نتوانستم آنرا در هیچ جای دیگر اینترنت

نیز بیابم ...جز در سایت میانالی و صفحه آقای علی اجلی که این

ترانه را بنده خودم به ایشان داده و در آنجا قرار داده بودند .پس بالاجبار

باید برای گوش کردن به این ترانه ... کیفیت بد آن را نیزتحمل کنیم .

این ترانه را فکر میکنم گوگوش در 12-13 سالگی خوانده باشد .

            باغ انگور - اِئولَری مارالاندا

رقص و شادی و مستی خوش بُوَد

با تو در جشن انگور

تاب آن را ندارم که شوی

امشب از چشم من دور

ای که دل بردی از من

با فسون از رقص خوشه چیدن

خوش بُوَد در چنین شب

از تو ای جان نغمه ها شنیدن

من شدم سال پیشین آشنا

با تو در باغ انگور

دیده ام نقش رویا ... کِی ؟ کجا ؟

با تو در باغ انگور

یا رب از درگَه تو

روز وشب من دارم این تمنا

که کند جاودانی عهد ما را عشق پاک ما را

هرگز از خاطر من نرود

موسم خوشه چینی

شادی و شوق یاران

وانهمه صحبت و هم نشینی

من که درمزرع دل

پروراندم خوشه ی محبت

هدیه در راه یاران

کُنم اکنون توشه ی محبت

اِئولَری مارالاندا .... آی گوزَه ل

خانه شان در مارالان ... آی زیبا روی

اِئولَری مارالاندا

خانه شان در مارالان

مَنی دَه یادیوا سال .... گوزَه لیم

مرا هم به یاد داشته باش ... آی زیبا روی

هِیوالار سارالاندا

زمانی که میوه های بِه دارند زرد میشوند

اُولورَه م .... اوُلورَه م یار

میمیرم برای تو ای یار ...میمیرم برای تو ای یار

غریبم یار.... یازیغام آمان یار

غریب مانده ام ای یار ... بیچاره ام ای یار

 

* مارالان نام محله ای در تبریز است .

منبع زندگینامه : ویکیپدیا

در سلامت و بیماری - مصطفی جیجیلی و روز عشق

 

 آنگاه که زن و مردی ازدواج میکنند . رویاهایشان با هم تلاقی میکند .

 آرزوهایشان در هم تنیده میشود و شروع میکنند که از بسیار آرزوهایشان

 دست بشویند و به چیزهای دیگر و جدیدی روی بیاورند ... اما ...رویاها

  رفته رفته شکل واقعی تری به خود میگیرند . زندگی رخ مینماید با اشکال

  و نمایشات جدیدش . مشکلات واقعی میشود و عشق حقیقی .

 زن و مرد باید که اینک در یک جبهه با زندگی بجنگند و در یک رویا با

 عشق رو در رو شوند . زندگی رخ مینماید با زشتیها و زیباییهایش برای

  دو انسان که اینک واحد شده اند .

 مصطفی جیجیلی mustafa ceceli ، خواننده جوان و موفق ترکیه

  ترانه ای بسیار زیبایی دارد با نام Hastalıkta Sağlıkta

 وی این ترانه را در سال 2009 به مناسبت روز عشاق ، یا روز

 عشق ورزی ( مصادف با روز 25 بهمن = 14 فوریه ) به بازار داد

  که مورد استقبال زیادی واقع گردید .


  مصطفی جیجیلی mustafa ceceli در 2 نوامبر 1980 در خانواده ای متولد شد که

  از همون زمانی که بچه خیلی کوچکی بود از علاقه شدید او به موسیقی با خبر شدند.از 6 سالگی

 آموزشهای پیانو را فرا گرفت و بعد از دو سال آموزش دیدن پیانو ، پیشنهاد هنرستان هنرهای زیبای

 آموزش و پرورش را دریافت کرد.در دوران دبیرستان کار تنظیم موسیقی را به صورت آماتور شروع

 کرد.بعد از اینکه در دانشگاه دامپزشکی دانشگاه آنکارا قبول شد با گروهی که خودش با دوستانش درست

 کرده بودند نوازندگی (پیانو)را شروع کرد.از طرف دیگرهم به هنرمندانی که میخواستن آلبوم درست کنند

 سوابق دموی(پیش پرده آهنگ های) آنها را آماده می کرد . سپس تجربیات خود را که در آنکارا به دست

 آورده بود را به استانبول منتقل کرد.کار تنظیم خود را با آهنگ های یک خواننده رسمی به نام cen eren

 به صورت حرفه ای شروع کرد که بعد از آمدن این آلبوم به بازار با ozan dogulu آشنا شد و در این

 زمان آهنگ های kenan dogulu را از آلبوم ‘’Demedi Deme’’ و آهنگ ''Aklım Karıştı'' را

 تنظیم کرد. بعد از اینکه این آهنگ را تنظیم کرد کار تنظیم آهنگ Sezen aksu را انجام میداد و بعد از

 اینکه ویرایش آهنگهای Sezen aksu را انجام داد کارهای ceceli جلب توجه کرد و او را مشهور ساخت

 در این بین آهنگهای  İkili Delilik, Hüküms   و Gidemem را تنظیم کرد. در همان زمانها بود

 که با ویرایش آهنگ Çakkıdı توانست رنگ و بوی جدیدی را به موسیقی پاپ ترکی ببخشد و علاقه شدید

 خیلی ها را به این سبک موسیقی خرید.سپس با کار تنظیم آهنگهای خواننده هایی چون

Emre Altuğ, Levent Yüksel, Hande Yener, Serdar Ortaç , Bengü, Melih Görgün ,

Ziynet Sali, Gülşen ,Betül Demir , Murat Boz, Sıla, Hepsi ve Emel Müftüoğlu

 توانست ارتقای سریع خود را تداوم بخشد.با پیشنهادی که از samsun demir مبنی اینکه در گروه موسیقی

ENBE به عنوان هنرمند مهمان حضور یابد توانست آهنگ مشهور Unutamam را که متعلق به

Sezen Aksu بود را اجرا کند. به همین خاطر توانست از شبکه power turk جوایز سی و پنجمین پروانه

 طلایی" بهترین اجرا کننده تک نوازی" و همچنین "بهترین ویدئو کلیپ "را دریافت کند و با تفسیر موثری

 که از این آهنگ او شد توانست تک خوانی (خوانندگی) حرفه ای خود را شروع کند. باز هم بعدا

 دوباره آهنگ karanfil را از آلبوم sonsuza خواننده uzay hepar را ویرایش کرد. او توانست اولین

 آهنگ خود را در 14 جولای 2009 به نام limon cicekleri روانه بازار کند که این آهنگ در فهرست

 موسیقی ها ، نمره اول را از آن خود کرد و بر اساس نظر سنجی ای که در رادیو و تلوزیون انجام شد

 جایزه بهترین تک آهنگ سال را دریافت کرد.پس از 2 سال تلاش فراوان در 20 نوامبر 2009 با اولین

 تک آلبوم خود جای خود را در بازار موسیقی باز کرد و در فاصله زمانی خیلی کوتاهی از این آلبوم در 14

 فوریه به خاطر روز عزیزانش آهنگ Hastalıkta Sağlıkta را در ورژن پیانو وارد بازار کرد. در

 مسابقات شبانه kral tv لایق دریافت جایزه بهترین خواننده مرد و بهترین آلبوم ، گشت و بعد از این جوایز

 از طرف مجله انجمن روزنامه نگاران جایزه بهترین موسیقی سال را دریافت کرد . همچنین از طرف

 روزنامه Hürriyet (آزادی) جایزه سی و هفتمین پروانه طلایی بهترین خواننده را دریاقت کرد.در ماههای

 بهار بود که رمیکس آهنگ های قبلی خود را همراه با آهنگ مشهور ابرو گوندش به نام hata که توسط

 خود مصطفی ججلی دوباره اجرا شد را روانه بازار موسیقی کردو اما هنوز هم کار حرفه ای تنظیم خود 

 را  ادامه میدهد  که آخرین بار تنظیم آهنگ خواننده هایی چون Sertab Erener, Tarkan, Ajda

Pekkan ve Aşkın  Nur Yengi را انجام داد. وی در گروه موسیقی ENBE در آلبوم kalbim جا

  باز کرد.در این آلبوم دو  آهنگ eksik و yagmur aglyor علاقه بسیار شدیدی را ایجاد کرد. که آهنگ

eksik را ceceli همراه با elvan gunaydin دو نفری خوانده اند.( این ترانه را میتوانید دربین مطالب

 قبلی همین Mustafa وبلاگ همراه با ترجمه فارسی آن گوش دهید )

 

و امروز و در این لحظه من این مطلب و ترانه بسیار عالی وی به نام

Hastalıkta Sağlıktaدر سلامت و بیماری را تقدیم میکنم به

                         همسر عزیزم و گرانقدرم .

  

 

Hastalıkta Sağlıkta 

 

 

در سلامت و بیماری

 


Şu hercai hayata bir kere geldik

 

به این دنیای بی ثبات فقط یک بار اومدیم

 

Yedik içtik doyduk kalktık

 

خوردیم،نوشیدیم،سیر شدیم،بلند شدیم...

 

hesabı birlikte verdik 

 

وآنگاه باهم حساب پس دادیم .

 

Sinsi hayat ihtirası bana hiç uğramadı 

 

حرص و طمع این دنیای پر از توطئه هیچوقت به من رو نکرد.

 

Dünya malı zenginin olsun sen benim kadınım

 

بگذار تمام ثروت دنیا مال اغنیا بشود ، و توهم مال من؛ همسر من

 

Seni hastalığımda sağlığımda da yanımda görmeliyim

 

میخوام در تمام سلمت و بیماریهایم تورا کنار خود ببینم.

 

Güneşin doğduğunu da battığını da senle izlemeliyim

 

میخوام طلوع وغروب خورشید رو همراه تو ببینم.

 

Yanabilir saltanatlar olsun yeniden yaparız

 

سلطنت دنیایمان ممکنه ویران بشه،اشکال نداره، بازم درستش می کنیم.

 

Bizde bu sevda sürdükçe

 

تا زمانی که این عشق تو قلبمون ادامه داره،

 

ölsek de yanyanayız

حتی اگر بمیریم بازهم در کنار هم خواهیم بود .

منبع زندگینامه : http://khazar34.blogsky.com/page/5/ 

دانلود : http://www.4shared.com/mp3/wA8R9ZJU/MUSTAFA_CECELI___HASTALIKTA_SA.html

 

حراج واقعی

   139/11/18


   امیرخیزی


   دلنوشته ها : 22


   حراجِ واقعی

 

   آی مشتری !...آی مشتری !


   آتیش زدم به هستی ام .


   حراج شد جسم وُ تنم !


   مفت وُ ارزون !


   فقط  نرخِ ....


   یک لقمه نون !


   میفروشم اعضای تنم ....


   هر یاخته از پیکرم !


   قلبم ببین ...


   صاف و سپید ...


   لایقِ هر چی خنجرِ زهر آگین !


   مامنِ هر ماتم وُ درد  !


   قبله ی هر عاشق سرخورده ... 


   و مطرود  ز عشقی ناکام !


   مشتری ...


   چشمم ببین !


   قدحِ بلور برای خون !

 

   چشمه ی صد قطره سرشک بی ریا !


   مردابِ  صد نگاه خیره و  معصوم !


   سوار مَردُمَکَم  شو.....


   دنیا ی خود  نظاره کن !


   وانگه بیا ...


   مزمزه کن خونِ رگم !


   تا حس کنی مستیِ  خوش طعمِ


   تنِ آلاله را !


   آاه ... مشتری !


   شراب سرخ جامتان ، لبریز باد از خون من !


   شبِ سیاهِ شرمتان ،


   رنگین و عطرآگین شود از اشک من !


   اینک بیا ...


   مغزی برایت گُستَرَم ...


   کو سرزمین خفته در نیرنگ تان ...


   ازذهن و افکار سپید و نَغزِ من...


   مفروش و در زیور شود !


   از سنگفرشِ گوهرِ افکارِمن ...


   راهی به سوی تابش خورشید بر ناسازیِ اندامتان ....

 

   تا بینهایت وا شود !


   آاای مشتری .....


   بیا ....  ببر !


   حراجِ اعضای بدن ...


   مفت ...


   ارزون ....


   قیمت یک لقمه ی نون !


   محضِ نفس کشیدنم  ....


   آای مشتری...


   هرچی که دارم مال تو !


   هرچی  دارم ....


   جُز، جُز، جُز....


   جُز این زبان و این قلم !


   جُز این زبان !


   جُز این قلم !

یاللاه بگو haydi soyle ابراهیم تاتلیسس


 

یکی از بزرگترین و تاثیر گذارترین خوانندگان ترکیه ابراهیم تاتلیسس است .

مهم نیست که شخصیت او را دوست داشته باشی یا نه ! مهم نیست که ترانه هایش

را دوست داشته باشی یا نه ! ولی هرگز نمیتوانی او را نبینی و از موسیقی ترکیه

خارج کنی اسمش را. چرا که نام وی با موسیقی در ترکیه عجین شده است .

ابراهیم تاتلیسس İbrahim Tatlıses متولد ژانویه ۱۹۵۲ در شانلی ‌اورفه ، از
خوانندگان مشهور ترانه‌های ترکی کشور ترکیه است. مردم در ترکیه نام ایبو IBO
را هم برای او استفاده می‌کنند. امپراتورلقب متداولی برای او است. وی از خانواده ای
کرد، در شهر اورفه زاده شده است . وی با ترانه‌های ترکی‌اش مشهور در ترکیه،
آسیای میانه و کشورهای خاورمیانه مثل جمهوری آذربایجان، ایران، افغانستان، عراق
، سوریه است، تاتلیسس با ترانه‌های ترکی‌اش مشهور شده ولی گهگاه به عربی و کردی
نیز ترانه‌ای خوانده‌ است. وی علاوه بر این، یک تاجر، رستوران‌دار، سازنده شوهای
موسیقی تلوزیونی و فعال در زمینه گردشگری است و کانال تلویزیونی مخصوص به
خود به نام تاتلیسس دارد. وی در پروژهای ساخت‌وساز در کردستان عراق نیز
درگیر بوده‌است.کودکی وی در خانواده ای پر جمعیت و فقیر گذشت . ابراهیم از کودکی
کار می‌کرد. وی در اوایل جوانی برای کار به استانبول آمد و مدتی به دست فروشی و
فروش نخودچی پرداخت.بعدها به بنایی و فعالیت در امور آهن آلات ساختمانی مشغول شد.
مهمترین اتفاق زندگی وی آشنا شدنش با دوستی بود که در آدانا به فعالیت سینمایی مشغول
بود. او صدای ابراهیم را کشف کرد و در واقع درهای شهرت را به رویش باز کرد.از
آن پس ابراهیم در کازینوهای آدانا و آنکارا بروی صحنه می رفت در اواسط سال ۱۹۷۰
ابراهیم به استانبول آمد وکار خود را در آنجا ادامه داد و با کمک خانواده‌اش اولین آلبوم
خود رابه نام کفش پاهایش به صورت صفحه گرامافون به بازار داد .
امپراطور در تاریخ ۱۳ مارس ۲۰۱۱ میلادی مورد یک سوء قصد قرار گرفته واز
ناحیه سر مورد هدف گلوله قرار گرفته و پس گذر از یک بحران ، به زندگی بازگشت .

وی آلبومهای زیبا و زیادی به یادگار گذاشته است :


Kara Kiz (دختر سیه‌چرده) (۱۹۶۸)
Beterin Beteri Var (از بد بدتر هم هست) (۱۹۶۹)
Yakma Beni Gel Guzelim (مرا نسوزان، زیبای من بیا) (۱۹۷۳)
Ayağında Kundura (کفش‌ پاهایش) (۱۹۷۵)
Bir Yol Goster (راهی بنما) (۱۹۷۵)
Ben İnsan Değilmiyim (من انسان نیستم؟) (۱۹۷۵)
Bir Görüşte Aşık Oldum (با یک نگاه عاشق شدم) (۱۹۷۶)
Canım Sevgilim (عزیز جانم) (۱۹۷۷)
Doldur Kardeş İçelim (ای دوست، پرش کن تا بنوشیم) (۱۹۷۸)
Ceylan (غزال) (۱۹۸۰)
Sabuha (۱۹۸۱) (صبوحا)
Mutlu Ol Yeter (شاد باشی کافیه) (۱۹۸۳)
Benim Hayatım (زندگی من) (۱۹۸۴)
Yalan (دروغ) (۱۹۸۶)
Fosforlu Cevriyem (جوریه پر زرق و برق من) (آلبوم زنده) (۱۹۸۸)
Gülüm Benim (گل من) (۱۹۸۹)
Mavi Mavi (آبی آبی) (۱۹۸۹)
Kara Zindan (زندان سیاه) (۱۹۸۹)
İnsanlar (انسان ها) (۱۹۸۹)
Türkü Dinle Türkü Söyle (ترانه گوش کن، ترانه بخوان) (۱۹۹۰)
Vur Gitsin Beni (بیا من را با تیر بزن) (۱۹۹۰)
Soylim Mi? (باید بگم؟) (۱۹۹۱)
Ah Keşkem (ای کاش ) (۱۹۹۲)
Mega Aşk (عشق بزرگ) (۱۹۹۳)
Haydi Soyle (یالا بگو) (۱۹۹۴)
Klasikleri (کلاسیک‌هایش) (۱۹۹۵)
Bende Isterim(من هم می‌خواهم) (۱۹۹۶)
At Gitsin (بریز بیرون) (۱۹۹۸)
Selam Olsun (درود بادا) (۱۹۹۹)
Yetmez Mi? (بس نیست؟) (۲۰۰۱)
Tek Tek (تک به تک) (۲۰۰۳)
Sizler Için (به خاطر شماها) (تک‌آهنگ) (۲۰۰۴)
Aramam (دنبالت نمی‌گردم) (۲۰۰۵)
Bulamadim (پیدا نکردم) (۲۰۰۷)
Neden (چرا) (۲۰۰۸)
Yağmurla Gelen Kadın (بانوی باران) (۲۰۰۹)
Hani Gelecektin (گفتی که می‌آیی) (۲۰۱۰)

انتخاب یک ترانه بین ترانه های زیبا و زیاد ابراهیم تاتلیسس کاری دشوار است .

و شخصا قبلا در نظر داشتم که ترانه بسیار زیبای یکی یدونه ام ، بیرتانم bir tanem

را در اینجا برای گوش کردن درج کنم ولی به دلایلی به یک ترانه بسیار زیبا و

بسیار مشهور وی به نام یاللاه بگوی ، هایدی سویله haydi söyle روی آورده و

اینک و در این لحظه به این ترانه بسیار زیبا گوش فرا میدهیم .



                          یاللاه بگوی haydi söyle

seni gördüğüm zaman dilim neden tutulur

تورو وقتی که می بینم نمی دونم برای چی زبانم می گیره

seni gördüğüm zaman güller elimde kurur

تورو وقتی که می بینم گلهای تو دستم خشک می شه

seni gördüğüm zaman hayat sanki son bulur

تو رو وقتی که می بینم مثل اینکه جان از بدنم خارج می شه

gözlerine bakınca dünyalar benim olur

تا به چشمات نگاه میکنم دنیاها مال من میشه

susma gönlüm sen söyle haydi gönlüm sen söyle

خجالت نکش تو بگو ، یاللاه عزیزم تو بگو

aşkımı sevgiliye derdimi sevgiliye

عشق منو و درد عشق منو به کسی که دوستش داری

haydi söyle onu nasıl sevdiğimi

یاللاه بگو که چطور تو رو دوست دارم

haydi söyle rüyalarda gördüğümü

یاللاه بگو که چی تو رویاهام دیدم

haydi söyle uykusuz gecelerimi

یاللاه بگو که چه شبهایی بیدار ماندم

haydi söyle

یاللاه بگو

seni gördüğüm zaman beni bir ateş sarar

وقتی که تو رو می بینم آتشی وجودم رو فرا می گیره

seni gördüğüm zaman yanar yüreğim yanar

وقتی که تو رو می بینم می سوزه دلم می سوزه

seni gördüğüm zaman canlanır tüm anılar

وقتی که تو رو می بینم همه چیز یه لحظه جان می شن

seni gördüğüm zaman durur bütün zamanlar

وقتی که تو رو می بینم زمان از حرکت می ایسته

Flash Animation

منبع زندگینامه : ویکیپدیا

دانلود : http://www.4shared.com/mp3/kYVp40Q9/Ibrahim_Tatlises_-_Haydi_Soyle.html

 

هرگز - جلال همتی

 

برای امروز یک ترانه فارسی زیبا در نظر گرفته بودم . ولی پخش 


اتومبیل مرا به یاد ترانه ای انداخت که درنوبت بعدی برنامه هایم داشتم


 برای درج دروبلاگ . اما دلیل آنکه درج این ترانه راجلو می اندازم به


 علت هماهنگی تقریبی مضمون احساسی آن با همین شعر اخیرم یعنی


تباهی می باشد .



هرگز ! با صدای جلال همتی !


این ترانه را بسیار دوست میدارم ! یک عصیان آگاهانه ! آگاهی به


 احساس خود ، به رنجهای درون ، به دردها و به شکوه های دل خود !


 و عصیان !عصیانی همراه با امید ! ترانه هرگز ترانه حسرتهای آدمی


 است ! ترانه ناکامیها و شکستها ! ترانه رنج نهان انسان ! و ترانه فریاد !



جلال همتی از خوانندگان موسیقی مردمی ( فولکلوریک) ایران است !


جلال همتی فعالیت هنری خود را در رادیو ایران قبل از انقلاب آغاز کرد


و سپس در آمریکا ادامه داد. وی در سال ۱۳۸۵ در اثر بیماری مزمن


آلزایمر در بیمارستانی در لوس آنجلس درگذشت . همین !!! این تمامی


اطلاعاتی بود که از بیوگرافی این خواننده مردمی توانستم در اینترنت 


بدست بیاورم !! و خود به یادگارداریم چندین بازخوانی از ترانه های


مرضیه و دلکش را علاوه بر آلبومهایش!



اما لیست آلبومهای جلال همتی را در زیر درج میکنم :


ادیب میرزا ( 12 تراک )


افسر هنگ ( افسر هنگ - مردم - با تو بودن - بلای عشق - استخاره - لحظه ی


جدایی - سفر کرده - سفر اروپا )


بیستون ( مبارک باد - نامه ها - تب عشق - کوک - بلام چی )


جشن شادی ( 12 تراک )


پارتی 1 ( نیلوفر - آی بانو - دست کوچولو - دونه دونه - حال - محلی کردی


دختر شیرازی - عشق - گل پری جون - دریا دریا - بابا کرم - گریز - آتیش -


ماری - قصد - واویلا - دختر آبادانی - دورت می‌گردم - مایا - زیبا - دل جو - )


پارتی 2 ( 6 تراک )


پارتی 3 ( دریا کنار - بام بلند - مریم جان - خوشگله - سبز وار - زن بستون -


قهر و آشتی - عروسی - پوند و لیره - لیلی بونم - نارمه نارمه - پپوسلمنی -


جمعه نارنگی - آمنه - برگ و ریشه - لو لو داره - فریب - داداش - گلی‌ جون )


پارتی 4 ( پریوش - بالا بلند - داش داش - تیرم تیرم - داش داش - مرو مرو -


گلین باجی - می‌خوای بکن می‌خوای نکن - شمس الاماره - چیته چیته - دختر بندری


- صفیه - لیلی ممنو - لنجه - مبارک بعد - نامه ها - طبع عشق - کوک - بلام چی -


شبهای کارون )


پارتی 5 ( بلوری - شربت قند - نگاش بکن - فریده - میخونه - منار جنبون - زنو


- آبادنه [بندری] - نوراس [کردی] - سیزده به در - نی‌ ناسه ناسه - بچه کرد -


ای کاش - دایره هستی‌ - آتیش )


پارتی 6 ( یک تراک متصل )


پارتی 7 ( رقص اتش - چک و چونه - دختر صحرا - عطار باشی‌ - تولد -


کتان کتنه - ثریا - های های چی‌ چی‌ های - شرابم دادی به به چه خشکله -


عذرا خانوم گفت - گرگ و بره - مبارک باد )


پارتی 8 ( مینی ژوپ - میخانه - میهنه (عربی‌) - گل سرخ - تولدت مبارک -


نامزدی - عروسی - خاله جون - هنر (کردی) - فریبا - عزیزه - مرغ اسیر -


دختر همسایه - لب کارون )


پارتی 9 ( عروسی - رپ عروسی - حموم زایمان - آبادان - رپ تهرونی - یره یره


سامی جمال - لوس آنجلس - عمو سبزی فروش - گودی گودیا - جادو - موزیک )


رپ دیسکو [ Rap Disco ] ( تعداد 8 تراک)


شربت قند ( 9 تراک )


                             

                           هرگز

هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم

هرگز بردل عشقی هرگز نمیبندم

خدا خدا خدایا اگر به کام من جهان نگردانی جهان بسوزانم

اگر خدا خدایا مرا بگریانی من آسمانت را زغم بگریانم

منم که در دل ز نامرادی فسانه ها دارم

منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم

هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم

هرگز بردل عشقی هرگز نمیبندم

تو بیا فروغ آرزوها که رنج جستجو را پایان تویی

توبیا که بی تو آه سردم که بی تو موج دردم درمان تویی

منم که در دل ز نامرادی فسانه ها دارم

منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم

هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم

هرگز بردل عشقی هرگز نمیبندم

تو بیا فروغ آرزوها که رنج جستجو را پایان تویی

توبیا که بی تو آه سردم که بی تو موج دردم درمان تویی

منم که در دل ز نامرادی فسانه ها دارم

منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم

هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم

هرگز بردل عشقی هرگز نمیبندم


Flash Animation

دانلود:http://www.4shared.com/mp3/bv66R8U6/Jalal_Hemati_-_Hargez.html


منبع زندگینامه : ویکیپدیا

منبع لیست آلبومها : http://hezardvd.blogfa.com/cat-164.aspx

تباهی

    1390/11/6

  

  امیرخیزی


  دلنوشته ها : 21


  تباهی


  لحظه چیست ؟؟


  جزاز تپش قلبم !؟


  و ثانیه ؟؟


  جز نَفَسی....


  که در بازپس دادنش به شَماطّه ی آهی


  مصلوب میشوم !؟


  من....


  ساعت هایم آکنده ازهزار حسرت است !


  و روز هایم .....


  همه .....


  آوای دریغ تیک و تاکی ....


  که واااای....


  بر زندگی میخواند !


  واااای ...


  بر تمامیت یک عمر !


  عمری خموش و بی هر نیازِ فغانِ !


  عمری سِتَروَن و بی اعتنا !


  عمری چنین لجوج ....


  چنین هلاک !


  عمری درون جسمم ، که خسته است ...


  از مرگ روحِ در لجن زندگی نشسته ام !


  و اینک ای عشق من ...


  بیا و به آینه ام بنگر و ببین ...


  چگونه همه ی شبم را در آغوش کشیده یک زوال !


  چگونه عقربه های ساعتم شده ...


  اسیر و دستبند یک توهم نابجا !


  بیا و باز کن شعری براین هذیان !


  بر این افسوس !

 

  بیا !


  بیا تا واژه ات بر کِشد مرا...


  از اعماقِ یک تباهیِ مُتَجَسِّد از خیال *!


  از یک حقارت نهان در میان افتخار !


  یک ملامت از درون !


   از یک نگاه بی انتها بر یک ظُلام بی نفوذ !


   بیا .....


  *****

* بزرگمرد فراموشی ناپذیر شعر، احمد شاملو نگرش مسئولانه وزیبایی داشت: 

          

                 انسان زاده شدن تَجَسُّد یک وظیفه بود !

    ***

   متجسد به معنی جسمیت یافته . جسیم و تناور و استوار