موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

در آینه

1391/1/27

علیرضا امیرخیزی

دفتر : اشکی از رگ

ردیف : 2

در آینه



یک نفر در آینه ....

همپای من اِستاده است !

دنده ی ماشین در مُشتم ،

و فرمانی ...

که من را حکمران این خیابان کرده است !

می روم تا بی نهایت ...

سوی مرزِ پوچهای زندگی ...

تا ماورای اشتیاقِ یک گناه !

اشتیاقِ زندگی در وهم وُ صد رویای کور !

یک نفر در آینه ...

بر چشمِ من میریخت آه !



از ورای شیشه ی نمناک وُ بارانی ...

چشمهایم می سپارد زیرماشین ....

خیس وُ اشک خفته در آسفالت را !

گریه ی پنهانِ انسان ...

مسلخِ صد آرزو !



می تراود از نگاهم جستجوی یک فریب آشنا !

امتداد یک خیابان یا مسیر زندگی ؟!



خونِ گرمی از چراغی ...

بر رخ بیمار من غمزه فروخت !

دستِ سردی سوی من گلهای مریم می نهاد !

دست وُ ماشین وُ گل وُ این جنگل انسان ها !

آه از این رنج ِ نگاهِ مردمان ...

آه از ریای این چراغ !

یک نفر در آینه ...

بر اشک من ، خنده نهاد !



بوسه ی گرمی که از پشتِ سرم بر گونه ریخت ...

اندُه آینده ای کور از پسر بر من گشاد !

از پدر تا پورِ خود ؟!!

تا کجا این ارثِ نا همگونِ انسانی تداوم میکند !؟

گاه همچون "ژیم "* ...

راندن تا به سوی یک خیال ...

در بیکرانِ عشقِ کور !

گاه چون فانوس ، مردن از برای دیگران !

زیستن در وهم یا مردن به صد مدلولِ مرگ **!

تا چه زاید روزگارش ...

آه از این فکر گران !



یک نفر در آینه ...

بر چشم من خندید و گفت :

راه سبز است .....

پس برو !

هرگز نترس !

خود را نباز !

==============

* فیلم " ژول و ژیم " شاهکار " فرانسوا تروفو " . بدنبال یک مثلث

عشقی ... در نهایت ژیم به همراه کاترین اتومبیل را به سوی یک پل

شکسته می رانند و کشته میشوند !

** آه ز که سخن می گویم ؟

ما بی چرا زندگانیم ...

آنان به چرا مرگ خود آگاهانند !

( احمد شاملو )

Flash Animation

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد