به سراغ من اگر می آیید .....
به سراغ من اگر می آیید .....
1390/4/28
امیرخیزی
دلنوشته های خاموش
ردیف : 1
خاطره و زندگی
قطره قطره فرو میریزد لحظه هایمان ...
بر دامن روزمرگی
چون سرازیر اشک .
همچون آه در صفیر یک باد گرم گم میشود...
بغضهایمان .
و سکوت میکنیم ....
نعره هایمان را در پژواک زمزمه ی گرگی در کوهستان .
و آنگاه ...
زندگی میکنیم تنهایی خود را .
خلوتمان را ....
و رویا های دوردست ..
ناممکن .
و چون مرگ شبیخون میزند .....
تنها خاطرات است همه حجم قلبی بی طپش
تنها... همانها ...
که در خلوت .. همدم ما بوده اند ...
خاطره ...رویا ..عشق .