ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
1392/10/28
علیرضا امیرخیزی
دفتر : شخم بر ذهن سوخته
ردیف : 15
نیمه ی درد
در پیله ام چیده اند .
پرواز در پیله مرد !
مادر توان آن داشت نصفِ مرا بزاید !
اما ...
در تواناترین لحظه
همه ی دردِ بشر را ...
به من آویخت و رفت !
نصفه ی خوشبختی
نیمه ی گمشده ی شادیها یی که بهشتت بنماید دنیا
یکسره در رحِمَش جا ماند تا دردِ مُجسَّد بشود زندگیم !
او شود مادرِ درد !
من شوم ...
جاری اشکِ انسان !
ریزشِ خون ، از دلِ آه !
اما مادر
- بی هر شک -
هوسی نیز به روحم آمیخت
که مرا جاویدان
چون پرچم
بر ذهنِ انسانیت افراشت .
چون غریزه ...
یک امید !
منظری رویایی بر رویاهای بشر ...
تابشِ نور به ظلمتکده ی زندگی انسانها
دیدنِ رقصِ ترانه
در سکوتِ تبِ غم !
یک نفس ریختنِ حجمِ ریه بر سوتکهای سکوت
رویشِ نغمه ی اندیشه به اذهانِ جمود ی ...
که لال !
یک نفس آزادی !
از رگِ من
- این تپشِ نا میرا ،
جان افزای –
تا افقهای نگاهِ من و تو در دلِ شب .
در من زندانی ِ ستم گری بود
که با آواز زنجیرش خو نمی کرد
احمد شاملو
=================
سلام دوست بزرگوارم
دست مریزاد... عالی بود
ممنون